نسخه چاپی

سفر بی بازگشت میلیون ها پرنده مهاجر

پرندگانی مانند فلامینگو در همه فصل ‏‎های سال در ایران دیده می شوند، ولی پرندگانی كه از سیبری و اروپا به ایران می آیند، یك دسته، زمستان‎مهاجرند و دسته دیگر(غازها و پلیكان ها) فقط زمستان ها در ایرانند و پرندگانی همچون حواصیل، خوش دارند كه تنها در بهار و تابستان نزد ما باشند. ‏

به گزارش نما، روزنامه «اطلاعات» در گزارشی با عنوان «سفر بی بازگشت میلیون ها پرنده مهاجر» نوشته است: پرنده از سرزمین سردسیری خود تا کشور ما، مسافت درازی را در جاده زمان پیموده و مرزها را پشت سر گذاشته است و همین که نسیم گرمسیری به چهره اش می خورد، شادمان از پاییز و زمستانی معتدل، با شوق بیشتری بال می زند تا به تالاب آشنای سالیان خود برسد؛ اما شادیش دیری نمی پاید و در هوا معلق می ماند؛ دیگر نه می تواند فرود آید و نه پر بکشد و دوباره به یخبندانی که از آن آمده است، برگردد. اینک تا مرز یخ زدن، سردش می شود، به حالت آویخته از پا، نگاهی به تالابش می اندازد و نیزاری که آرزو داشت در آن تخم بگذارد.

روزهای پاییز، تالاب ها آماده می شوند برای پذیرایی از پرندگان خسته خود که از سردسیرهای دور برای پاییزگذرانی می آیند؛ پرندگانی که از آنِ تالاب ها هستند، نه از آنِ انسان ها. ‏

در صنعت گردشگری به گردشگران آموزش داده می شود که اگر کنار آبی، استخوانی یافتید، یا اگر آب به سبزی می زند، از آن نخورید که بی گمان سمی است. تالابی هم که پرنده نداشته باشد، تالاب نیست، مانداب است و گنداب و سمی و ضد زیست.

پرندگان سوای غریزه از هوش جانوری ویژه برخوردارند و اگر تالابی را برای زیست و زندگی و یا زمستان گذرانی بر می گزینند، لابد آن را مناسب زیستن تشخیص می دهند؛ و چقدر نامهربانی است اگر با نیرنگ و قراردادن پرندگان دست آموز در کرانه تالاب ها، پرندگان مهاجر را به دامگاه بکشانیم و به سیخ بکشیم و کباب کنیم!‏

* شکار فقط به اندازه نیاز روزانه!‏

در زمان قاجار (به نقل از کتاب خواجه تاجدار) هنگامی که یک خارجی(کارگزار کشور اروپایی) به ایران آمد، یک ایرانی گمنام، مامور خدمت به او ‎شد؛ آن خارجی بعدها در کتاب خاطرات خود افزون بر درس هایی که از این ایرانی آموخته بود نوشت: «روزی مرد ایرانی از تفنگ مدرنم تعریف کرد، و من اجازه دادم که با فاصله ای یک سیب را روی درخت نشانه بگیرد تا دریابد که تفنگم چقدر دقیق ساخته شده است؛ اما او در فاصله ای دورتر از نقطه ای که گفتم، ایستاد و شلیک کرد و سیب را روی شاخه درخت دوپاره کرد.»

سپس مرد خارجی از ایرانی می خواهد که روزی او را به شکار ببرد. مرد ایرانی، نیم شب او را از خواب بیدار می کند و به کنار رودخانه بزرگی می برد و هردو به کمین می نشینند. سپیده‎دم، ایرانی به خارجی ندا می دهد که آماده شود. خارجی در کتابش می نویسد که من نشانه گرفتم و شلیک کردم، اما به هدف نخورد، ولی ایرانی که پس از من نشانه گرفت، درجا گورخری را انداخت.

هنگامی که به کنار رود رسیدیم، با شگفتی دیدم که گورخر از پیشانی تیر خورده است؛ از ایرانی پرسیدم: تو که این همه ماهری، چرا بیشتر نزدی؟ ایرانی گفت: ما تنها یک گورخر شکار می کنیم، نه بیشتر.

خارجی گفت: پس چرا مرا با خود به شکار آوردی، ممکن بود من هم یکی یا چند گور شکار می کردم. و ایرانی گفت: «می دانستم تیر شما به هدف نمی خورد.» و سپس بخشی از گوشت گورخر را برای ناهار و شام کنار گذاشت و مانده گوشت را در آفتاب خشک کرد که شب برای زن و فرزندش ببرد!

این مرام و منش ایرانیان قدیم بود و حتی یک انسان معمولی، در خانواده خود به گونه ای تربیت می شد که به اندازه نیاز روزانه اش شکار کند. همان گونه که سرخپوستان نیز بیش از نیاز روز خود، بوفالو نمی زدند؛ اما هنگامی که انگلوساکسون ها پا به قاره آمریکا گذاشتند، با شکار سرسام آور خویش، نسل آن جانور را در قاره برانداختند.

