وجدان بیدار شده جامعه(ریشه های انقلاب اسلامی در اندیشه شهید مطهری )

علی ذوعلم

تحلیل استاد مطهری در باره هویت و ریشه های انقلاب اسلامی، گرچه با بیانی دور از طول و تفصیل‌ها و مستندسازی‌های کلاسیک و رسمی بیان شده است، اما نگاه عمیق و فیلسوفانه شخصیتی است که خود در متن فراز و نشیب‌های انقلاب و از رهبران فکری و سیاسی آن بوده و آن چه را که درک کرده به قلم در آورده است. به عبارتی دیگر، تحلیل او از انقلاب، تحلیل کسی نیست که از نظر زمانی، مکانی واعتقادی، دستی از دور بر آتش داشته و از مشهورات و منقولات درصدد کشف حقیقت بر آمده باشد.
متن پیش رو چکیده‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاههای شهید مطهری و به قلم و بیان خود ایشان پیرامون انقلاب و ریشه‌های انقلاب اسلامی است:
انقلاب اگر چه از باب انفعال است و به معنای نوعی شدن، اما در اصطلاح جامعه شناسانه در موردی به کار می‌رود که یک عمل ارادی در آن دخیل باشد، به علاوه جزء دیگری هم در مفهوم این کلمه هست و آن تقدس و تعالی است. در باره جامعه‌ای که از کامل به سوی نقص و سقوط حرکت کند لغت انقلاب به کار نمی‌رود. سومین عنصری که در اصطلاح انقلاب به تعبیر امروزی وجود دارد عنصر نفی و انکار است. به این ترتیب انقلاب عارت است از: وضعی را با اراده خود خراب کردن، برای رسیدن به وضعی بهتر، به بیان دیگر انقلاب عبارت است ازطغیان و عصیان مردم بر نظم حاکم موجود، برای ایجاد نظمی مطلوب و بر خلاف کودتا، ماهیت مردمی دارد و با تکیه بر اکثریت افراد یک ملت که از وضع موجود ناراضی و خشمگین هستند، تحقق می‌یابد.

عامل یا عوامل؟
در تفسیر و تحلیل انقلاب گروهی به تفسیر تک عاملی معتقدند. البته در میان این گروه، سه نظر مختلف وجود دارد: یک دسته عامل را صرفا مادی و اقتصادی، دسته‌ای دیگر عامل را تنها آزادی‌خواهی و دسته سوم عامل را فقط اعتقادی و معنوی می‌دانند.
در مقابل این گروه، گروه دیگری قرار دارند که معتقدند انقلاب تک عاملی نبوده استف بلکه هر سه عامل به صورت مستقل دخالت داشته اند. این گروه می‌گویند: ما در دنیا غیر از این انقلاب هیچ انقلاب نداریم که این سه عامل، دوش به دوش یکدیگر آن دیگری را ایجاد کرده باشند. ما نهضت‌های سیاسی داریم، ولی طبقاتی نبوده اند. نهضت‌های طبقاتی داریم، اما سیاسی نبوده‌اند و بالاخره اگر هر دو این عوامل، یعنی عامل اقتصادی و سیاسی، وجود داشته‌اند، از عامل معنوی و مذهبی خالی بوده‌اند. به این ترتیب این گروه انقلاب اسلامی ایران را منحصر به فرد می‌دانند.

نقش معنویت و مذهب در انقلاب اسلامی
اما در کنار این نظر، نظر دیگری وجود دارد که ما با آن موافقیم. از نظر ما این انقلاب اسلامی بوده و عامل معنویت و مذهب در آن نقش اساسی داشته، اما نه صرفاً به معنای مناسک مذهبی، عبادت‌ها و آداب شرعی، بلکه عامل مذهب آن دو عامل دیگر، یعنی عامل اقتصادی و سیاسی را با اسلامی کردن محتوای آنها در خود قرار داده است.
درحقیقت در انقلاب ما سه عامل اقتصاد، سیاست و مذهب مستقل از هم نبوده‌اند، بلکه مبارزه برای پر کردن شکافهای طبقاتی و نیز روح آزادی‌خواهی و حریت، همانگونه که انقلاب صدر اسلام در عین مذهبی و اسلامی بودن، انقلابی سیاسی و انقلاب اقتصادی نیز بود.
انقلاب ما، انقلابی است با روح و هویتی اسلامی که این روح بر همه جهات معنوی، سیاسی واقتصادی حاکم و جاری است؛ نه این که این سه عامل به صورت مشترک یا ائتلاف با یکدیگر عامل انقلاب بوده باشند. بنابر این عامل انقلاب وجدان اسلامی بیدار شده جامعه بود که آن را در جست و جوی ارزشهای اسلامی برانگیخت.

