به گزارش نما به نقل از ابتکار: دیگر از مرز بحران و اختصاص این واژه برای خود گذشته است. طلاق عاطفی پیشامدی است که در زندگی بسیاری از خانواده های جوان ایرانی پیش می آید. آن زمان گذشت که دختر را با لباس سپید به خانه بخت می فرستادند و با لباس سپید از خانه به در می آمد.
طلاق آن هم از نوع عاطفی در نوع خود شیک و مجلسی می نماید. طلاقی که هم هست و هم نیست. طلاقی که ماهیتی خاکستری را به خود اختصاص می دهد و هر دو نفر را از تعهد نسبت به یکدیگر وامی رهاند و آنها را به مانند همخانه های غریبه در کنار هم نگه می دارد.
سردی رابطه
ســـردی رابطه آغاز می شود. زن و شوهر از یکدیگر فاصله می گیرند. ضعف ارتباط عاطفی زن و مرد بیش از پیش خود را نشان می دهد. یکی یکی آن رشته هایی که دو نفر را به یکدیگر پیوند می داد، گسسته می شود و آن زمان است که روابط روحی و جسمی و عاطفی و حتی گفتاری تحت الشعاع این زمهریر قرار می گیرد و طلاق آغاز می شود. نه با خواندن خطبه ای و نه روایتی و نه با حضور شاهد یا شواهدی که فقط دو نفر تصمیم می گیرند که «هر کسی سی خودش» زندگی بگذرانند آن هم در سرماکده ای که برای یکدیگر می سازند.
مقوله ای که بیش از پیش به چشم می خورد. بی مهری و از بین رفتن انرژی مثبت، خود را از زیر تمامی لایه های زیرین رابطه بیرون می کشد و مانند دیو بلند پای در بند، دیوانه وار به در و دیوار روح و جسم و جان دو نفر می زند. بیگانگی دنیای دو نفر، تمامی لبخندهای دوره های آغازین زندگی را از یاد می برد و عادت به بودن جایگزین تمامی صحبت های اول می شود. گاهی اوقات درک ناصحیح از رفتار و گفتار یکدیگر یا عدم شناخت کافی از روحیــــات طرف مقابل می تواند به بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی منتج شود. طلاق عاطفی در راه است.
همه چیز خوب بود
رامین یکی از بسیار مردانی است که به طلاق عاطفی دچار شده است. وی در گفتوگو با ابتکار می گوید: من با همسرم، مهرنوش، در دانشگاه آشنا شدم. بعد از مدتی رفت و آمد، به وی علاقه مند شدم. با هم تصمیم به ازدواج گرفتیم. اوایل زنـــدگی همه چیـــز خیلی خوب بود. به سفر و میهمانی و ... می رفتیم. اصلا فکرش را نمی کردم که روزی به او بی علاقه شوم. آرام آرام که از زندگی ما گذشت و مشکلات بسیاری بر سر راه زندگی ما سبز شد، آنقدر درگیر حواشی زندگی شدیم که علاقه مان را نسبت به هم از دست دادیم.
الان زندگی ما اینطور شده که صبح از خواب بیدار می شویم و یک سلام خشک و خالی و صبحانه ای می خوریم و شب به منزل برمی گردیم و شاید شامی را در کنار هم بخوریم و بعد هر کدام به اتاقی می رویم و می خوابیم. دوباره روز از نو، روزی از نو. هر یک زندگی خود را داریم. او با دوستانش به تفریح و این طرف و آن طرف می رود و من هم. به هم کاری نداریم. اصلا باورم نمی شود ما همان رامین و مهرنوش اول هستیم.
تحصیلکرده های دچار طلاق عاطفی
مطالعه جامعه شناسان به خوبی گویای این مساله است که طلاق عاطفی در میان تحصیل کرده ها، سه برابر خانواده های عادی است. بدون هیچ ارتباطی تنها زیر یک سقف فقط در حد مکالمات ضروری. تمامی مکالمات و ارتباطات غیر ضروری حذف می شود. ممکن است مسایل فرهنگی یا خانوادگی یا تنها وجود فرزندان و شرایط اجتماعی مانع طلاق کامل در میان خانواده ها شود اما اجبار در زندگی کردن کنار هم، عارضه ای است که گریبان آنهایی که به این طلاق دچار می شوند را به خوبی خواهد گرفت. روابط فراخانوادگی و فرازناشویی رخ می نماید. آماری در حدود 70 درصد از این روابط که می تواند به صداقت اجتماعی و شئوناتی که در کشور ما به نام عرف اجتماعی نامیده می شود صدمه جدی وارد می آورد. تنها 30 درصد این طلاق ها به جدایی کشیده می شود.
طلاقی روانی
آسیب شناسان اجتماعی اعتقاد دارند که بهترین روش برای پیشگیری از طلاق عاطفی و مشکلات ناشی از آن مراجعه به مشاوره های خانوادگی است. طلاق روانی یعنی دلخوری و ناراحتی های مختلف زوجین از یکدیگر به دلایل مختلف اتفاق خواهد افتاد. کاهش توقعات، تغییر سبک زندگی به الگوی اسلامی- ایرانی، گفتگو و تبادل نظر از جمله کارآمدترین روشهای پیشگیری از طلاق عاطفی به حساب می آید. جالب تر از همه این نکات، به باور روانشناسان، غرور کاذب افراد تحصیل کرده یکی از عواملی است که در طلاق عاطفی زوجین نقش بسزایی را ایفا می کند. اتفاقی که در این میان می افتد، این است که زن و شوهر تحصیلکرده، راهنمایی و کمک بزرگترها را نمی پذیرند. اعتقادی به مشاوره ندارند. اشتغال و استقلال زوجین، در این میان بازی خود را انجام می دهد و تمامی عوامل دست به دست هم می دهد که مشکلات جنسی در روابط زناشویی شکل می گیرد. اختلافات سر به فلک می گذارد و رشته مهر و مهربانی از هم گسسته می شود.
خشونت به وجود می آید
اما در این میان، اگر ازدواج براساس مادیات و نبود محبت باشد، خشونت به وجود میآید و در صورت عدم مراجعه به مشاوره این اختلافات بر روی هم انباشته و منجر به کمرنگ تر شدن روابط عاطفی میشود. در کنار هم قرار گرفتن زوجین صرفا به دلیل فرزند بدترین راه حل از سوی بسیاری خانواده هاست. این گونه زندگی کردن الگوی بدی برای کودک است و طلاق عاطفی منجر به افسردگی، اضطراب، تنش و عصبانیت در زوجین میشود. مشکلات جنسی مهمترین عامل طلاق عاطفی است.
طلاق عاطفی به معنای جدایی روحی و معنوی زوجین از یکدیگر است. در این شرایط تعهد زوجین نسبت به یکدیگر از بین میرود و علت اصلی ماندن آنها در کنار هم صرفا به دلیل کودکشان است که میتواند تاثیرات بدی بر روی کودک بگذارد. ننگ و برچسبی که به ویژه به زنان پس از طلاق میزنند و سوء استفادههایی که از زنان مطلقه در جامعه میشود، از علل عدم جدایی و طلاق زوجین بوده و مسائل اقتصادی و وابستگی زنان به همسران خود از عواملی است که باعث میشود زنان از طلاق دوری کنند و بدون هیچ تعهدی نسبت به یکدیگر در کنار هم زندگی کنند و طلاق عاطفی صورت بگیرند.