به گزارش نمانیوز احمد قریب مشاور رئیس سازمان انرژی هستهای در خصوص مذاکرات با گروه 5+1 و بسته شدن راکتور تهران توضیحاتی داده است که به شرح ذیل میباشد:
1- مذاکرات هستهای ایران، چندین سال است که ادامه پیدا کرده و هر دو طرف نیز به درجه ای از تفاهم پی بردهاند. به نظر میرسد هر دو طرف میخواهند مساله حل شود و ظاهرا تعامل در این فضا بهترین نتیجه را میتواند در بر داشته باشد.
هر دو طرف مذاکره کننده به طور اصولی میدانند که از چه نکات ضعف و قوتی برخوردار هستند و اگر اراده کنند و بخواهند که تعامل کنند؛ نتیجه آن بهتر است تا اینکه گفته شود ما از حرفمان عقب نمینشینیم یا پایین نمیآییم.
اگر مسائل دریک چارچوب عقلانی و هدفمند مطرح شود و طرفین مذاکره کننده حرف یکدیگر را بفهمند باید تلاش کنند تا مسائل حل شود. به شرط اینکه مسائل سیاسی خاص، خط قرمزهای خاص یا پیش شرطهای خاص مطرح نشده، باشد. به نظر آنچه در مذاکرات اخیر استانبول حاصل شده، محصول گفت و گوهای یکی دو ساعت نبوده است،بلکه مجموع گفتهها و مذاکرات چندین جلسه بوده که اکنون فرصتی را برای طرفین به وجود آورده که بفهمند چه میخواهند؟ اگر قرار بر تعامل باشد من فکر میکنم که دو طرف آن تعامل مورد نیاز را به وجود آوردهاند.
2- ظاهرا آنچه روشن تر است، این است که آنان فکر میکنند در قبال دو سناریو قرار داشتهاند. سناریو نخست به این میپردازد که تمام فعالیتهایی که ایران میکند برای این است که میخواهد به مصارف غیر صلحآمیز هستهای دست یابد. خواه ناخواه نگرانی به دنبال این سناریو به وجود خواهد آمد. سناریوی دوم طرف مقابل پرونده هسته ای ایران این است که ایران کار خودش را انجام میدهد تا از امکانات هستهای برای رسیدن به انرژی فراوان تر و دیگر کاربردهای هستهای که نیاز جوامع امروزی مثل امراض پزشکی و برخی از کارهای کیفی دیگری مثل رادیازوتوپهاست، استفاده کند. در کنار این سناریو نیز خواه ناخواه توانایی های دیگری هم به وجود خواهد آمد که به هر حال طبیعی است که چنین شود. ولی این مساله نگرانی خیلی زیادی را مسلما در آن مرحله اول نخواهد داشت.
ولی اگر چارچوبی درست شود که این هدفها تا آنجایی جلو خواهدرفت که استفادههای مردمی و صلحآمیز انجام دهند. مسلما طرف مقابل با آرامش بیشتر و بدون نگرانی میتواند با ما تعامل کند.
در واقع این دیدگاهها و سناریوهایی است که برای طرف مقابل پیش میآید. ولی آنچه به لحاظ کل مسائل و نه فنی میتوان گفت این است که اگر کلاه خودمان را پیش خودمان قاضی کنیم، درست است که ما طی چند دهه گذشته بعد از انقلاب اسلامی، توانایی های زیادی به دست آوردهایم، ولی هیچکدام از آنها به اندازه کافی نبوده است که ما نتیجه نهایی را از آن گرفته باشیم. بنابر این، اینگونه جهشهای علمی - فنی معمولا به بده – بستان ها، تعاملها، بحثهای علمی و تجهیز کردن امکاناتی نیاز دارد. هر چند ما خودمان آن را داریم، ولی بخشی از آن شاید قابل دسترسی نباشد. معمولاً اینگونه کارها میتواند بر اساس یک تعامل دوطرفه یا تعامل چند طرفه به وجود آید. هیچ عیبی هم بر آن نیست. چرا که وقتی کشورها دانش و تکنولوژی خاصی را برای خودشان تعریف میکنند، به ناچار نیازمند چنین تعامل دوطرفه یا چند طرفه ای هستند.
بنابر این به لحاظ فنی تصور من این است که ما پیشرفتهایی را داشتهایم، ولی این پیشرفت ها، بدون تعاملات مربوطهاش تا اندازه زیادی ناقص باقی خواهد ماند.
