كمپین طاقت برای بچه‌های طلاق

: «فكر كردن به حرف‌ها و نگاه‌های مردم و جدایی پدر و مادرم باعث شد در یك شب چند بار پشت سر هم قرص مصرف كنم و این مساله منجر به این شد كه بنده یك هفته در كما بوده و یك سال فراموشی كامل داشته باشم.

به گزارش نما به نقل از آرمان - نگین باقری: «فکر کردن به حرف‌ها و نگاه‌های مردم و جدایی پدر و مادرم باعث شد در یک شب چند بار پشت سر هم قرص مصرف کنم و این مساله منجر به این شد که بنده یک هفته در کما بوده و یک سال فراموشی کامل داشته باشم.

در این مدت به خانواده به ویژه خواهرم سخت گذشت و قطعا باید بگویم که خودکشی من فکر و اقدام احمقانه‌ای بود که اکنون بابت آن بسیار پشیمانم، چرا که آن زمان تحت تاثیر طلاق پدر و مادرم بودم و فکر می‌کردم که دنیا به پایان رسیده است. در واقع خود را در ۱۳ سالگی گم کردم و ماحصل آن انجام یک عمل غیر عقلانی بود.» فرزند طلاق بودن برچسبی است که بر پیشانی قربانیان طلاق محکم چسبیده و آنها ناخواسته تا پایان عمر تبعات جدایی والدین خود را با هزینه‌های گزاف می‌پردازند؛ از فضای مدرسه و دانشگاه گرفته تا محل کار و تشکیل زندگی مشترک.

خانواده‌ من از نظر مالی مشکلی نداشته و در سطح بالایی بودند. به عبارت دیگر من در یک خانه هفت‌هزار متری بزرگ شدم، حتی اتاق من اندازه آپارتمان‌های امروزی بود و به قول گفتنی شاهانه زندگی کردم، ولی این دوران تا 13 سالگی ام ادامه داشت. در واقع با توجه به اینکه من آخرین فرزند خانواده بودم، دیگر در بین مشاجرات پدر و مادرم نازم خریدار نداشت و من از همان سال‌‌ها گوشه‌ گیر بودم تا اینکه در مقطع دوم راهنمایی به یکباره به دانش‌آموز شلوغی تبدیل شدم که دائما همکلاسی‌ها و معلمانش را اذیت می‌کرد. حتی در آن سن من یک موتور داشتم و به دلیل قدرت پدرم ساعت 10 صبح به مدرسه می‌‌رفتم، اما این پایان ماجرا نبود. صفحه زندگی آرام و اعیان نشین من با مشاجره و دعوای پدر و مادرم برگشت و با آغاز جدایی آنها شرایط دگرگون شد.

بعد از طلاق، خواهر و برادرم که به سن قانونی رسیده بودند مادر را انتخاب کردند و من هم به طبع زندگی با مادرم را برگزیدم. در واقع ما چهار نفر به یک خانه 70 متری بدون موتور و ماشین آمدیم و زندگی همراه با آسایش تمام شد. آن زمان بود که من به یک آدم افسرده و گوشه‌گیر تبدیل شده و به تجویز پزشک شروع به مصرف قرص‌های اعصاب کردم، چرا که از حضور پدر، سفره دورهمی، رفاه و... محروم شدم. این حال و روزی بود که من تا سن 19 سالگی و شب بله بران دختر خاله ‌ام داشتم. در شب بله بران از همه جوانب به من فشار آمد، به گونه‌ای که خواستم همه چیز را تمام کنم، چون اقوام دائما آن شب از من پرسیدند پدرت کجاست؟ پدرت را دیدی؟ جواب دادن به این سوال‌ها برای من سخت بود.

فکر کردن به حرف‌ها و نگاه‌های مردم و جدایی پدر و مادرم باعث شد همان شب چند بار پشت سر هم قرص مصرف کنم و این مساله منجر به این شد که بنده یک هفته در کما بوده و یک سال فراموشی کامل داشته باشم. در این مدت به خانواده به ویژه خواهرم سخت گذشت و قطعا باید بگویم که خودکشی من فکر و اقدام احمقانه‌ای بود که اکنون بسیار بابت آن پشیمانم، چرا که آن زمان تحت تاثیر طلاق پدر و مادرم بودم و فکر می‌کردم که دنیا به پایان رسیده است. در واقع خود را در 13 سالگی گم کردم و ماحصل آن انجام یک عمل غیر عقلانی بود. اینها روایت علی است از مرارت‌های پس از طلاق پدر و مادرش.

سختی‌های فرزند طلاق بودن

علی با توجه به بحران‌هایی که پشت سر گذاشت، در سال 83 با سرمایه 45‌هزار تومانی شرکتی را در زمینه بسته‌ بندی قند تاسیس کرد و در این حیطه شناخته شد، ولی در سال 86 به علت سرمايه‌ گذاری سنگین رقبا برند شرکتش را فروخت و به حرفه پدری‌اش یعنی معامله ماشین وارد شد، اما دیری نپایید که در سال 91 هم ورشکسته و خانه‌ نشین شد، آن چنان که شش ماه از خانه بیرون نیامد. طلاق والدین، مشکلات روحی، مصرف متوالی قرص‌های اعصاب، دوران بیماری و شکست‌های شغلی باعث شد که علی تصمیم بگیرد با ساختن گروهی بچه‌هایی مانند خود را کنار هم جمع کند، اما در این زمان یک دانشجو به علی علائم افسردگی‌اش را هشدار داد و با اصرار، او را به رفتن پیش پزشک ترغیب کرد و در ادامه روانکاوی‌ها، علی با انجمن نشاط آشنا شد.

