اهمیت مطالعات روش‌شناختی در نقد اندیشه

دكتر سیّد حسین حسینی

پاره اول

از چالش‌های حوزه تفکر و اندیشه دینی در جامعه علمی ما، «فقدان» یا «نقصان» نگاه روش‌شناختی به مسائل علمی است؛ گاهی اصولاً از زاویه رویکرد‌های روش‌شناختی به مسایل نگریسته نمی‌شود و از این رو به نوعی عوام‌فریبی علمی روی آورده و گاه، شرایط و لوازم کلیت رویکرد‌های روش‌شناختی در نظام‌مندی و نگاه همه‌جانبه به مسائل، لحاظ نمی‌شود و از این رو، هر چند زاویه نگاه، روش‌شناختی است، اما با کژراهه‌های متدیکی نیز همراه است. این چالش به خصوص پیرامون اندیشه‌های دکتر شریعتی دوچندان است چراکه پس از سپری شدن بیش از نیم‌قرن از نشر آثار وی و افت و خیز‌های فراوان در اقبال و ادبار به اندیشه‌های متفاوت و متلاطم وی، هنوز نمی‌توان ادعا کرد که به‌جای قضاوت‌ها و ارزیابی‌های افراطی و تفریطی، به سوی ساحل رویکرد‌های علمی- روش‌شناختی رو آورده‌ایم. اگرچه پاره‌ای اندیشمندان، «فهم اندیشه» را با «نقد اندیشه»، متفاوت پنداشته و هر آینه، فهم را بر نقد، مقدم داشته‌اند، اما اگر نقد یک اندیشه را به معنای تحلیل و ارزیابی امتیازات و کاستی‌های آن و تمییز اشتراکات از اختلافات، در یک سنجش تطبیقی بدانیم (ر. ک: حسینی، سیدحسین (۱۳۹۱) متد نقد کتاب در حوزه علوم انسانی، کارگاه پژوهشی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نیز ر. ک: حسینی، سیدحسین (۱۳۹۰) مقاله پژوهشی نو در عرصه مطالعات تطبیقی، دو فصلنامه علمی تخصصی پژوهشنامه مطالعات تطبیقی فرهنگ اسلام و ایران، سال اول، شماره اول، ص ۱۱.)، آنگاه شاید بتوان حکم به احکام سه‌گانه تقدم نقد (یک) و بلکه شمولیت نقد بر فهم (دو) و سپس اولویت نقد بر فهم (سه) داد. در هر دو فرض، اما فهم اندیشه و نقد اندیشه یک اندیشمند (و در اینجا دکتر شریعتی)، نیازمند رویکرد‌های روش‌شناختی است تا بتوان به مرزبندی دقیقی بین کار علمی با کاری عمومی و ژورنالیستی و تحقیق علمی با عوام‌فریبی علمی دست یافت. این نوع مرزبندی‌ها، امکان اطلاق نقد علمی در برابر نقد عامی را به ما خواهد داد (پیرامون مرز‌های «نقد علمی» از «نقد عامی» ر. ک: حسینی، سیّدحسین (۱۳۹۴) نقد در تراز جهانی، جلد اول: تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص ۲ و ۳).

پاره دوم

برخی پرسش‌های روش‌شناختی که در حوزه نقد علمی یک اندیشه با آن‌ها روبه‌رو هستیم عبارتند از:

۱- عناصر و مؤلفه‌های گوناگون یک اندیشه چه بوده و وجه تمایز و اشتراک آن‌ها کدام است؟

۲- آثار و الزامات هر یک از مؤلفه‌های مطرح یک اندیشه چیست و به بیانی، هر عنصری در مجموعه یک اندیشه، دارای چه لوازمی است؟

۳- آیا مؤلفه‌های مفهومی ارائه شده در ترسیم یک اندیشه، از نظم منطقی تعریف‌شده‌ای پیروی می‌کند؟ نحوه ارتباط و داد و ستد مؤلفه‌ها با یکدیگر چگونه است؟

۴- آیا می‌توان از نظم منطقی مؤلفه‌های اندیشه، به ترسیم یک منظومه فکری دست یافت؟ (ببینید: حسینی، سیّدحسین، مقاله The systematic – conceptual method of defining the religion ارائه شده به سومین کنفرانس بین‌المللی فلسفه دین معاصر، انجمن علمی فلسفه دین معاصر در ایران، بهمن ۱۳۹۶).

۵- نحوه طبقه‌بندی و اولویت‌بندی مفاهیم چگونه است و آیا می‌توان نقاط دال مرکزی در مجموعه اندیشه را تعیین کرد؟

۶- آیا اندیشه مطرح، مستدل یا مستند شده به این نحو که بتوان برای نظام مفهومی به‌کار رفته، استدلال یا استنادات لازم را اقامه کرد؟

۷- مبانی و پارادایم‌های حاکم بر مؤلفه‌های اندیشه به کجا بازمی‌گردند و آیا نظام اندیشه در آن چارچوب‌ها قرار داشته و ملتزم به آن است؟

۸- رویکرد یا رویکرد‌های روشی به‌کار رفته در اندیشه مطرح کدام است و آیا نظام اندیشه، با چرخش رویکرد‌های روشی مواجه است یا از یک منطق روشی پیروی می‌کند؟

در مواجهه روش‌شناختی با کتاب امت و امامت و نقد اندیشه دکتر شریعتی نیز با این پرسش‌های اساسی روبه‌رو، و ناچار از حل و تحلیل آن‌ها هستیم.

پاره سوم

نقطه تلاقی سؤالات فوق، اهمیت مطالعات روش‌شناختی در نقد یک اندیشه است. بدین‌سان می‌توان چارچوبی روش‌شناختی تنظیم کرد تا راهی برای تحلیل پرسش‌های هشت‌گانه بیابیم. این روش را که در جای دیگر، روش منظومه‌ای- مفهومی (systematic- conceptual method) نامیدم، (ر. ک: همان)، بر اساس دیدگاه «بازی‌های مفهومی» (conceptual games) تنظیم شده است (ر. ک: حسینی، سیدحسین (۱۳۹۱) مقاله تحلیل مؤلفه‌های مفهومی دین، مجله علمی پژوهشی جستار‌های فلسفه دین، سال اول، شماره دوم، پاییز و زمستان، ۱۳۹۱، ص ۴۴). در این چارچوب و مدل روش‌شناختی، شش مرحله برای نقد (و فهم) یک اندیشه وجود دارد:

۱- ترسیم درخت واژگانی؛ با کشف کلیدواژه‌های محوری (یک) و برقراری نسبت و نحوه ترابط با یکدیگر (دو) در یک اثر.

۲- ترسیم درخت مفهومی، با فهم گزاره‌ها و قضایای مفهومی مستعمل (یک) و حدس نسبت مفاهیم با یکدیگر و نحوه ترابط (دو) در یک اثر.

۳- ترسیم شبکه مفهومی؛ با تنظیم نسبت اندیشه در برقراری نسبت مفاهیم با یکدیگر و طبقه‌بندی و اولویت‌بندی در مجموعه آثار یک اندیشمند.

۴- ترسیم شبکه مفهومی جامع؛ با تنظیم نسبت اندیشه با اندیشمندان هم‌عرض.

۵- ترسیم شبکه مفهومی اجتماعی؛ با تنظیم نسبت اندیشه با عصر و زمان و دوره اجتماعی اندیشه.

۶- ترسیم شبکه مفهومی تاریخی؛ با تنظیم نسبت اندیشه با دوره تاریخی معاصر (کنونی).

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

۱۳۹۹/۴/۲۹

اخبار مرتبط