هاشمی، اصلاح‌طلبان و انتخابات (15)

سعید حجاریان تلاش می‌كند از تریبون دوماهنامه «اندیشه پویا» هم هاشمی رفسنجانی را ضد دموكراسی بیان كند، فردی بیگانه با آداب و مناسب مردم‌خواهی و شیفته قدرت و تسلط بر امور حكومت‌داری...

به گزارش نما سعيد حجاريان تلاش مي‌كند از تريبون دوماهنامه «انديشه پويا» هم هاشمي رفسنجاني را ضد دموكراسي بيان كند، فردي بيگانه با آداب و مناسب مردم‌خواهي و شيفته قدرت و تسلط بر امور حكومت‌داري؛ حجاريان در اين مصاحبه از پيشينه قرابت خود با هاشمي و كار در وزارت اطلاعات و مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري مي‌گويد و در ادامه به اقدامات ابتر هاشمي در باب توسعه اقتصادي و ناديده گرفتن توسعه سياسي به عنوان مبناي توسعه اقتصادي مي‌گويد: «من كارمند نهاد رياست جمهوري بودم و چند سال رفته بودم وزارت اطلاعات و بعد دوباره برگشتم به دولت. بعد از تشكيل كابينه نزد آقاي هاشمي رفتم و بهشان گفتم كه ديگر نمي‌توانم در وزارت اطلاعات كار كنم. ايشان نيز به آقاي فلاحيان دستور دادند كه فلاني به صورت نيمه وقت به مركز تحقيقات استراتژيك برود. منتها آقاي فلاحيان از ما پرسيد كه آنجا با كي كار مي‌كني. گفتم رئيسم آقاي خوئيني‌ها و مرئوسم بهزاد نبوي است. وحشت كرد و گفت به كلي برو، نيمه وقت هم نمي‌خواهد اينجا باشي. بنابراين لازم نبود استعفا دهم. همه دوستان ما هم آمدند بيرون و از سال 68 كسي از دوستان ما در وزارت نبود. حاضر نبودند با آقاي فلاحيان كار كنند. دو پروژه شروع شده بود كه به نظر من نتيجه‌بخش نبودند. يكي روشنفكري ديني كه دكتر سروش شروع كرده بود و ديگري هم توسعه اقتصادي كه آقاي هاشمي و تيم آقاي طبيبيان شروع كرده بودند. من پيش‌بيني مي‌كردم كه بدون توجه به يك رفرم سياسي هر دوي اين پروژه‌ها به لحاظ اجتماعي به بن‌بست مي‌رسند و بدون توسعه سياسي نمي‌توان اصلاح ديني و اقتصادي كرد.» (1)
سعيد حجاريان آشنايي هاشمي رفسنجاني به مباحث مربوط به دموكراسي را بسيار اندك مي‌داند و خالي‌الذهن بودن وي نسبت به اين مسئله را اساس بسياري از چالش‌هاي بعدي عنوان مي‌كند: «پروژه توسعه سياسي اينطور كليد خورد. پروژه من شد نو‌سازي سياسي در ايران. همان اصلاحات. من بودم و يك مشت اطلاعات تئوريك و ارتباط با برخي چهره‌هاي سياسي. بنابراين به اين نتيجه رسيدم كه بروم درس بخوانم. مثل بچه آدم كنكور دادم و رفتم دانشگاه و از هيچ سهميه‌اي و مصوبه‌اي هم استفاده نكردم. دور اولي بود كه بعد از انقلاب فرهنگي براي فوق‌ليسانس كنكور برگزار شد و تعداد شركت‌كننده‌ها زياد بود. كنكور دادم و دانشگاه تهران قبول شدم. بورسيه هيچ جا نبودم . دولت هيچ چيز به من نداد. الان حقوق بازنشستگي‌ام را هم نمي‌دهند. خلاصه، فوق‌ليسانس و دكتراي علوم سياسي خواندم. نزد آقاي هاشمي رفتم و گفتم مي‌خواهم روي توسعه سياسي كار كنيد و ايشان گفت كه توسعه سياسي چيزي است كه در دنيا وجود دارد يا اينكه خودتان از روي واژه توسعه اقتصادي آن را درست كرد‌ه‌ايد؟» (2)
مغز متفكر اصلاحات نوع نگاه هاشمي به مسئله مردم سالاري را چالش برانگيز و عامل به بن رسيدن فعاليت‌هاي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري عنوان مي‌كند، ‌آنگونه كه تفسير مي‌كند: «ما بخش توسعه سياسي را در مركز تحقيقات استراتژيك راه‌اندازي كرديم تا اين پروژه را پيش ببريم. معاونت ما پنج گروه داشت. گروه انقلاب اسلامي، گروه دولت كه مي‌خواست بپردازد به اينكه ماهيت دولت در ايران چيست، گروه رفتار سياسي، گروه فرهنگ سياسي و گروه نو‌سازي سياسي. ما