با صحبت‌های خانم دکتر علی خود را پیدا کرد. در واقع دکتر، علی جدیدی را متولد کرد که پس از آن اتفاقات خوبی در زندگی‌اش افتاد. البته علی پس از پشت سر گذاشتن بحران‌ها چند باری به خواستگاری رفت، ولی هر بار خانواده‌های طرف مقابل از او ضمانتی خواستند که شرایط را برایش سخت می‌کرد. این داستان زندگی علی است. فرزند طلاقی که اکنون 33 سال دارد و توانسته با تاسیس کمپین «بچه‌های طاقت» مرهمی برای همنوعانش باشد. اکنون علی میان فرزندان طلاق در سراسر کشور حلقه ایجاد کرده و قصد دارد تجربیات خود را به آنها منتقل کند.

اشاعه کمپین طاقت با حمایت مالی

«پدر و مادر عزیزم! من صدای فریاد، شکستن وسایل خانه، فحش و ناسزا و گاهی اوقات درگیری شما را می‌شنوم و می‌بینم. می‌دانم آسیب دیده‌اید، ولی من هم در عذابم. دائما با دلهره و تنش می‌خوابم و با ترس از دست دادن یکی از شما بیدار می‌شوم. من فقط امنیت می‌خواهم. خواهش می‌کنم فکر نکنید من قوی هستم و زندگی ام همان‌طور که قبلا بوده بعد از جدایی شما ادامه پیدا می‌کند. من هر دو نفرتان را به یک اندازه دوست دارم. من به عشق، توجه، ثبات، استحکام، محبت، درک، صبر و بیشتر از همه اینها به دوست داشته شدن نیاز دارم. وقتی شما مرا در جریان ناراحتی‌های خودتان قرار می‌دهید و سختی‌های دوران بزرگسالی را به من منتقل می‌کنید، من از کودکی ام دور می‌شوم.» این نمونه ای از دلنوشته‌های بچه‌های طاقت است که از کمترین حقوق خود یعنی داشتن خانواده آرام بی بهره‌اند. علی کاکا بنیانگذار و مدیر مسئول کمپین «بچه‌های طاقت» قصد دارد که علی دیگری به اجتماع راه نیابد.

این کمپین اکنون دو‌هزار عضو حقیقی و بیش از شش‌هزار عضو مجازی دارد. او بیان می‌کند: در بین فرزندان طلاق افراد موفقی وجود دارند، چرا که آنها خود را شناخته و با شرایط کنار آمده‌اند. بنیانگذار و مدیر مسئول کمپین «بچه‌های طاقت» خطاب به والدین جدا شده و فرزندان آنها می‌گوید: بچه‌های طلاق و پدر و مادران جدا شده ! این کمپین برای شماست. اینجا جایی است که صدای شما به گوش همگان می‌رسد. دلنوشته‌ ها، ناکامی ها، موفقیت‌ها و حرف‌های دلتان را به ما بگویید. به گفته کاکا کمپین بچه‌های طاقت اولین گردهمایی فرزندان طلاق در ایران است که تحت پوشش انجمن نشاط یزد فعالیت می‌کند. او معتقد است این کمپین برای آگاه سازی و پیشگیری از طلاق در رابطه با افرادی است که در معرض طلاق قرار دارند.

همچنین در این کمپین به آگاه سازی آسیب‌های بعد از طلاق برای فرزندان نیز پرداخته می‌شود. بنیانگذار و مدیر مسئول کمپین طاقت اظهار می‌کند: فرزندان طلاق در این کمپین بدون قضاوت و پیش داوری حرف‌هایشان شنیده می‌شود. کاکا بیان می‌کند: ایجاد اتاق فکر برای بچه‌های طاقت و والدین جدا شده و برگزاری کارگاه‌های فرزندپروری برای والدین جدا شده از فعالیت‌های این کمپین به حساب می‌آید. او از اهداف سال جاری این کمپین می‌گوید: برگزاری همایش‌های نمایشی در سراسر کشور، اشتغال مادران سرپرست خانوار مطلقه، استعدادیابی و آموزش فنی بچه‌های طلاق و ایجاد اشتغال برای آنها در دستور کار این کمپین قرار دارد، چرا که مشکل اصلی زنان مطلقه اشتغال و بزرگ‌ترین مشکل بچه‌های طلاق شغل و عدم تمایل به ادامه زندگی است.

کاکا ادامه می‌دهد: من در یزد فعالیت می‌کنم و دائما مردم از من می‌پرسند چرا در شهرهای دیگر نیستی؟ اکنون این مساله دغدغه فکری من شده است، چرا که باید برای رسیدگی به فرزندان طلاق یک تریبون آزاد در اقصی نقاط ایران گذاشت تا آنها مشکلات خود را بیان کنند. او تاکید می‌کند: در طی این پنج سال این کمپین بدون پشتوانه مالی و به همت خودم ادامه یافته است، اما برای اشاعه آن در شهرهای دیگر نیازمند حمایت مالی هستم. کاکا مساله ازدواج را یکی از دغدغه‌های بچه‌های طاقت می‌داند و در این باره می‌گوید: ازدواج برای فرزندان طلاق به ویژه دختران بسیار سخت است، چرا که آنها قربانی طلاق والدین خود شده اند و افراد و خانواده‌های طرف مقابلشان فکر می‌‌کنند که آنها در زندگی مشترک خود نیز به مشکل می‌خورند. او تاکید می‌کند: در حالی که این گونه نیست و بچه‌های طاقت به مراتب بیشتر مواظب زندگی خودشان هستند، چون یک بار شکست خورده‌اند و دیگر نمی‌خواهند شکست بخورند.

۱۳۹۶/۳/۲۰

اخبار مرتبط