گمانهها و تحليلها درباره اينكه مسئله هستهاي بهانهاي براي به محاق كشاندن ماهيت حقيقي انقلاب اسلامي بود، كمكم از گمانه و تحليل خارج و به خبر قطعي تبديل ميشود. گزارش 16 نهاد اطلاعاتي امريكا مبني بر عدم انحراف هستهاي ايران در چند سال پيش و گزارش سال گذشته آژانس مبني بر اينكه ايران از سال 2003 حتي تحقيقات نظامي هم نداشته است نشان ميدهد، همانگونه كه در فتنه 1388 «انتخابات بهانه بود، اصل نظام نشانه بود» در اينجا هم «هستهاي بهانه بود، اصل نظام نشانه بود». سير حركت ما و غرب بعد از توافق هستهاي نشان ميدهد كه امريكاييها توقعات جدي و فراهستهاي از ما دارند. توقعاتي كه در قبال يك متن به عمل تبديل نشده دارند به مراتب بالاتر از اقدامات كنترلي ما در حوزه هستهاي است. امريكايي ها اين زمينه را در ايران ميبينند كه به طرق مختلف ماهيت حقيقي نظام را به محاق بطلبند و به جاي براندازي ساختاري به يك «جمهوري اسلامي بيخاصيت» كه صرفاً «پسوند اسلامي» را يدك ميكشد برسند. بنابراين «شعاع روح برجام» براي آنان بسيار گستردهتر از «متن برجام» است. رئيسجمهور امريكا در مجمع عمومي سالانه سازمان ملل اعلام كرد:« ايرانيها بايد بدانند شعار مرگ بر امريكا براي آنان اشتغال ايجاد نميكند». اين همان دو راهي است كه مقام معظم رهبري در اول فروردين و در مشهد از آن پردهبرداري كردند. سه روز پيش نيز رئيسجمهور امريكا بين آزمايش موشكي، اقتصاد ايران و اسرائيل يك پل سهپايه زد كه شرط همسويي برجام و اقتصاد ايران، امنيت اسرائيل و تغيير رفتار ايران است؛ تغيير رفتاري كه صرفاً در پازل و استانداردهاي تعريف شده غرب بايد معنايابي و ترجمه شود.
بنابراين «تعهد ايران به روح برجام» را بايد «تعهد جمهوري اسلامي به پايان ماهيت هويت حقيقي خود» ترجمه كرد كه غرب با صراحت خواستار آن است. روش و بزنگاه اين كار را نيز اقتصاد قرار دادهاند. غرب بر اين باور است كه اقتصاد معبر ورود آنان به عرصه اجتماع و اجتماعي كردن روح برجام است. توسعه، رفاه و معيشت كه دروازههاي اميد ايرانيان به برجام بود اكنون با قفل ديگري بسته نگه داشته شد تا روح برجام به جاي متن برجام به اجرا درآيد. لذا چشمانداز مواجهه غرب به ويژه امريكا براي عمل به تعهدات برجامي آنان بر چند حوزه متمركز شده است.
1- مطالبات غيرهستهاي امريكا به عنوان مكمل توافق هستهاي و شرط تحقق عيني آن طرح ميشود و مردمي كه اميد گشايش داشتهاند را به سوي مسائل جديدي سوق ميدهد كه منشأ همه آن مسائل از ديد غرب سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. غرب اكنون، مرجع تروريسم (حمايت از حزب الله و حماس)، موشكي، حقوق بشر را سپاه ميداند و به دنبال اجتماعي كردن اين مسئله در ايران است. تمام رشتههاي ناكامساز غرب در منطقه به سپاه ارجاع خواهد شد و شرط تحقق عيني و عملي برجام را دست برداشتن سپاه از آرمانها و اهداف انقلاب ميدانند و سراب گشايش اقتصادي را به عملكرد سپاه پيوند ميزنند تا زمينه اجتماعي و فشار از پايين در درون كشور فراهم شود.
2- به رسميت شناختن اسرائيل يا تضمين امنيت آن دغدغه اصلي غرب در مذاكرات هستهاي و بعد از آن است كه در قالب تروريسم و موشكي بازخواني ميشود. بنابراين تا غرب از امنيت قطعي اسرائيل مطمئن نشود، از تأثير مثبت برجام در ايران جلوگيري خواهد كرد. اوباما ابائي نداشت كه بگويد آزمايش موشكي ايران كه تهديدي براي اسرائيل است اقتصاد را متشنج ميكند. كليدواژه «اقتصاد» رمز اجتماعي كردن مسائل غرب با انقلاب اسلامي است. اقتصاد پرچم مبارزه با ماهيت حقيقي نظام است چراكه غرب آن را پاشنه آشيل امروز ايران ميداند.
