نسخه چاپی

پاسخ حاج كاظم روزنامه ها به شاگردش حسین قدیانی

كاظم انبارلویی

حضرت حسین قدیانی عزیز!

سلام

مرقومه جنابعالی را در وبلاگ قطعه ۲۶ و وطن امروز رویت کردم. فکر کردم تشکر در اندازه تماس تلفنی کفایت نکند و چند کلمه ای به رسم ادب و سپاس در این حدود قلمی کنم.

یک- راستش را بخواهی در عمرم هیچکس به این اندازه به حقیر «بد» و «بیراه» نگفته بود. نواختن بنده با کلماتی چون «استاد»، «صاحب سبک»، «حاج کاظم روزنامه ها» و… هم «بد» است و هم «بیراه»! اینها انسان را در طریق ولایت، آلوده به خودپرستی می کند. حتم دارم نیت تو خیر بوده، نخواستی ما را آلوده و مسموم کنی! مدح، مستی می آورد. این مستی از مستی آب انگور خطرناک تر است.

دو- سئوال کرده بودی مدرک شما چیست، در چه حوزه درس خوانده ای؟ بنده سوادم در حد خواندن و نوشتن است. گاهی از اهل منبر هم «قال الباقر»، «قال الصادق»ی به گوش مان خورده و در یاد نگاه داشته ام تا اگر خدا توفیق دهد، روی کاغذ آورم.

سه- پرسیدی رسالت ارگان کجاست؟ رسالت ارگان بچه حزب اللهی های انقلاب است. شما ایامی را در رسالت بودی و در حال و هوای آن تنفس کردی. آن ایام شاید طرح کاد نویسندگی می گذراندی، اما امروز به فضل خدا و به برکت دعای پدر شهیدت به جایی رسیدی که بنده خود گاهی مطالب شما را می خوانم، از باب اینکه چیزی آموخته باشم و یا اندکی از بی سوادی ام بکاهم.

چهار- دغدغه هایت در مورد مطبوعات کشور و اهالی رسانه و بلایی که اینترنت بر سرمان آورده، می فهمم. ان شاء الله از آسیب های آن در امان باشیم.

پنج- سخن از «اصیل گرایی» و «اصول گرایی» کردی. طرح این سئوال که «اصالت» کجاست؟ انگشت تاکید روی آدم شدن نهادی و گفتی که مشکل ما آدم نشدن است. از قیل و قال اهل اصول هم رنجیده ای و نمی توانی یک «فریاد واحد» را از «چند حلقوم مختلف، متضاد، لجوج و بی مهر» بشنوی! راستش بهانه اصلی من برای پاسخ به مرقومه شما همین قسمت از گلایه های تان بود.

حضرت اخوی!

ما اکنون در دهه چهارم انقلاب هستیم. فراز و فرودهای زیادی هم طی کردیم. ما به دلیل فقدان یک مدل الهی برای «توزیع قدرت» در انقلاب به چاله چوله های زیادی افتاده ایم. البته دشمنان ما در کشاندن اهل انقلاب به این چاله چوله ها بسیار مهارت نشان داده اند. سر و پای و دست خیلی ها در این چاله چوله ها شکست، که البته چشم و گوش و عقل درست و حسابی هم داشتند. توی این جماعت، از مرجع تقلید و اهل علم گرفته تا نویسنده و کارگردان و سناریست، از چریک فدایی اسلام و قرآن گرفته تا سیاستمداران موجه و نام آور، از… تا… دیده می شود. من و تو خیلی باید حواس مان جمع باشد که در طوفان های این فراز و فرود، کلاه مان را باد نبرد. بنده به تجربه دریافتم کسانی که در این وادی، امتحان بدی پس داده اند، مشکل اصلی آنها در گزینش «مولا» بوده است.

یک جماعتی هستند که عقل خود را داده اند دست یک مولای جاهل تر از خودشان! یک مولای جاه طلب و ذلیل تر از خودشان! یک مولای شهوت پرست و شهرت طلب تر از خودشان! اینها چپ کرده اند.

یک عده هم عقل خودشان را داده اند دست خودشان! و مولای خودشان، خودشان بوده اند. اینها در دام خودپرستی و خودمرکزبینی افتاده اند و احدی را جز خودشان قبول ندارند.

یک جماعتی هم هستند که عقل و جان خود را تسلیم مولای حقیقی کرده اند و طریق ولایت حقیقی می پیمایند.

این انقلاب محصول کار خالص و نیت پاک جماعت سوم است. ما به تجربه در این انقلاب یافته ایم که اگر مولای مان امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(روحی فداه) باشد، به اطاعت از ولایت امام معصوم، ولایت رسول الله و ولایت الله می رسیم. این تنها طریق نجات است.

جماعت سوم، معادله قدرت در ایران، منطقه و جهان را بهم زده اند. این بهم ریختگی تا رسیدن به یک نظم جدید تا ظهور امام زمان(عج) ادامه دارد و شکی در آن نیست. ما یک نظام اسلامی هستیم و آن را در ظرف جمهوریت ریخته ایم. باید به یک مدل کارآمد در توزیع قدرت در جمهوری اسلامی برسیم و آن را از گزند نبردهای سخت و نرم دشمن، مصون نگه داریم.

غرب از آغاز مدرنیته تا کنون دز آزادی و دموکراسی را طوری تنظیم کرده تا به اصول لائیک آسیب نرسد. آنها روی این مفهوم متحد شده اند که در جوامع شان هر که می خواهد حاکم باشد، باشد اما خدا حاکم نباشد. این هدف گذاری را با مهارت مدیریت کرده اند و اکنون بیش از ۲ قرن است در جوامع غربی با حفظ اصول لائیسیته، توزیع قدرت به گونه ای صورت می گیرد که آب از آب تکان نمی خورد.