در وضعیتی که در مذاکرات اخیر پرونده هستهای ایران در استانبول پیش آمده و هر دو طرف دیدگاههایی پیدا کردهاند به نظر میرسد که شاید ما یک مقدار برنده تر باشیم. چرا که به تفاهمی که از طرف مقابل نشان داده نمیشد، دسترسی پیدا کردیم.
پس این ما هستیم که قاعدتا با مدیریت کردن این زمینههای به دست آمده و با استفاده از ابزار قدرت دیپلماسی و بدون توجه به عقایدی که از منابع غیرمتخصص یا غیرسیاسی بیرون میآید، بر اساس منافع خودمان این وضعیت را مدیریت کنیم. تصور من این است که برای بالا بردن تواناییهای داخلی و بومی که بتواند مسائل یک پروژه در مقیاس بزرگ خودش را حل کند، در واقع نیاز به همکاریها و همفکریها در سطح مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی در سرتاسر کشور و همچنین با سایر کشورهای صاحب تکنولوژی یا صاحب این نوع دانش فنی را داریم.
از دیدگاه من، اینگونه کارها نیازمند حرکت زیرین از طرف قشر جوان و دانشمند جامعه است که بر اساس زیربناهای دانشگاهی، مدیریت، عدالتمحوری و علم محوری، که با استانداردهای عقلانی هم مطابقت داشته باشد، تشکل پیدا کند.
ماندگاری جهش علمی باید همراه باشد با رشد درون زایی و خود به خود که بدون ایست و توقف جوانهزایی کمی و کیفی، بتواند پیش برود.
حداقل لازمه چنین حرکتی، برخورداری از پارامتر های زیر است:
1- بینش قوی و ترسیم افقهای دوردست بر اساس واقعیتهای عقلانی و عملیاتی.
2- کسب روحیهها و انگیزههای شاداب کننده.
3- توانایی دیدن مسیر راه.
4- تزریق یا وجود امکانات و تسلسل عملیاتی پروژهها و دیدن توفیقهای مکرر و افزایش درجات امیدواری بدون کم و کاست غیرمنطقی و طولانی.
5- امید به حصول موفقیت هایی که به طور ملموس برای آحاد ملت هم قابل لمس باشد.
6- ثروتمند شدن کشور.
7- کاهش تبعات منفی اقتصادی.
8- آرامش و آسایش مردم.
9- اطمینان از کارآمدی فعالیتها و اقتصادی بودن آنها.
بنابر این، این مساله برمیگردد به اینکه ما به لحاظ دیپلماسی، علمی، درک نیازهای خودمان و درک مشکلات مردم به چه درجهای از تعالی رسیدهایم تا بتوانیم این موضوع را جمع کنیم. تصور من این است که با توجه به مذاکرات اخیر صلحآمیز هستهای ایران در استانبول، الان یکی از آن فرصتهایی برای ما ایجاد شده است که شاید خدا خواسته تا در چنین موقعیتی قرار گیریم.
اگر در دفعات پیش، فرصت سوزیهایی انجام شده است، این دفعه از این فرصت استفاده کنیم. با توجه به فعالیتهای اصلیمان که ایران پول زیادی خرج کرده است تا به آن دست یابد، با حفظ آن از این فرصت استفاده کرده و به راه خودمان ادامه دهیم تا بتوانیم از تحرکات دشمنانه و مضر رهایی پیدا کنیم. متأسفانه در دو سال گذشته و در دوران تصدی آقای صالحی در سازمان انرژی اتمی به دلایل برخی از پیچیدگیهای سیاست کارانه، حرکت قرین به توفیقی که داشت برای راکتور تهران حاصل میشد، نتوانست حاصل شود. احتمالا مدیریتها یا دخالتهایی که از جوانب مختلف حاکم شده بود، اجازه توفیق در راکتور تهران را نداد و نتیجهای از آن حاصل نشد. این هم یک فرصت بود که به نتیجهای نرسید.
از این فرصت اخیر در مذاکرات هسته ای صلحآمیز ایران در استانبول میشود استفاده کرد؛ هم به لحاظ امیدواری و رفع نگرانی مردم، هم برای اطمینان بخشی موفقیت در این نوع پروژهها و هم اینکه به نوعی دشمنزدایی کرده باشیم و بیشتر به اصل کارهایمان بپردازیم تا به حاشیههایی که در این یک دهه گریبان ما را گرفته است.
منبع:هفته نامه آسمان