3- بياعتبارسازي اصل و مصداق ولايت فقيه از جمله نقشه راه و روح برجام است. اين بنيان مرصوص اكنون مانع تسليم شدن نظام جمهوري اسلامي و پاسدار هويت حقيقي آن است. لذا براي بياعتبارسازي آن در رسانههاي غربي و بخشي در داخل برنامهريزي ميشود. چراكه اين جايگاه منفذهاي نفوذ را لو ميدهد و بسيج اجتماعي ايرانيان را رهنمون ميشود اين سنگر در اولويت اصلي است.
4- توقف اجراي شريعت (اسلام اجتماعي) بخشي از روح برجام است. تلاش براي خصوصي كردن فرهنگ ديني، امر به معروف و احكام اجتماعي اسلام بخشي از تبديل ماهيت حقيقي نظام به ماهيت حقوقي و اسمي آن است و غرب زمينه توقف جوهره ديني نظام در داخل را امروز تا حدودي هموار ميبيند و سيگنالهاي آن را بارها از تريبونهاي رسمي نظام شنيده است. قطعاً ايران سكولار منافع غرب را نيز تهديد نميكند و خاصيتي فراتر از كشورهاي ديگر جهان نخواهد داشت.
آنچه در اين ميان شرايط را دشوار كرده است دو سرطلا شدن دولت جمهوري اسلامي است. دولت از يك طرف اصرار بر دستاوردهاي برجام دارد و از سوي ديگر ميداند كه امريكا به صورت نانوشته مانع اجراي تعهدات بينالمللي خصوصاً در اروپا است. بنابراين براي حفظ حيثيت خود وسط يك دو راهي گرفتار آمده است كه نه ميتواند بر سرغرب نهيب بزند و نه ميتواند سر كار بودن خود را براي ملت بازگو كند. بنابراين ممكن است راه سومي را برگزيند و به مكملهاي غرب (روح برجام) تن دهد و سپاه پاسداران (تروريسم و موشكي از نگاه امريكا) را مانع تحقق برجام معرفي كند تا بتواند غرب را نسبت به انجام تعهدات خود ترغيب نمايد. اما واقعيت قضيه را امام در واپسين ماههاي حيات فرمودهاند كه: «نكته مهمي كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كي و تا كجا ما را تحمل ميكنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند؟ به يقين آنان مرزي جز عدول از همه هويتها و ارزشهاي معنوي و الهيمان نميشناسند. به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنميدارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم صهيونيستها و امريكا و شوروي در تعقيبمان خواهند بود تا هويت ديني و شرافت مكتبيمان را لكهدار نمايند. بعضي مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينهتوزي در مجامع جهاني ميكنند و مورد شماتت قرار ميدهند و با دلسوزيهاي بيمورد و اعتراضهاي كودكانه ميگويند جمهوري اسلامي سبب دشمنيها شده است و از چشم غرب و شرق و اياديشان افتاده است! كه چه خوب است [به] اين سؤال پاسخ داده شود كه ملتهاي جهان سوم و مسلمان و خصوصاً ملت ايران در چه زماني نزد غربيها و شرقيها احترام و اعتبار داشتهاند كه امروز بياعتبار شدهاند؟ (جلد 21 صحيفه امام - 1367/4/29). بنابراين رئيسجمهور محترم بايد بر اين باور تكيه كند كه شرط كمك غرب به توسعه ايران دست كشيدن از اهدافي است كه امام براي آن قيام كرد. يا بايد از اهداف دست كشيد يا ايستاد كه البته امام فرمودند: «راهي جز مبارزه نمانده است». سخنان مقام معظم رهبري در مشهد منشوري براي «نقشه راه عاشورايي» در مقابل «نقشه راه تحقق روح برجام» بود. دوراهي «تسليم» يا «تحريم» همان دوراهي «بيعت» يا «شهادت» در عاشوراي سال 61 هجري است. فقط يك خوشباور يا بياعتقاد به امام و انقلاب اسلامي ميتواند طور ديگري بينديشد. بنابراين اتاق رئيسجمهور اسلامي ايران به جاي اتاق تشريفات و ديپلماسي بايد «اتاق وضعيت» شود تا تراز حركت انقلابي امام افول نكند و راه استقلال و عزت انقلاب اسلامي و شأن ملت بزرگ ايران در اين دو راهي حفظ شود. اگر قرار است اقدامات اعتمادساز ما هيچ تأثيري نداشته باشد، براساس سيره امام به جاي دفاع و انفعال در موضع هجوم و طلبكاري قرار گيريم.