علت تغییر محسن چاوشی چیست؟

محسن چاوشی در سال گذشته تغییرات زیادی كرده و ارتباط با مخاطبانش را افزایش داده است. علت این تغییر محسن چاوشی چیست؟

به گزارش نما به نقل از جام نیـوز، باز هم باید نوشت، پاپ‏‌خوانی که با فاصله‌‏ای بسیار زیاد مرد اول این نوع موسیقی است، بر استقرار کلیشه انزوای خویش اصرار دارد و نه در مجامع موسیقی ظاهر می‌‏شود، نه کنسرتی برگزار می‌‏کند، نه به کنسرت همکارانش می‏‌رود و نه حتی در مراسم دریافت جایزه‏‌هایی که می‏‌برد، حاضر می‌‏شود؟ همچنان رسانه در مواجهه با او باید در گیر و دار رمزگشایی از رمزگان‏‌های بی‏‌شماری باشد که رفتار رسانه‌‏ای او برساخته است؟ هر سال باید همین قواعد تثبیت‏‌شده را در تبارشناسی ارتباط او و رسانه برشمرد و از تار رمزآلودی که پیرامون خود تنیده است، بالا و پایین رفت؟

البته که هنوز بخش عمده‏‌ای از پرداخت‌‏های رسانه‌‏ای به محسن چاوشی و آثارش، در را بر همین پاشنه می‏‌چرخاند. مطبوعات، که اغلب دست‏‌شان از دسترسی به او کوتاه است، به دنبال کوچک‌‏ترین بهانه‏‌ای می‌‏گردند تا تصویر او را روی جلد ببرند و فروش خودشان را بدون ارتکاب به هر ‏گونه ریسکی افزایش دهند.
البته دلایل این نوع از محبوبیت دست‏‌نیافتنی قابل بررسی است و چه بسا بارها مورد ارزیابی هم قرار گرفته است. چه بسیار مجلاتی که تصویر او را بدون حتی یک خط گزارش، گفت‌‏وگو یا یادداشت تولیدی روی جلد می‏‌برند و افزایش تیراژ تا مدت‌‏ها زیر زبان‌‏شان مزه می‌‏دهد. در این میان، بسامد واژه «راز» در تیترها بالاست! بدیهی است که هاله ابهام‌‏های چندین ‏ساله در رابطه با چاوشی، همچنان رونق می‌‏دهد به همراهی این کلیدواژه در کنار عناوینی چون «آقای خاص» و ... .

اما سالی که گذشت، برای چاوشی، سال تغییراتی عمده در رفتار رسانه‌‏ای‌‏اش بود. هر چند شاید این تغییرات محسوس نباشد، اما توجه به برخی از نشانه‏‌های آن، شاید ورک‌‏شاپی باشد برای اهل رسانه که چراغ سبز تلویحی چاوشی را دریابند و با تغییر در شیوه‌‏های توجه‌‏شان به او، آب رفته را به جوی بازگردانند. اما کدام تغییر در رفتار؟


شیمبورسکا، سید برت، چاوشی؛ اما...

قاعده‏‌ای رسانه‌‏ای در رابطه با سلبریتی‌‏ها هست که آن‏ها با اتخاذش، اغلب پاسخ‏‌ها و نتایج یک‏سانی گرفته‌‏اند. هم در ادبیات و هم در موسیقی، بوده‌‏اند مواردی که پس از محبوبیت بسیار، خلوت گزیده‌اند و محبوب‏تر شده‌اند. وسواوا شیمبورسکا، شاعر برنده نوبل را به یاد آورید که جز یک دو مصاحبه مطبوعاتی در طول زندگی‏‌اش ترتیب نداد و در آن‏ها هم رمزی از زندگی و حرفه رمزآلودش نگشود جز این‏که در کلبه‌‏اش نه رادیو دارد و نه تلویزیون. سید برت را هم می‏‌توانید در همین راستا، کنار شیمبورسکا بنشانید؛ او با این‏که محوری‏‌ترین عضو گروه پینک‏‌فلوید نبود، اما عطش رسانه‌‏ها برای نفوذ به لایه‌‏های پنهان زندگی‏‌اش و یافتن پاسخی برای پرسش‌‏هایی که شیوه زندگی و کارش برانگیخته بود، بسیار بیش‏تر از تمایل‌‏شان برای پرداختن به دیوید گیلمور و راجر واترز همواره در صحنه بوده است.

بنابراین، اتخاذ این روش، که تجربه، موفقیت‏‌آمیزبودنش را تضمین کرده است، برای چهره‌‏هایی بسیار محبوب چون اینان، عاقلانه‌‏ترین راه برای حفظ شأن حرفه‌‏ای می‌‏تواند باشد. این‏که در همهمه کنسرت‏‌ها، مصاحبه‏‌های مطبوعاتی، خبرسازی‏‌ها، موج‌‏سواری روی جریان‌‏های خبری، و در سال‌‏هایی که همگان پر از سر و صداهای خودساخته‌اند، سکوت کنی... روش یکه و یگانه‌‏ای می‌‏تواند بود.
چاوشی خواسته یا ناخواسته، چندسالی است را بر همین منوال سپری کرده و بر اساس همان ضمانت پیش‌‏گفته، مثبت‏‌ترین پاسخ‏‌ها را نیز از آن دریافت کرده است. یک دو مصاحبه صوتی او با شبکه‌‏ای رادیویی را که بیش از ده سال پیش انجام شده است، گوش کنید و آن پاسخ‌‏ها را با سکوت سال‌‏های اخیر مقایسه کنید؛ جز در پیش‏ گرفتن رفتاری حرفه‌‏ای و عاقلانه نمی‌‏یابید.