مي‌خواستيم از دل اين بحث‌ها يك «پاليسي پيپر» در بيايد براي آقاي هاشمي. منتها آقاي هاشمي علاقه‌اي به اين مباحث نداشت. آقاي هاشمي يك گير داشت و مي‌گفت كه انگار اينجا تحريريه روزنامه سلام است و اينجا را براي پشتوانه فكري روزنامه سلام درست كرده‌ايد. ما معتقد بوديم كه آقاي هاشمي هر نظري را مي‌خواهد داشته باشد اما ما بايد كار خودمان را بكنيم و ايشان هم بالاخره خواهد فهميد كه پروژه‌اش به بن‌بست مي‌رسد و توسعه اقتصادي عوارضي دارد كه ناچار پيش‌ نياز رفع آنها توسعه سياسي خواهد بود. آقاي هاشمي دور دوم كه رأي آورد ديگر با آقاي خوئيني‌ها كار نكرد. » (3)
حجاريان در ادامه تلاش مي‌كند با برجسته كردن زد و خوردهاي ميان هاشمي رفسنجاني و مجمع روحانيون مبارز القا نمايد كه هاشمي هيچ مخالفت و انتقادي را بر نمي‌تافت و به روحانيون حامي خود كه در انتخابات دور دوم رياست جمهوري از وي حمايت كردند هم رحم نكرد چرا كه هاشمي صاحب روحيه ديكتاتوري بود: « مجمع روحانيون مبارز با آقاي هاشمي مشكل پيدا كرده بود. دور دوم، مجمع از آقاي هاشمي دفاع كرد اما آقاي هاشمي گفت كه مجمع اگر از من دفاع نمي‌كرد به زباله‌دان رفته بود و مجبور بودند از من حمايت كنند. آقاي هاشمي مجمع را مسخره كرد. آقاي موسوي خوئيني‌ها هم روزنامه سلام برايش جدي شده بود و وقتش را در سلام مي‌گذاشت. كمتر مي‌آمد. » (4)
حجاريان همچنين انتصاب حسن روحاني به سمت رياست مركز استراتژيك تحقيقات رياست جمهوري را به دليل لجاجت هاشمي با آقاي خوئيني‌ها و نه قابليت‌ها و توانايي‌هاي روحاني تفسير و بيان مي‌كند كه وي و نبوي اميدوار بوده‌اند هاشمي به‌زودي به فهم توسعه سياسي خواهد رسيد و به آداب مردم سالاري ديني خواهد رسيد: «آقاي هاشمي هم آقاي روحاني را رئيس مركز كرد. اما من و بهزاد نبوي تا دوم خرداد در مركز تحقيقات بوديم. ما مي‌گفتيم كه با هاشمي بايد كار كرد و نبايد او را رها كرد. احساس مي‌كردم كه هاشمي كم‌كم به ما و توسعه سياسي مي‌رسد. من روز‌ها در مركز تحقيقات بودم و عصر‌ها مي‌رفتم روزنامه سلام و هفته نامه عصر‌ما [ ارگان سازمان مجاهدين انقلاب]. آقاي خوئيني‌ها براي خودش پرنسيپ داشت. نمي‌توانست قبول كند كه هاشمي به كل مجمع توهين كند. آقاي هاشمي به سمت راست رفته بود و بشارتي و گلپايگاني و آل‌اسحاق را وزير كرد. » (5)
سعيد حجاريان تظاهر به مردم‌خواهي و احترام به حقوق عامه را هم وجه بارز محمد خاتمي برشمرده و بيان مي‌كند: «در آغاز نو‌سازي سياسي آقاي خاتمي رفت داخل آفيس. خاتمي مي‌گفت وظيفه من اداره كشور است و وظيفه سياسي ديگري ندارم. خاتمي ابا داشت كه عنصر حزبي تلقي شود. دوست داشت مردمي باشد اما حزبي نباشد. پيشنهاد شد كه برويم عضو سازمان مجاهدين انقلاب شويم و چند جلسه هم با سازمان گذاشتيم. اما محمد سلامتي گفت صبر كنيد تا مرامنامه ما اصلاح شود. گفتيم كي اصلاح مي‌شود. گفتند يك سال كار دارد. تصورات سازمان عوض نشده بود.‌» (6)
اظهارات روشنگرايانه سعيد حجاريان با اين پاسخ‌هاي هاشمي مواجه مي‌شود: «رضايت مردم را اولين نتيجه ارتقاي كيفي كارها دانست و با توجه به نقش رضايت عمومي در تقويت و تداوم نظام، افزود: حكومت‌هاي دموكراسي برخلاف ديكتاتورها، همه چيز را براي مردم مي‌خواهند و مردم صاحبان اصلي همه بخش‌هاي جامعه هستند كه امروزه از آن به بخش خصوصي تعبير مي‌كنند.» (7)
پي نوشت
1. دوماهنامه انديشه پويا، شماره دوم، شهريور ماه 1391
2، 3، 4، 5و 6.
7. پايگاه اطلاع‌رساني هاشمي رفسنجاني، 19/08/94
منبع : روزنامه جوان

۱۳۹۴/۱۱/۲۷

اخبار مرتبط