نسخه چاپی

نزدیك‏ترین خشكی به بزرگ‏ترین دشمن جمهوری اسلامی

عکس خبري -نزديک‏ترين خشکي به بزرگ‏ترين دشمن جمهوري اسلامي

علت واهمه آمریكا از تقویت رابطه ایران با كشورهای منطقه آمریكای لاتین در چیست؟ آیا جمهوری اسلامی ایران برای استفاده از این فرصت، استراتژی مشخصی دارد؟ آیا گسترش مناسبات ایران و آمریكای لاتین در آینده می تواند تاثیری در تغییر معادلات قدرت در فضای بین الملل داشته باشد؟

به گزارش نمانیوز، هیچ کس در درستی این ادعا تردید ندارد که آمریکای لاتین برای دو دهه حیات خلوت آمریکا بوده است. سلطه بر این قاره به پیش از دکترین معروف «مونروئه»[1] باز می‌گردد. سد نفوذی که آمریکایی‌ها از آن صحبت می‌کردند، حفظ قاره‌ی آمریکا برای آمریکایی‌ها به معنای ساکنان کل قاره‌ی آمریکا در برابر قدرت‌های استعماری اروپایی نبود بلکه به معنای اختصاص یافتن کل قاره به ایالات متحده‌ی آمریکا بود.

دخالت‌های پیاپی در اوضاع داخلی کشورهای منطقه با کودتا و جنگ مستقیم و تصرف قسمت‌های وسیعی از خاک کشورهایی مانند «مکزیک» نشان دهنده‌ی این سیاست مداخله جویانه و خشن با تمام ویژگی‌های ممکن است که به راهبرد اصلی ایالات متحده تبدیل شده بود. سیاستی که هرگز متوقف نشد و هنوز هم ادامه دارد. چه عاملی آمریکا را قادر ساخته بود در یک بازه‌ی زمانی (دو قرن)، سلطه‌ی مرگبار خود را بر جمعیت زیادی در آمریکای لاتین تداوم بخشد؟


ریشه‌ی ناتوانی کشورهای آمریکای لاتین در برابر سیاست مداخله گرایانه‌ی ایالات متحده به عدم وفاق ملی و عقیدتی آن‌ها باز می‌گردد که باعث شده بود قدرت مقابله با سیاست‌های سلطه طلبانه‌ی کاخ سفید را نداشته باشند. این ضعف در جهان‌بینی باعث گردید که واشنگتن با استفاده از طیفی از نخبگان و روشنفکران؛ به خصوص از دوران پس از جنگ جهانی دوم در پوشش بحث‌های مربوط به توسعه و لزوم نوسازی کشورهای منطقه، طبقه‌ی وابسته به خود را بر مقدرات این کشورها حاکم سازد و سمت‌های کلیدی سیاسی و اقتصادی را به مزدوران خود بسپارد.



این سیاست البته محدود به آمریکای لاتین نبود و در سایر کشورها نیز با موفقیت به اجرا گذاشته شد. این دوران اسفناک که با افزایش شدید فقر همراه بود، اما تجارب گران‌بهایی برای مردم آمریکای لاتین در برداشت و آن‌ها را در برابر سیاست‌های فریبکارانه‌ی بعدی آمریکایی‌ها مقاوم کرد.


ریشه‌ی ناتوانی کشورهای آمریکای لاتین در برابر سیاست مداخله گرایانه‌ی ایالات متحده به عدم وفاق ملی و عقیدتی آن‌ها باز می‌گردد که باعث شده بود قدرت مقابله با سیاست‌های سلطه طلبانه‌ی کاخ سفید را نداشته باشند.



در دهه‌های قبل، با یک سیاست بسیار کم هزینه که هیچ‌گاه مخارج آن از چند 10 میلیون دلار فراتر نمی‌رفت، سناریوهایی مانند تبلیغات رسانه‌ای با هدف تخریب چهره‌ی مردمی اشخاص مستقل و مردمی در قدرت مانند: «سالوادور آلنده» و غیره و سپس یک کودتا، دولت مخالف سرنگون شده و مزدوران طرفدار واشنگتن بر اریکه‌ی قدرت تکیه می‌زدند. اما هم اکنون وضع با گذشته متفاوت گردیده و تفاوت‌هایی اساسی در اوضاع را شاهد هستیم. کودتای ناکام برضد «هوگو چاوز» که با انقلاب مردمی به شکست انجامید، تأییدی بر بیداری مردم آمریکای لاتین است.


ظهور دولت‌های موسوم به چپ‌گرا که باید دقیق‌تر خاستگاه آن‌ها را بررسی کرد و از بسته‌ی تکراری و ناقص چپ و راست برای تحلیل آن‌ها فراتر برویم، باعث شده است تغییری اساسی در اوضاع آمریکای لاتین پدید آید. این دولت‌ها که به شعارهای چپ در حوزه‌های اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... پای‌بند نبوده و نشان داده‌اند نمی‌توان آن‌ها را کمونیستی به حساب آورد، دولت‌هایی مردمی هستند که به دنبال یافتن راهی برای کاهش فقر و افزایش رفاه مردم می‌گردند. شکستن انحصار نفوذ ایالات متحده در منطقه تنها با اتکا به نیروی داخلی و افزودن سایر کشورها که منافع استعماری نداشته و توان کافی اقتصادی دارند، انجام شدنی است.