اما، تاریخ، ممکن است همیشه حقت را آن‏‌طور که باید و می‏‌باید و تجربه ثابتش کرده است، کف دستت نگذارد؛ این را محسن چاوشی شاید بهتر از من و شما می‌‏داند. حوزه رسانه، مدام در معرض بادهایی است که خبر از تغییر فصل می‌‏دهند. شاید نتوان مدت‌‏ها، نوع ثابتی از رفتار رسانه‏‌ای را در پیش گرفت. رسانه‏‌های شخصی (مثلا هر ایرانی یک کانال!)، بسیاری از قواعد را بر هم زده‌اند.

از همین روست شاید که چاوشی در سالی که گذشت هم صفحه خودش در اینستاگرام را تقویت کرد و هم کانالی در تلگرام راه انداخت هم برای خودش و هم برای آلبومش که ظاهرا فروردین 95 به بازار خواهد آمد با نام «امیر بی‌‏گزند». پاسخ چند شایعه و حرف و حدیث را که شاید می‌‏توانستند در کوتاه‌‏مدت، دست‏‌اندازهایی در مسیر او ایجاد کنند، داد تا مدیریت شایعه در فضای رسانه‌‏ای امروز را نیز به‌‏درستی انجام داده باشد (مثل ادعای بی‌‏مجوز بودن ترانه‌‏های سریال «شهرزاد» که با متن کوتاه چاوشی به همراه برگه مجوزها منتشر شد) و برای اولین‏‌بار خودش دست به قلم برد و برای صفحه سینمای روزنامه فرهیختگان، از سریال «شهرزاد» و تهیه‌‏کننده‌‏اش نوشت تا برای نخستین‏‌بار باشد که یادداشتی به قلم او در مطبوعات منتشر می‌‏شود.


اما جدای از این‏ها، لابه‏‌لای برخی حرف‏ه‌ای او می‌‏توان دریافت که چرا به گفت‌‏وگو تن نمی‌‏دهد و توجه به همین دغدغه‌‏ها می‌‏تواند راه تعامل او با رسانه را هموار کند. در سالی که گذشت، او دو بار بیش‏تر به گفت‌‏وگو با مطبوعات ننشست. یک‏‌بار در همین ماهنامه «تجربه» و بار دیگر با یکی از روزنامه‏‌ها. البته متن این گفت‏‌وگوی اخیر، بیش‏تر تلاش چاوشی برای حرف‏‌نزدن بود و اصرار گفت‌‏وگوکننده به صورت‌‏دادن به گفت‌‏وگو. اما شاید انتشار این گفت‌‏وگو، این حسن را داشته تا اهل رسانه بداند از کدام در باید وارد شود. مثلا در این گفت‌‏وگو در همان آغاز گفته «حتما می‌خواهید بپرسید چرا کنسرت نمی‌دهم؟ حتما کم‌رو هستم و اعتمادبه‌نفس ندارم؟» سپس درباره بازخوردهایی که دیده اضافه کرده که «به نظرم مخاطب دقیق و جدی نیستند چراکه این نکات مفهومی پنهان در لایه‌های زیرین موسیقی را متوجه نمی‌شوند. متاسفانه همه می‌خواهند دیگران را شکل خودشان کنند و مثل خودشان باشند اما من نمی‌خواهم و مایلم خودم باشم».

این‏ها شاید در حد گلایه باقی مانده، اما نوعی پاس‌‏دادن به رسانه هم می‌‏توان تعبیرشان کرد. او با همین حرف‏‌ها می‌‏گوید که توجه جدی می‌‏طلبد. از پرداخت‌‏های ژورنالیستی زرد فراری است و می‌‏خواهد با زبان خودش که همان موسیقی است با او به گفت‌‏وگو بنشینیم. چاوشی مدت‏‌هاست و شاید دقیقا پس از انتشار آلبوم «سیزده»، بسیاری از طرفداران سخت‌‏پسندتر موسیقی را نیز به سمت خود کشانده اما فضای رسانه‏‌ای اغلب بی‏‌توجه به بروز این تغییرات عمده، همچنان درصدد رمزگشایی از هاله‏‌های ابهام پیرامون او است. مشخص است که او راه تعامل را نشان داده و توپ را این بار به زمین منتقدان و روزنامه‏‌نگاران انداخته است.

او این روزها، مشغول تعامل با هوادارانش در اینستاگرام است. کامنت‌‏ها را می‌‏خواند و به آن‏ها که با زبان او سخن می‌‏گویند، جواب می‏‌دهد. مردم باز هم پیش افتاده‌اند؛ رسانه‏ هم می‌‏تواند وارد زمین تازه بازی شود.

۱۳۹۵/۱/۱۷

اخبار مرتبط