زندگی برای مدرك مدرك برای زندگی!

عکس خبري -زندگي براي مدرک مدرک براي زندگي!

گاهی این دانشگاه رفتن برای‌مان به یك كابوس تبدیل می‌شود. همه ما تلاش می‌كنیم به دانشگاه برویم تا برای خودمان كسی بشویم، چیزی یاد بگیریم و بر اساس آن شغلی دست و پا كنیم. شغل نه به این معنا كه كسب و كاری ایجاد شود، بلكه معنایش این است كه تمام تلاش‌مان را بكنیم تا یك اداره دولتی، یا یك شركت خصوصی گردن كلفت در ازای ماهیانه‌ای اندك ما را استخدام كند و بر اساس همان كاری كه انجام می‌دهیم و درآمدی كه كسب می‌كنیم برای زندگی آینده‌مان برنامه‌ریزی كنیم. اگر هدف دانشگاه نباشد و مدرك دانشگاهی نداشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟

پایگاه خبری تحلیلی نما/ حمیدرضا حیدری- هر روز از همان اول صبح که چشم‌های‌مان را باز می‌کنیم تا لحظه‌ای که چشم بر هم می‌گذاریم؛ مدام یکی در گوش‌مان می‌گوید؛ «اولی‌ها، دومی‌ها، سومی‌ها،... یازدهمی‌ها و دوازدهمی‌ها به کلاس کنکور ما بیایید، کتاب‌های کنکوری ما را بخرید، در آزمون‌های آزمایشی ما شرکت کنید، سی‌دی‌های آموزشی ما را تهیه کنید و چه و چه. اتفاقی که در زندگی روزمره‎مان به طور مداوم با آن روبه‌رو هستیم و در بسیاری از موارد به راحتی از کنارش می‌گذریم. وقتی هم که یک رویداد مهم فرهنگی مانند نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رخ می‎دهد، متوجه می‌شویم بیشترین سهم فروش کتاب در این نمایشگاه‌ به کتاب‌های کمک آموزشی و کنکوری اختصاص پیدا کرده است و این یعنی فاجعه!

هدف این نوشتار، بحث درباره مافیای کنکور و موضوعات این‌چنینی که گاهی باب صحبتش در جامعه و رسانه‌ها باز می‌شود، نیست، بلکه می‌خواهیم بگوییم تنها دلیل موفقیت مافیای کنکور در کشور ما یک چیز است و آن عبارت است از تمایل بیش از حد عامه مردم ایران برای دانشگاه رفتن که «تب دانشگاه» نامیده می‌شود.


زندگی بدون مدرک!

گاهی این دانشگاه رفتن برای‌مان به یک کابوس تبدیل می‌شود. همه ما تلاش می‌کنیم به دانشگاه برویم تا برای خودمان کسی بشویم، چیزی یاد بگیریم و بر اساس آن شغلی دست و پا کنیم. شغل نه به این معنا که کسب و کاری ایجاد شود، بلکه معنایش این است که تمام تلاش‌مان را بکنیم تا یک اداره دولتی، یا یک شرکت خصوصی گردن کلفت در ازای ماهیانه‌ای اندک ما را استخدام کند و بر اساس همان کاری که انجام می‌دهیم و درآمدی که کسب می‌کنیم برای زندگی آینده‌مان برنامه‌ریزی کنیم.

اگر هدف دانشگاه نباشد و مدرک دانشگاهی نداشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟

رهبر فرزانه انقلاب در یکی از جلسات‌ با معلمان نکته‌ای را بیان می‎کنند که بسیار مهم است: «یک وقتی من به جوانی که تحصیلاتش را ادامه نداده بود، بر حسب عادت گفتم: چرا تحصیلاتت را ادامه ندادی و مشغول کسب و کار شدی؟ جواب سربالایی داد؛ من یک خرده اصرار کردم‌ـ شغلی که او داشت، شغل خوبی هم هست‌ـ با همان لهجه‌ مشهدی گفت: این کار، تو خونِمَ. جزو خونش است؛ جزو وجودش است. بگو خیلی خوب، کسی که فلان شغل، فروشندگی در خونش است، بگذار برود آن کار را بکند، چه لزومی دارد حتماً به دانشگاه برود. چه اصراری بنده داشتم که این حتماً باید به دانشگاه برود؟ این، نگاه درست به مسئله است.»

نکته جالب توجه آنکه ایران پنج برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه دارد؛ ایران ٢٦٤٠ دانشگاه؛ در حالی که چین ٢٤٨١ و هند ١٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است، حتی برخی کشورهای اروپایی مانند نروژ، سوئد، دانمارک، فنلاند و... زیر ١٠٠ دانشگاه تأسیس کرده‌اند.