یکی از کشورهایی که می‌تواند به موج استقلال طلبی آغاز شده در منطقه کمک کند، جمهوری اسلامی ایران است. نخستین عامل پیوند دهنده‌ی ایران با کشورهای آمریکای لاتین داشتن دشمن مشترکی به نام ایالات متحده‌ی آمریکا است که طرفین، خاطرات تلخی از سیاست‌های استعماری و امپریالیستی آن دارند.



توان اقتصادی و علمی ایران نیز عاملی دیگر است زیرا در دنیای کنونی بازاری آزاد برای دست‌یابی به علم وجود ندارد و بر علوم مختلف سیاست‌های محدود کننده اعمال می‌شود. کشورهای غربی با سیستم پیچیده‌ی دانشگاه‌های خود، علم را در انحصار گرفته و اجازه نمی‌دهند کشورهای دیگر بتوانند به راحتی مسیر پیشرفت‌های علمی را طی کنند.



پشت نقاب خصوصی کردن علم، انحصار آن را به شرکت‌های بزرگ بخشیده‌اند که به نابرابری شدیدی در خود کشورهای غربی نیز انجامیده است و موج بیداری انسانی آغاز شده در ایالات متحده و سایر کشورهای غربی به خوبی طرح ایجاد انحصار بر دانش و استفاده از آن به وسیله‌ی اقلیتی که خواستار کنترل دنیا هستند را نشان می‌دهد. در چنین شرایطی، دانش بومی متخصصان ایران کمک بسیار زیادی در اختیار مردم آمریکای لاتین قرار می‌دهد.


نخستین عامل پیوند دهنده‌ی ایران با کشورهای آمریکای لاتین داشتن دشمن مشترکی به نام ایالات متحده‌ی آمریکا است که طرفین، خاطرات تلخی از سیاست‌های استعماری و امپریالیستی آن دارند.




فشارهای اقتصادی و سه دهه تحریم بر ایران باعث گردیده که با راهبرد نگاه به درون و استفاده از متخصصانی که در طی چند دهه توانسته بودند با استفاده از روزنه‌های ایجاد شده از دیوار انحصارهای موجود گذشته و راهی به آن سوی دیوارهای ایجاد شده حول دسترسی آزاد به دانش بیابند. ایران توانسته است که در حوزه‌های بسیاری وضع را تغییر داده و به جمع کشورهای تولید کننده‌ی دانش اضافه شود. امکانی که ایران در اختیار کشورهای منطقه‌ی آمریکای لاتین قرار می‌دهد جایگزین ندارد و آن‌ها می‌توانند با اتکا به دانش ایرانی مسیر استقلال طلبی را با سرعت بپیمایند.



در مقابل، کشورهای آمریکای لاتین نیز امکانات بسیاری دارند که می‌تواند برای ایران راهگشا باشد. بازار بزرگ و نظام مالی قابل اعتنایی که در برخی از کشورهای منطقه مانند: «ونزوئلا، آرژانتین، برزیل و ...» وجود دارد، اثر تحریم‌های مالی و بانکی آمریکا را از بین می‌برد. پیچیدگی‌های بازار جهانی نفت خام نیز به ایران امکان می‌دهد راحت‌تر نفت خود را به فروش برساند و حتی برنامه‌هایی مانند استفاده از طرف ثالث را مد نظر قرار دهد.


آمریکایی‌ها با علم به این که روابط جمهوری اسلامی و کشورهای آمریکای لاتین آن‌ها را از طرف سومی به نام ایالات متحده‌ی آمریکا که در مقابل چیزی که نمی‌دهد باج‌خواهی می‌کند، بی نیاز خواهد ساخت، از راهبرد نوین طرفین خشمگین هستند. در دورانی که آمریکا هر روز بیش از گذشته به حضور نظامی در مناطق دورتر می‌اندیشد، حیاط خلوت خود را از دست رفته می‌بیند. این معنایی جز درهم فرو رفتن خطوط جبهه‌ی نبرد با ایران ندارد.



آن‌ها در دوران جنگ سرد که قدرت شوروی را در مقابل داشتند تنها با «کوبا» درگیر بودند، در حالی که هم اکنون غیر از «مکزیک» و «کلمبیا» که با تقلب در انتخابات و کودتا آن‌ها را کنترل کرده‌اند کشور دیگری را با خود همراه ندارند. این در حالی است که آمریکا توانسته است به قدرت بلامنازع جهانی تبدیل شود و نظامی هژمونیک پی ریزی نماید. هر میزان حتی به اندازه‌ی اندکی که بر قدرت کشورهای منطقه افزوده شود و هر درصدی که به رفاه مردم آن‌ها اضافه گردد، به میزان بسیار بیش‌تری بازگشت آمریکا را در آینده دشوار خواهد ساخت.


