به گزارش نما به نقل از افکارنیوز، سوزان ملونی کارشناس مسائل ایران معتقد است که مذاکرات اخیر نشان داد که مرحلهای بودن مذاکرات به نفع غرب بوده و عدم پیشرفت آن اوضاع را برای تهران سختتر میکند.
آخرین دور از مذاکرات میان تهران و شش قدرت جهان هفته گذشته پایان یافت و هر دو طرف از ناکامی در بر طرف ساختن اختلافات در مورد اندازه و گستره برنامه هستهای ایران، اظهار خستگی و فرسودگی کردند.
این پایان برای جلسهای که قرار بود منادی خبری خوش برای اولین دور از مذاکرات جدی بر سر مسئلهای مهم باشد، بسیار ناامید کننده است؛ تلاش برای عقد توافقنامه جامع که فرایند دیپلماتیک آن تا بیستم جولای، که توافقنامه موقت به اتمام میرسد، باید به نتیجه برسد.
هر چند که این بنبست تحرکی را که پس از عقد توافقنامه موقت نوامبر ایجاد شده بود، متوقف ساخت، اما به هر حال چیزی را برملا نکرد که پیش از این آشکار نشده باشد. یعنی اینکه این ماجرا، بحثی دشوار، احتمالاً حل نشدنی است که در برابر هرگونه حل و فصل راحتی مقاومت میکند چرا که میان منافع و اهداف دو طرف، فاصله بسیار زیاد و عمیقی وجود دارد.
رابرت آینهورن، یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه، که اکنون از کارشناسان مؤسسه بروکینگز است، در یادداشتی اخیراً خاطر نشان ساخت که تأکید و اصرار تهران بر استمرار فعالیتهای غنی سازی خود، به طور کامل بر خلاف آن چیزی است که مقامات آمریکایی و دیگر مقامات بینالمللی امکان وجود آن در توافقنامه جامع را پیشنهاد داده و پذیرفتهاند.
هر چند که غنی سازی یکی از مهمترین مواضع اختلاف است، اما تنها مورد نیست: راکتور آب سنگین اراک، تأسیسات غنی سازی زیر زمینی فردو، مسائل حل نشده در مورد ابعاد نظامی فعالیتهای هستهای ایران در گذشته و هزاران مسئله دیگر که در توافقنامه جامع باید به طور کامل حل شوند. این مسئله، مسئله بسیار بزرگی است؛ هماهنگ کردن یک چارچوب مشخص و مرحلهای برای اینکه ایران در برنامه هستهای خود امتیاز بدهد و غرب هم تحریمهای اقتصادی را بردارد، بالا و پایین بسیار خواهد داشت.
در میانه تلاشهای بسیار ایران برای اعاده توان دیپلماتیک و خوشبینی عجیب و پیشاپیش مذاکره کنندگان آمریکایی در چند ماه اخیر، این تمایل در میان رسانهها و جامعه سیاست گذاری واشنگتن پدید آمد که اعلان کنند توافق پیشتر از این حاصل شده است. یکی از مقامات ارشد آمریکایی یک هفته پیش از مذاکرات اخیر در مورد این مذاکرات گفت که «من مطالب بسیاری را که در مورد خوشبینی مقامات نگاشتهاید خواندهام و گمان میکنم که این خوشبینی از کنترل خارج شده است.»
پس اجازه دهید امیدواریهای متقاطع این ماه به مثابه مانعی باشند برای اعلان پیروزی؛ بنبست اساسی که شکل گیری چارچوبی برای محدود ساختن فعالیتهای هستهای ایران را غیر ممکن میکند، هنوز بر طرف نشده است؛ لذا همانطور که مقام ارشد آمریکایی مکرراً پیش و پس از کنفرانسهای خبری اعلان کرده است «تا بر سر همه چیز توافق صورت نگیرد، بر سر هیچ چیز توافق صورت نگرفته است.»
به رغم همه ارزیابیهای ناامید کننده از نتایج گفتگوهای هفته گذشته، با این حال حداقل سه دستاورد مثبت برای وضعیت کنونی میتوان برشمرد که باید مد نظر قرار گیرند.
۱. تلاش برای رسیدن به یک توافقنامه جامع، تصمیم برای مرحله بندی کردن مذاکرات در دو فاز را اعتبار میبخشد.
در هنگام عقد توافقنامه موقت در مورد مسئله هستهای در ماه نوامبر، برخی در واشنگتن لزوم فرایند مذاکرات دو مرحلهای را زیر سؤال بردند. منتقدان در کنگره و دیگر بخشهای جامعه سیاست گذاری توافقنامه موقت را حرکتی فریبآمیز از سوی ایران تلقی کرده و تأکید داشتند که هرگونه مزیت حاصل از توافقنامه موقت میتواند خطر مشروعیت بخشی به برنامه هستهای ایران را در پی داشته باشد و حمایت بینالمللی از تحریمها را تضعیف کند. اعتراض این افراد توسط رهبران اسرائیلی، از جمله نخست وزیر بنیامین ناتنیاهو، منعکس شد؛ ایشان تأکید داشتند که تنها یک توافقنامه حداکثری که زیرساخت هستهای ایران را به کلی از کار بیاندازد، مسیری برای رفع این تهدید است. حتی افراد خوشبینی که حداکثرگرایی را پاسخی به این ماجرا نمیدیدند نیز چندان از چارچوب مرحلهای این مذاکرات رضایت نشان نمیدادند.