* خونخواهی پرندگان

انسان خیالش آسوده است که پرندگان نمی توانند برای کشته شدن نسل خود به خونخواهی از انسان ها بپردازند؛ شاید از همین رو امسال نزدیک به یک میلیون درنا، قو، غازعروسِ سرسفید و مرمر، اردک، بوتیمار، پلیکان، عقاب، گیلانشاه، اکراس و جغد در سرخ رود(فریدونکنار)، تورگیری و سر بریده شدند؛ در حالی که آن پرندگان در شمار گونه های حفاظت شده بودند و حلقه به پا داشتند؛ در این میان، سفر پرندگان کمیابی همچون درنای سیبری به ایران، بسیار دیریاب شده است.

میرکاظم نوبر، کارشناس محیط زیست که برای پرندگان، خلقیات انسانی قائل است و برخی را بهاری و برخی دیگر را تابستان دوست می خواند، در این مورد می گوید: ‏همه پرندگان مهاجر از خارج نمی آیند، یا به سخن دیگر، پرندگان مهاجر فقط پرندگانی نیستند که متعلق به کشورهای دیگر باشند؛ چون ما پرندگانی داریم که بومی ایرانند ولی مهاجرت می کنند.

پرندگانی مانند فلامینگو در همه فصل ‏‎های سال در ایران دیده می شوند، ولی پرندگانی که از سیبری و اروپا به ایران می آیند، یک دسته، زمستان‎مهاجرند و دسته دیگر(غازها و پلیکان ها) فقط زمستان ها در ایرانند و پرندگانی همچون حواصیل، خوش دارند که تنها در بهار و تابستان نزد ما باشند. ‏

‏* تفنگ خاموش/ ناله خاموش

در پاییز امسال، تفنگ های شکارچیان خاموش بود، اما به جایش، ناله خاموش یک میلیون پرنده به گوش می رسید.

میرکاظم نوبر در ادامه مصاحبه با روزنامه اطلاعات می گوید: زمستان گذارانی پرندگان مسافر در تالاب ها و زیستگاه های استان های گیلان، مازندران، خوزستان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و فارس، شهره جهانی دارد و دردل محیط دوستان جهان، شوقی بر می انگیزد و چه بسا آنان در این فصل در افسوس پرنده نگری از ایران باشند. اما ‏اینک جانوران، نه در خشکی امنیت دارند و نه در آب و نه در هوا؛ از سه درنای کمیابی که در یکی دو سال گذشته به ایران می آمدند، دو تا در هوا هدف تیر قرار گرفتند و تنها یکی از آن ها سالی می آید و می رود. پرندگانی که امسال در فریدون کنار ننشستند(و در حقیقت روی تور نشستند) دیگر نتوانستند بپرند و به قفس یا تیغ صیاد سپرده شدند. ‏

او با بیان این که در دریا نیز گوشت ماهیان، غیرمغذی شده است و ماهیان خاویاری(تاس ماهی و... ) به سبب صید بی سامان، رو به نابودی می روند، می افزاید: آن ها که جان سالم به در برده اند، به سبب آلودگی شدید آب دریای خزر به نفت و دیگر آلاینده ها، تخم ریزی را وانهاده اند. ‏

معصومه حجتی ـ کارشناس جنگلداری نیز می گوید: شاید تیری که شلیک می شود، بتواند میان اردک سرسفید و بلوطی و غاز سر سفید از دیگر پرندگان تفاوت بگذارد، ولی تور هوایی، کور است و قدرت تشخیص ندارد و شب به گلوگاه پرندگان می چسبد و تا بامداد، پرندگان کمیاب و نایاب را با هم خفه می کند. پرندگان اندک بومی کشور مانند زاغ بور و چرخ ریسک نیز در این سودا جان می دهند. ببرهایی هم که از روسیه آورده شده بود، گله ای از جانوران آن ها را کشته اند و در آشوراده و میانکاله، از گیاه گرفته تا پرنده و پستاندار، آسیب دیده است.

به باور حجتی، اینک غربی ها دیگر نمی گویند تالاب فریدون کنار، بلکه نامش را قربانگاه فریدون کنار گذاشته اند و پرندگان سفرکننده را از مسیرِ آمدن به ایران، دور می کنند.

به گفته او پرندگان شکارشده از هر نوع و به هر شکل، خریداران خاص خودشان را دارند. سربریده و پرکنده شان را خورش و کباب می ‏‎کنند، مرده اش را می آکنند و زنده اش را پرنده بازان حرفه ای به بهای میلیونی می خرند.

حجتی معتقد است: فریدون کنار هرسال پذیرای هزاران پرنده مهاجر مانند درنای کمیاب سیبری، پرستو دریایی، چنگر، مرغابی، خوتکا، اردک، باکلان، کشیم و کاکایی است که برای آمدن یک سفر 6 ماهه به میهن ما، چندین هزار کیلومتر، قلمروهای سردسیر شمالی را پشت سر می گذارند.