آن چه در دوره پهلوی رخ داد
همچنین باید توجه داشت، در نیم قرن اخیر در طول دوره پهلوی‌ها، جریانهایی رخ دادکه در جهت مخالف آرمانهای مصلحان 100 ساله اخیر بود و طبعا نمی‌توانست برای همیشه از طرف جامعه ما بدون عکس‌العمل بماند. آن چه در آن 50 سال رخ داد، عبارت است از:
1- استبداد خشن و وحشی و سلب هر نوع آزادی؛
2- نفوذ استعمار نو، یعنی شکل نامریی و خطرناک استعمار، ازجنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
3- دور نگه داشتن دین از سیاست، بلکه بیرون کردن دین از میدان سیاست
4- کوشش برای بازگرداندن ایران به جاهلیت قبل از اسلام و احیای شعارهای مجوس، از قبیل تغییر تاریخ هجری محمدی به تاریخ مجوسی
5- قلب و تحریف درمیراث گران‌قدر فرهنگ اسلامی و صاردکردن شناسنامه جعلی برای این فرهنگ به نام فرهنگ موهوم ایرانی
6- تبلیغ و اشاعه جنبه‌های الحادی مارکسیسم، منهای جنبه‌های سیاسی و اجتماعی
7- کشتارهای بی رحمانه و زندان و شکنجه برای متهمان سیاسی
8- تبعیض و افزایش روزافزون شکاف طبقاتی به رغم اصلاحات ظاهری ادعایی
9- تسلط عناصر غیر مسلمان بر مسلمانان در دولت و سایر دستگاهها
10- نقض آشکار قواینن و مقررات اسلامی و ترویج و اشاعه فساد در همه زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی
11- مبارزه با ادبیات فارسی اسلامی به نام مبارزه با واژه‌های بیگانه
12- بریدن پیوند از کشورهای اسلامی و پیوند با کشورهای غیر اسلامی و احیاناً ضد اسلامی که اسرائیل نمونه آن است.

آشکار شدن چهره لیبرال غربی و سوسیالیست شرقی
این امور و نمونه‌ها در طول نیم قرن، وجدان مذهبی جامعه ما را جریحه‌دار ساخت و آن را به صورت عقده‌هایی آماده انفجار در آورد. از سوی دیگر جریانهایی در جهان رخ داده که چهره دروغین تبلیغات سیاسی دنیای لیبرال غربی و دنیای سوسیالیست شرقی را آشکار ساخت و امید طبقات روشنفکر را به این دو قطب، به یأس تبدیل کرد.
از جانب سوم، از شهریور 1320 به بعد محققان گویندگان و نویسندگان اسلام توفیق یافتند که تا حدودی چهره زیبا و جذاب اسلام واقعی را به نسل معاصر بنمایانند. مردم برای اولین بار دریافتند که آزادی، عدالت و... صرفا سیاسی نبوده، بلکه بالاتر از آن، موضوعاتی اسلامی هستند.
در این شرایط، روحانیت آگاه، شجاع و مبارز ایران به پاخاست و نسل به ستوه آمده از هنجارهای 50 ساله و سرخورده از غرب‌مآبی و شرق‌گرایی و آشنا به تعالیم نجات‌بخش اسلام با تمام وجود و هستی خود ندای روحانیت را لبیک گفت. شعارهای اسلامی نهضت، سراسر کشور را از مرکز تا دورترین دهات مرکز فرا گرفت. در انقلاب شاهد بودیم که با وجود همه فشارها و تعدی‌ها، آن کبریتی که آتش به خرمن انقلاب انداخت مقاله ای بود که علیه رهبر مذهبی محبوب مردم نوشته شده بود. این چنین بودکه ریشه‌های انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت و در ادامه به پیروزی آن انجامید.


منبع: هفته نامه پنجره

۱۳۹۱/۲/۱۱

اخبار مرتبط