ایران و کشورهای آمریکای لاتین برای مقابله با سیاست‌های تخریبی کاخ سفید ناگزیر از ورود به تمام عرصه‌های همکاری و انعقاد قراردادهای راهبردی و بلند مدت هستند. قراردادهایی که فراتر از دولت‌ها باشد و طرفین را به هم پیوند دهد. مبادله‌های اقتصادی و فرهنگی طرفین به صورتی که روابط مردمی را نیز در پی داشته باشد به افزایش اعتماد به نفس مردم منطقه خواهد انجامید.



فرهنگ آمریکایی و ترویج بی بندوباری به وسیله‌ی رسانه‌های غربی ضربات سختی بر مردم آمریکای لاتین وارد ساخته است. با این همه، پایه‌ی مذهبی و اعتقادی در منطقه بسیار نیرومند است و رویکرد آن‌ها در استقبال از آیین توحیدی اسلام نشان می‌دهد زمینه‌های فرهنگی طرفین برای همکاری بسیار غنی است.


ورود کارتل‌های مواد مخدر در منطقه که به وسیله‌ی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا حمایت می‌شوند و در عمل سود فراوان مواد مخدر که به میلیارد دلار می‌رسد به جیب این سازمان وارد می‌شود به معنای این است که طرفین مجبور به گسترش همکاری‌ها به حوزه‌های نظامی و امنیتی هستند. طولانی کردن قراردادهای فی مابین به دلیل زیان تصاعدی ایالات متحده از مستقل عمل کردن کشورهای منطقه برای آمریکایی‌ها هزینه‌های فراوانی در بر خواهد داشت.



تلاش انگلستان برای نظامی کردن جزایر «مالویناس» که انگلیسی‌ها اشغال کرده‌اند، نشان می‌دهد که آمریکا برای سیاست امپریالیستی خود تنها نیست و از به راه انداختن جنگ نیز ابایی ندارد. این مهم نشان می‌دهد که ایران و کشورهای منطقه باید همکاری‌های وسیع‌تری را در برنامه‌های خود تعریف نمایند. اگر آمریکا که قدرتی بزرگ است از انگلیس نیز برای ادامه‌ی سیاست سلطه طلبانه‌اش استفاده می‌کند، چرا کشورهای کوچک منطقه نباید از راهبرد هم افزایی نیروها استفاده کنند.


در دورانی که آمریکا هر روز بیش از گذشته به حضور نظامی در مناطق دورتر می‌اندیشد، حیاط خلوت خود را از دست رفته می‌بیند. این معنایی جز درهم فرو رفتن خطوط جبهه‌ی نبرد با ایران ندارد.




ماهیت روابط طرفین به گونه‌ای است که ناخودآگاه به حوزه‌های اقتصادی نیز کشیده خواهد شد. توان اقتصادی به سرعت می‌تواند به توان سیاسی تبدیل شود و یا از آن اثر بپذیرد. گسترش روابط سیاسی در بلند مدت بدون تقویت مناسبات اقتصادی غیرممکن است. ضمن این که انگیزه‌های اقتصادی جدی و مؤثر نیز وجود دارد.



بخش کشاورزی در تمام کشورهای آمریکای لاتین به دلیل امکانات خدادادی طبیی بسیار مستعد است و زندگی میلیون‌ها نفر از راه آن می‌گذرد. ماشین‌های صنعتی ایرانی می‌تواند ظرفیت بسیار زیادی ایجاد کند و میلیون‌ها شغل با درآمد کافی بیافریند. سرمایه گذاری اندکی در بخش‌های مختلف کشاورزی به دلیل وجود ظرفیت‌های خالی بسیار زیادی که وجود دارد، اثرات باور نکردنی برجای خواهد گذارد.


در پایان، بررسی تجارب تاریخی گذشته نشان می‌دهد که مردم آمریکای لاتین در وضعیت منحصر به فردی قرار گرفته‌اند. این کشورها در اسارت زاده شدند و تولدشان با حضور استعمارگران اروپایی و سپس ایالات متحده همراه بود. نابود کردن حس استقلال طلبی در مردم راهبرد اصلی آمریکا در تمام دو قرن اخیر بوده است. حمله‌ی نظامی، کودتا، کشتار خاموش با استفاده از مواد مخدر و فقر عمومی وسیله‌ی نابود کردن مردم به وسیله‌ی امپریالیسم آمریکا بوده است.



ظهور قدرتی منطقه‌ای با داعیه و جهان‌بینی جهانی مانند ایران فرصت بی‌نظیری در اختیار این کشورها قرار داده است تا خود را برای همیشه از زیر یوغ آمریکایی‌ها رهایی بخشند. قدرتی نوین که داعیه‌ی سلطه ندارد و در راهبرد و ذهنیت آن چیزی به اسم استفاده‌ی یک‌سویه از منابع دیگران تعریف نشده است.(*)

پی‏ نوشت‏:

[1] Monroe Doktrin

منبع:برهان

۱۳۹۰/۱۱/۳۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...