هدف آموزش؟

نظام آموزشی ما در آموزش و پرورش اشکالی عمده و اساسی دارد؛ اینکه از معلم کلاس اول دبستان گرفته تا پایه‌های بالاتر دانش‌آموز را طوری تعلیم می‌دهند که برای حضور در دانشگاه آماده شود؛ یعنی تب دانشگاه رفتن برای یک دانش‌آموز از همان روزهای ورودش به مدرسه در وجود او نهادینه می‌شود؛ اما در کشوری مانند ژاپن این‌طور نیست، بلکه به آنها آموزش داده می‌شود تا مهارت‌های زندگی را بیاموزند و متوجه شوند هدف‌شان از درس خواندن، مؤثر بودن در عالم هستی است، نه چیز دیگری.

نظام آموزشی ما تنها به فکر کنکور دانش‌آموزانش است؛ اما پس از ورود فرد به دانشگاه حتی در رشته‌های فنی و مهندسی هم آن گونه که باید دانشجویان کار عملی را یاد نمی‌گیرند که به کارشان بیاید و در واقع برخی مطالب تئوری را که عمدتاً هم برای سال‌ها پیش بوده و در اثر پیشرفت سریع فناوری و ظهور نسل جدید آن منسوخ شده است، آموزش می‌دهند.


اصلاح دانشگاه

این یعنی دانشگاه هم آن‌گونه که فکر می‌کردیم فرد را برای شغل آینده‌اش آماده نمی‌کند. حال اگر فرض کنیم که دانش‌آموز همه درس‌ها را با بهترین نمرات قبول شده، باز هم یک جای کار می‌لنگد.

اول آنکه فرد هیچ تصوری از بازار کاری که می‌تواند وارد آن شده و کسب و کاری راه بیندازد ندارد؛ یعنی در یک جزیره که نامش دانشگاه است و در حال حاضر هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارد درس خوانده و کار واقعی را از نزدیک لمس نکرده و دانشگاه فرد را برای کار آماده نکرده است، بلکه یک سری اطلاعات علمی در رشته مورد نظر را در اختیار او قرار داده که شاید هیچ‌گاه به کارش نیاید. از سوی دیگر فرد فارغ‌التحصیل هم دیگر علاقه‌ای به فعالیت در رشته‌ مرتبط با خودش را ندارد؛ چون دلش نمی‌خواهد ریسک‌ها و سختی‌های مربوط به آن را بپذیرد.


اصلاح نگاه

در ادامه این روند تحصیل‌کرده‌ها منتظر می‌نشینند تا دولت آنها را در یکی از ادارات استخدام و میزی را برای 30 سال آینده به آنها هدیه کند. این روند کلی زندگی بسیاری از جوانان جامعه ایرانی است. هرچند در این روند دولت و نظام آموزشی غلط دخیل هستند؛ اما خود افراد در آن سهم بیشتری دارند. چه بسیارند افرادی که با همین شرایط رشد کرده و درس خوانده؛ اما زمینه اشتغال جوانان زیادی را فراهم کرده‌اند.

امروز کلید اشتغال، تولید و توسعه اقتصادی کشور در دست جوانان کشور است. برای جلوگیری از رانت و مفاسد اقتصادی بهترین راه این است که تولید را به دست دولت و نهادهای دولتی نسپاریم. اکنون جوانان باید در جامعه کسب ‌و کارهای کوچک ایجاد کنند آنها باید فعالیتی را شروع کنند که هم بتوانند درآمدی داشته باشند، هم دیگران را مشغول به کار کنند و هم سهمی از «رونق تولید» که رهبر معظم انقلاب همواره بر آن تأکید دارند، داشته باشند.

تلاش برای استخدام دولتی و حتی دست یافتن بدان یعنی تصمیم گرفته‌ایم موجودی بی‌اثر و عافیت‌طلب در جامعه باشیم؛ اما روی دیگر سکه این است: امروز کسی می‌تواند ادعای انقلابی‌گری کند که در جهت رشد اقتصاد و رونق تولید و ایجاد اشتغال گام برمی‌دارد؛ وگرنه با حرف زدن صرف نمی‌توان کسی را انقلابی دانست. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب هم فرمودند: «تولیدکنندگان رزمندگان جنگ اقتصادی با دشمنان هستند و باید با این چشم به آنها نگاه کرد.»

منبع: هفته نامه صبح صادق

۱۳۹۸/۹/۱۵

اخبار مرتبط