ما با انقلاب اسلامی قرار بر این گذاشتیم که کسی جز خدا حاکم نباشد، مع الاسف برای این مهم، و در زیرمجموعه مدل اعلا و مترقی ولایت فقیه، هنگام توزیع قدرت میان قوا، مدلی ارائه نداده ایم. غربی ها مدل رقابت در جوامع خود را با تردستی به ما قالب کرده اند. اولین رئیس جمهور ما لائیک از کار درآمد و رقابت های بعدی را هم با مهارتی عجیب، انداختند در مسیر دوگانه انقلاب و ضد انقلاب! آنها در رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری سال های ۷۶ و ۸۸ طوری دز رقابت را به ما تحمیل کردند که گویی رقابت بین انقلابیون و ضد انقلاب است. مردم ما در ۹ دی به این بازی کثیف و دشمن نوشته، خاتمه دادند و در انتخابات اخیر مجلس از روی نعش دوگانه اصول گرا-اصلاح طلب عبور کردند.

اکنون رقابت درون اضلاع اصول گرایی است. اگر بگوییم به خاطر خدا و برای نجات از سقوط در چاه قدرت طلبی و جاه طلبی، رقابت را پایان دهیم، پس تکلیف جمهوریت چه می شود؟ اگر بگوییم رقابت را طوری شکل دهیم که هر ضلع، امپریالیسم ضلع دیگر باشد، اینها هم مشق نظام جمع در اردوگاه نبرد نرم آمریکا علیه خودمان است. پس باید یک مدلی را تعریف کنیم که نتیجه و حاصل جمع رقابت ها، تحکیم نظام اسلامی و اقتدار مردم و بسط ید ولایت فقیه باشد. در این مدل، «همگرایی در زیربنا» یعنی اصول انقلاب، اطاعت از امام و رهبری و نیز پایبندی به قانون اساسی بسیار مهم و حیاتی است. همچنین «واگرایی در روبنا» یعنی رفتار و گفتار و فعل سیاسی، اجتناب ناپذیر است.

امام برای این مدل در انتخابات مجلس سوم سرمایه گذاری کردند و می خواستند رقابت های سیاسی ذیل ۲ جریان نیرومند روحانی متعهد به اصول انقلاب و اسلام تجمیع شود تا هر کدام از جریان ها پیروز شدند، به اصول آسیب نرسد، اما یک جریان با بدعهدی و طرح دوستی با دشمنان نظام و پذیرش سمومات سکولاریسم در اندیشه سیاسی خود، عملا به مدل امام پشت پا زدند، گندم اندیشه سیاسی غرب را خوردند و از بهشت انقلاب خارج شدند. الان کادرهای رسانه، سیاسی و فرهنگی خود را فرستادند در رادیو آمریکا، رادیو بی بی سی و در دیگر عشرت کده های رسانه ای غرب، دارند موسیقی حرام علیه نظام پخش می کنند.

حضرتعالی که دستی بر تولید اندیشه سیاسی داری و قلم شما در خاموش کردن توپخانه اهل فتنه علیه مردم و ولایت سهم به سزایی در سال ۸۸ و ۸۹ داشت، باید در این مدل سازی سهمی را به عهده بگیری. اگر دیروز آرزو می کردم خداوند یک نمکی به قلم شما بدهد تا با خلق او به راحتی ارتباط برقرار کنید، امروز از خداوند می خواهم نمی از شکر به آن بیفزاید تا در همگرایی اهل ولا گامی بردارید تا مدل «واگرایی همگرایانه» شکل گیرد. مدلی که ظاهرش متناقض است اما اهل سیاست را به این می خواند که در عین متفاوت بودن، از چارچوب های اصولی خارج نشوند. تحت این فرمول می توانیم رقابت سالم، اخلاقی و جدی داشته باشیم که متضمن مشارکت سیاسی آبرومند باشد. غرب می خواهد ما را در «شعب ابی طالب» نگه دارد. حال آنکه ما در تدارک جنگ «بدر» و «خیبر» هستیم.

مدیریت رهبر معظم انقلاب در جمع کردن نبرد نرم، این آرزو را به دل دشمن گذاشت که جمع کثیری از خیمه انقلاب بیرون روند و پشت به انقلاب نمایند. تلفات نبرد نرم بسیار کم بود و گویی اصلا نبردی در کار نبوده است. مهارت «آقا» در جمع کردن فتنه به حدی بود که عده زیادی که رفته بودند، دوباره به خیمه انقلاب برگشتند. البته تردیدی نیست نمی توانند در خیمه انقلاب، همان جایی که قبلا نشسته بودند، بنشینند. این خیمه تا ظهور آقا امام زمان(عج) باید برپا بماند.

اصول گرایی البته مراتب دارد. اما فکر می کنم اصیل و غیر اصیل ندارد. یا آدم، اصول گراست یا نیست. سلمان و ابوذر هر ۲ در مکتب پیامبر و اهل بیت، اصول گرا هستند، اما مراتب ایمانی و فاصله اعتقادی در آنها متفاوت است. ما باید رقابت های اضلاع اصول گرایان و نقد درون گفتمانی آنها را تقویت کنیم که ظرفیت های اصول گرایی برای تحکیم ولایت فقیه، محفوظ و زنده و پویا باقی بماند.

۱۳۹۱/۳/۱۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...