به گزارش نما، حبيب الله عسگراولادي از سال هاي اوليه دهه 40
با حاج آقا روح الله مرتبط بود و از همان سالها نماينده امام خميني(ره) در موضوعات
مختلف شرعي بود.
وي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در
سمت هاي مختلفي انجام وظيفه كرده است كه يكي از آنها نمايندگي ولي فقيه در كميته
امداد امام خميني(ره) است.
عسگراولادي به واسطه نمايندگي امام(ره)،
ارتباط مستمري با بيت امام داشت و از بسياري اتفاقات مطلع.
آنچه پيش رو داريد يكي از ناگفته هاي اوست از
ديدار خصوصي رهبر معظم انقلاب با امام راحل كه در روزهاي آغازين دومين دوره رياست
جمهوري ايشان انجام شده است که در هفته نامه شما منتشر گردیده است.
من
آنچه را كه اتفاق افتاده و من در اطراف شاهد بودم عرض ميكنم و چيزي را به رهبري
يا امام نسبت نميدهم. مقام معظم رهبري در شرايطي آقاي موسوي را به آقاي مهدوي كني
و آقاي ولايتي ترجيح دادند البته آيت الله مهدوي را اصلاً مطرح نكردند و دليلش را
هم در جلسهاي گفتند كه ايشان فرمودند من نميتوانم به عنوان رئيس جمهور به آيت
الله مهدوي دستور بدهم، چون شأنشان اجل از اين است.
آقاي
دكتر ولايتي هم در مجلس رأي تمايل كافي نياورد. آیت الله خامنهاي «حفظ الله» از
آقاي موسوي حمايت كردند، اما خيلي طول نكشيد كه ايشان متوجه شدند كه آن موسوياي
كه پياده ميشناختند، سواره، آن نيست و سواره، موسوي ديگري است. اواخر دوره اول،
ايشان در جلسات خصوصي به زبان ميآوردند كه در اين باره چه بايد كرد، اما درجلسات
عمومي حرف نميزدند.
امام
براي ادامه روند جنگ و براي اين كه جنگ آسيب نبيند، تصورشان اين بود كه اگر موسوي
عوض شود، در جنگ آسيب ميبينيم.
اين
را كه قبلاً به زبان نميآوردند، حالا به زبان آوردند و گفتند نظر من اين است كه
نخست وزير عوض نشود. مقام معظم رهبري به عنوان رئيس جمهور گفتند من نميتوانم
موسوي را معرفي كنم. چهار پنج روحاني مأمور شدند كه با آیت الله خامنهاي مذاكره
كنند. آيت الله جنتي، آيت الله مهدوي،آيت الله يزدي و... اينها وقتي با آيت الله
خامنهاي صحبت كردند، ايشان گفتند امام حكم كنند، فتوا بدهند، چشم! اما امام ميفرمايند
نظر من اين است. نظر فقيه استدلال ميخواهد. اگر ايشان فتوا بدهند و بگويند حكم
خدا اين است كه ايشان نخست وزير بشود، چشم، اگر حكم حكومتي بكنند، مطيع حكم حكومتي
ايشان هستيم، اما نظرشان را دادهاند. آقايان گفتند نميشود اين حرف را به امام
برگرداند. ايشان در جواب گفتند من از درس خود ايشان ميگويم، از درس ديگران نيست
كه فقيه وقتي فتوا بدهد، اطاعت بر مقلدينش لازم است، وقتي حكم كند، بر مجتهدين و
مقلدين و ديگران هم لازم است، اما وقتي بگويد نظر من اين است، بايد استدلال
بياورد.
آقايان
رفتند خدمت امام و اين صحبت آقا را منعكس كردند. امام حرفها را گوش كردند و
فرمودند نظر من اين است كه نخست وزير عوض نشود، يعني حرف ايشان را نه تائید كردند
و نه رد كردند و فقط گفتند نظر من اين است.
يك
مقدار در مطبوعات و رسانهها كشمكش اتفاق افتاد و رسانهها به اين مسائل پرداختند
و آقاي بهزاد نبوي هم زمينهاي پيدا كرد و وارد صحنه شد و در هيئت دولت و جاهاي
ديگر حرفهايي زد.
در
جلسهاي كه ما موتلفهايها با مرحوم احمدآقا داشتيم و چند نفر از برادران بودند،
راجع به اين مسئله صحبت شد و مرحوم احمدآقا گفت چند روز پيش آقاي خامنهاي از در
وارد شد. من خدمت امام نشسته بودم. همين كه ايشان از در وارد شد، امام شروع كردند
به صحبت كردن و ديگر منتظر نماندند كه ايشان جلو بيايد و فرمودند: من از دراز مدت
به شما علاقمند بودم. اين احمد ميداند كه من در اين روزهاي اخير نگران شما بودم،
اما صبر و تحمل شما به كمك شما آمد و من خيلي خوب صبر و تقواي شما را درك كردم.
بنا به نقل آسيد احمد آقا، ايشان جلو آمد و خواست دست امام را ببوسد، امام صورتشان
را جلو بردند و صورت ايشان را بوسيدند. ايشان خواست روي زمين بنشيند، امام اجازه
نداد و دست ايشان را گرفت و بغل دست خودش نشاند. امام شروع كردند به تعريف از آقاي
خامنهاي.
بعد
وارد موضوع نخست وزيري آقاي موسوي شدند. آقا خدمت امام عرض كردند: من سوء ادب
نداشتم و قصد اين كه جسارت كنم، نداشتم. من درس خود شما را نقل كردم. شما در درس
فرموديد فقيه اگر فتوا دهد، اطاعت بر مقلدانش واجب است و اگر حكم حكومتي كند، نه
بر مقلدين خودش كه بر مجتهدين و مقلدين ساير مراجع هم اطاعت واجب است، اما فرموديد
فقيه اگر نظري اعلام كند، اين نظر نه با فتوا و نه با حكم حكومتي قابل مقايسه
نيست. نظر شخصي ايشان است.
امام
فرمودند: بله، همين طور است، اما دو تن از اجداد بزرگوار شمایکی امیر المومنین
علی(ع) و یکی امام حسن مجتبی(ع) مسئول نظام اسلامي را قبول ندارند، اما همكاري
كردند و بعضي از آنها در اطاعت، فرزندانشان را هم به جبهه فرستادند. آقاي خامنهاي
عرض كردند: آقا! اين را جلوتر ميگفتيد. شما به من نگفتيد.
فرمودند:
تا الان وقتش نبود، الان وقتش است و همان جا حكم نخست وزيري دور دوم آقاي موسوي را
امضاء كردند.
در جلسه ای كه خيلي به رهبري آقا مانده بود، امام با ايشان مثل رهبر آينده
برخورد كرد. نگذاشت دست ايشان را ببوسد، نگذاشت روي زمين بنشيند و چنين رفتاري را
با ايشان كرد.