تحلیل اعتقادی انتخابات امریكا

دكتر عبدالله گنجی

تحلیل انتخابات‌ها معمولاً از ابعاد سیاسی-اجتماعی و اقتصادی و روابط بین‌الملل انجام می‌شود. نقاط ضعف و قوت کمپین‌ها و نامزد‌ها و گفتمان‌ها نیز در تحلیل نتایج انتخابات مؤثر است. اما نگارنده معتقدم ما ایرانی‌ها نمی‌توانیم درک اعتقادی خود از انتخابات امریکا را نادیده بگیریم. اینکه چرا ترامپ از دوره قبل رأی بیشتری آورد، اما باخت یعنی چه؟

برای فهم مسئله اجازه دهید چند آورده ترامپ را بررسی نماییم. ترامپ بیکاری در امریکا را در ۴۰ سال گذشته به کمترین رقم رساند. با قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری با سعودی‌ها رونق کسب‌و‌کار را به راه انداخت. در همین هفته منتهی به انتخابات ۴۱ درصد امریکایی‌ها اعلام کردند وضع اقتصادی‌شان در دوران ترامپ بهتر شده است. ترامپ قله دستاورد‌های خود را رفع بیکاری می‌دانست و مرتب از واژه The First America (اول) برای امریکا در همه زمینه‌ها استفاده می‌کرد. ناسیونالیسم امریکا را تولید و بازتاب می‌داد و از قضا بزرگ‌ترین خدمت را به صهیونیست‌ها با ضمیمه کردن بلندی‌های جولان به اسرائیل و انتقال پایتخت به بیت‌المقدس انجام داد. از سوی دیگر نگارنده معتقد نیستم که ترور حاج‌قاسم سلیمانی بر رأی مردم امریکا مؤثر بود. اول اینکه رأی ترامپ نسبت به گذشته رشد داشت. دوم اینکه مردم امریکا سیاسی نیستند و سیاست خارجی مسئله اصلی‌شان نیست. سوم اینکه رسانه‌های استکباری و صهیونیستی از حاج‌قاسم تصویری مشابه بن‌لادن یا بغدادی مخابره کرده‌اند؛ لذا نمی‌توان گفت، چون ترامپ فرمان ترور حاج قاسم را صادر کرده بود مردم به وی پشت کردند. پس منظور از تحلیل اعتقادی چیست؟ ترامپ از جایی خورد که به مخیله هیچ‌کس نمی‌رسید.

۴۵ روز بعد از شهادت حاج‌قاسم خداوند متعال ناگهان علل و اسبابی را فراهم کرد که قله‌های دستاورد‌های ترامپ را یکی پس از دیگری منهدم کرد. کرونا گرچه جهانی است، اما امثال کشور ما، چون در تحریم بود تکانه‌های حداکثری نخورد، اما The First America ناگهان به اول شدن در مرگ‌و‌میر و بیماری، رشد بیکاری، درگیری‌های نژادی، سرگردانی کشتی‌های نفت در سواحل، رفتن قیمت نفت به زیر منفی و ناتوانی دولت در کنترل بیماری و مواجهه سطحی رئیس‌جمهور با مسئله (مثل خوردن وایتکس) باعث شد که همه نقاط قوتی که ترامپ روی آن مانور می‌داد خاکستر شود و نه اقتصاد دیگر سر جای خودش بود و نه سلامت مردم. از سوی دیگر رسانه‌های امریکا اجماعی علیه ایشان ساختند که حتی سخنرانی مستقیم وی در انتخابات را قطع کردند یا توئیت‌های وی را مخفی می‌کردند. نخبگان دو حزب به این جمع‌بندی رسیدند که ترامپ مأمور افول امریکاست، بنابراین حتی جمهوریخواهان پشت ایشان را خالی کردند، رسانه‌ها علیه وی شدند و شد آنچه باید می‌شد.

به تعبیر رهبر انقلاب، بولتون، پمپئو و ترامپ رفتند، اما انقلاب اسلامی ماند. اما شاید هیچ عاملی مانند پیدایش ناگهانی کرونا و پیامد‌های آن به وی ضربه نزد و این هم دست غیبی است که هیچ‌کس گمان نمی‌کرد امریکای اول در همه چیز را به امریکای اول در هیچ چیز تبدیل کند. ترامپ اینقدر بی‌دستاورد شده بود که می‌گفت ایرانی‌ها منتظرند من رأی بیاورم و بیایند مذاکره کنند و...، اما آنچه را نباید در تحلیل اعتقادی دور از ذهن داشته باشیم، مقاومت ملت ایران بود. اگر ترامپ بعد از ۴۲ سال توانسته بود این مقاومت را بشکند حتماً بزرگ‌ترین برگ برنده را در انتخابات داشت، اما مقاومت و همراهی ملت با مسئولان کشور این دستاورد را به خواب تعبیر ناشدنی تعبیر کرد. تیم بایدن نیز این چهار سال را دیده است و به قول جان کری: «پادشاه عمان به من گفت اگر ایرانی‌ها سر میز مذاکره احساس بی‌احترامی کنند و از موضع بالا با آنان صحبت کنید مذاکره را ترک می‌کنند و من در تمام دوران مذاکره این موضوع را مدنظر داشتم.»

لذا ما می‌دانیم مشکل ما با امریکا ماهیتی و وجودی است، اما آبدیدگی ملت ایران در کوران حوادث آنان را مجبور خواهد کرد مسیر خود را از جاده فعلی جدا کنند.

۱۳۹۹/۸/۲۷

اخبار مرتبط