دولت اوباما رویکرد خود نسبت به مذاکرات و نیز معیارهای خود برای یک توافقنامه را واقعگرا و تنها راه ممانعت از عبور ایران از آستانه تسلیحاتی هستهای، میداند. رئیس جمهور اوباما در سخنرانی خود در مرکز سابان مدعی شد که «وقتی میشنوم که برخی از توافقنامه ژنو انتقاد کرده و معتقدند که باید همه چیز یا هیچ چیز باشد، باید به ایشان یادآور شوم که اگر هیچ چیز گزینه آنها باشد، اگر ما تلاش برای رسیدن به همین همین شش ماه قرارداد موقت هم نمیکردیم، آن ظرفیت میانبر زدنی که نگران آن بودیم ظرف این مدت شش ماه سرعت بیشتری به خود میگرفت. راکتور اراک پیشرفت بیشتری میداشت. سانتریفیوژهای پیشرفتهای نصب و راه اندازی میشد. شش ماه پس از این هم فاصله خود را تا ظرفیت میانبر زدن بسیار کمتر میکردند. به همین خاطر است که به نظر من این چارچوب مرحلهای را باید میسنجیدیم.»
دو طرف در چهار ماه گذشته درگیر مذاکرات جدی شدهاند. نه فقط در سطح مقامات عالی که هفته گذشته دیدار داشتند، بلکه کارشناسان فنی مسائل هستهای و مسائل مرتبط با تحریمها نیز در حال مذاکره و گفتگو بودهاند. هر دو طرف انگیزه بسیار جدی برای رسیدن به توافقنامه جامع دارند، اما استمرار اختلافات به خوبی نشان میدهد که تا چه حد رسیدن به یک توافقنامه قابل قبول، پیچیده و دشوار است. چالشهای مستمر برای نهایی ساختن یک چارچوب جامع، بر عقلانیت رویکرد مرحلهای تأکید کرده و مزایای توقفی که توافقنامه موقت بر وجوه مهم فعالیت هستهای ایران تحمیل کرد، برجسته میسازد.
۲. توقف مذاکرات و عدم پیشرفت کار، اوضاع را تنها برای تهران سختتر میکند.
جدیترین انتقادی که علیه توافقنامه موقت مطرح میشود، این انتظار بود که توافقنامه شش ماهه، فشار بر ایران برای رسیدن به توافقنامه نهایی را میکاهد. بر اساس این روایت، از شدت تحریمها کاسته میشود، اقتصاد ایران رونق ناگهانی میگیرد و اهرم فشاری که در طول سالیان دراز و از طریق دیپلماسی حاصل شده بود، از میان میرود. لذا در عمل توافقنامه موقت دائمی شده و منازعه یک دههای برای ممانعت از دسترسی ایران به ظرفیت تسلیحاتی هستهای از بین خواهد رفت.
مشخص است که هیچ یک از این پیشبینیهای ترسناک، محقق نشده است و حتی در چشمانداز قابل پیشبینی هم دیده نمیشود. آنچه که از پی این توافقنامه هستهای برای ایران حاصل شد چندان قابل توجه نیست. هیئتهای بازرگانی و تجاری بسیاری به ایران سفر کردند اما باید توجه داشت که تا زمانی که تحریمها عملاً برداشته نشوند، سرمایه گذاری باثبات در ایران غیر ممکن است. توافقنامه موقت و خوشبینی که انتخاب شدن روحانی به همراه داشت، انتظارات مردم را بالا برد. در نتیجه به جای آنکه از رسیدن به توافق نهایی عقب بکشند، برای رسیدن به آن تلاش بیشتری خواهند کرد. بالا رفتن انتظار مردم ایران و یک سال زمان صرف کردن برای معامله هستهای، در صورت شکست، محبوبیت روحانی را از بین خواهد برد.
۳. ائتلاف چند جانبه در برابر چالش هستهای ایران همچنان مستحکم است.
شاید مهمترین و امیدوار کنندهترین نتیجه مذاکرات هفته گذشته با ایران، اخباری بود که انتظار آن را داشتیم ولی هرگز رخ ندادند؛ یعنی شاهد هیچ گونه اختلاف آشکار میان گروه ۱+۵ نبودیم، به ویژه میان روسیه و آمریکا آنهم در زمانی که روابط دوجانبه این دو از پی ماجرای اوکراین و کریمه به شدت وخیم شده است. در زمانی که نهادهای بینالمللی تلاش میکنند تا دیگر منازعات غیر قابل حل را حل و فصل کنند و هنگامی که دیگر ائتلافهای مستحکم از هم میپاسند، کارآمدی گروه ۱+۵ به نحو خاصی قابل اهمیت و داشتهای بسیار گرانبهاست.
میتوان گفت که در جریان این بحران بینالمللی، موضع سختگیرانه هستهای ایران منجر به ایجاد نهادهای منحصر به فردی شده است از جمله مهمترین آنها گروه ۱+۵. هیچ یک از طرفین عضو در این گروه مدعی نیست که ۱+۵ یک ائتلاف ایدهآل است و در جریان این بحران، رویدادهایی رخ داده که نشان میدهد که باز مهندسی این گروه ضرورت دارد. با این حال در طول هشت سال گذشته و به واسطه چانهزنیهای بسیار بر سر استراتژی و ابزارها، گروه ۱+۵ ائتلافی نسبتاً مستحکم را شکل بخشیده است. این ائتلاف تا روی کار آمدن دولتی در ایران که خواهان رسیدن به یک توافقنامه جامع است، به حیات خود ادامه داد.
شکی نیست که اولویتهای هر یک از اعضا متفاوت است و هنوز هم مواضع اختلاف وجود دارد. با این حال دولت اوباما توانسته است که پیگیری یک هدف مشترک را بر متحدین خود بقبولاند و اهرمهای فشار لازم برای کنار میز آوردن ایران را نیز به کار بندد. آنچه که بیش از اینها اهمیت دارد این است که این ائتلاف شکل گرفته حول مسئله هستهای باید در قبال دیگر چالشهای مرتبط با ایران به کار گرفته شود.