میرکاظم نوبر نیز می گوید: پرندگان ناچار از سفرند، وگرنه در خاستگاه خود در لابه لای یخ های زمستان، دفن می شوند.

اما هنگامی که به هدف سفر، به آسمان پر می کشند، سفر ایمنی ندارند و با شکارچیان و صیادان ـ که به هزار نیرنگ می کوشند آن ها را زنده گیری یا مرده گیری کنند ـ در تنش و چالش مدام به سر می برند.

می پرسم: واکنش اداره محیط زیست محلی چه بوده است؟نوبر پاسخ می دهد: در این مورد سازمان حفاظت محیط ‏‎زیست که با نیروهایش، جلوگیر پیشروی شکارچیان نبوده است، با کُنشی فراسازمانی، نامه ای برای استاندار مازندران فرستاد، با این درخواست که ایمنی فریدون‏‎کنار در شورای تامین استان بررسی شود.

* وضعیت سرخِ گیلان سبز

به گفته میرکاظم نوبر، قلمروهای تالابی بسیار آسیب پذیرند، یک نمونه اش تخریب طبیعت برای ساخت جاده در یک منطقه از شمال است که اگر در نیمه کار، اداره کل حفاظت محیط زیست استان گیلان شکایتی در این مورد طرح نمی کرد، گستردگی ویرانی طبیعت خارج از کنترل بود. ‏

معصومه حجتی نیز در باره وضعیت زیست بوم گیلان می گوید: چه توفان های مصنوعی که ما برای نابودی طبیعت ایجاد نمی کنیم؛ ده ها هکتار از زمین های یک پارک به یک سازمان بخشیده می شود؛ یا به جای بیابان، در جوار یک تالاب در شمال، مظاهر طبیعت درو شده است تا باند پرواز هواپیماهای سبک و پیست موتورسواری ایجاد شود؛ یا برای ایجاد بنگاه های اقتصادی، بخشی از جنگل تخریب شده است؛ در جایی دیگر زباله های شهری بر جنازه مظاهر طبیعت، خیمه زده است؛ و یا از کرانه یک پارک حفاظت شده، شن و ماسه برداشت می شود.

یکی از آشنایان ایرانیِ ماندگار در «ماینز» آلمان در تارنمای خود نوشته است؛ در مقابل چنین مناظری که گاه با دوربین تلفن همراه فیلمبرداری و به خارج درز می کند، وقتی در جمع هستم، سرم را پایین می اندازم که چشمم به نگاه سرزنش بار کسی برنخورد!‏

‏ به باور میرکاظم نوبر، اینک سازمان حفاظت از محیط زیست نیز دریافته است که بدون به شمارآوردن انجمن های مردمی، امکانش نیست که از محیط زیست، رهبانیِ درستی شود، از این رو اینک اداره های حفاظت از محیط زیست، گاهی با سازمان های مردم نهاد محیط زیستی، نشستِ مشترک برگزار می کنند؛ چون این باور به وجود آمده است که این گروه های مردم نهاد هستند که همواره در پاکسازی کوه و رود و کرانه دریا از زباله پیشگام‎اند، یا به هنگام تخلف محیط زیستی از سوی کسی یا جریانی، فریاد بر می آورند.

* پرندگان همیشه مسافر!‏

نامگذاری «روز جهانی پرندگان مهاجر» شاید برای توجه دادن به این نکته است که همه کشورها می توانند میزبان این پرندگان جهان وطن باشند و در این راستا در همه جا، رهبانی بهتری از زیست بوم ها انجام گیرد.

معصومه حجتی ـ کارشناس جنگلداری در این باره می گوید: با همه توجهی که در سطح جهان به پرندگان می شود، باز هم پرندگانی مانند گیلان شاه، خروس کولی، درنای سیبری پشت سفید، اردک سرسفید، بالابان و کرکس مصری یا در آستانه نابودی هستند و یا میزان آسیب پذیری آن ها بسیار بالا است.

حجتی هنگامی که می‎گوید، در جهان 15 میلیون پرنده همیشه مسافر می زیند که زمستان ها از خاستگاه اصلی خود به سوی سرزمین‎های گرم‎تر می کوچند، می گویم: پس باید گفت چه خوب که فقط 2 میلیون پرنده به کشور ما می آیند؟

حجتی، پاسخ می دهد: من هم گاهی با خود می گویم که اگر همه 15 میلیون پرنده جهان به ایران می آمدند، چه پیش می آمد. بی گمان در آن صورت می شد با رونق دادن تورهای پرنده بینی، ایجاد اشتغال کرد و هم پرنده دوستان جهان را جذب کشور کرد و بخش خدمات و کاروکسب هتل ها را تکانی داد و در وضع کارگران تحولی ایجاد کرد.

می پرسم: با 2 میلیون پرنده مهاجر، امکان رونق پرنده نگری نیست؟

حجتی پاسخ می دهد: ما با وجود میزبانی از 2 میلیون پرنده مهاجر در سال ـ که البته میزبانی خوبی نیستیم ـ متاسفانه «گردشگری پرندگان» نداریم؛ در حالی که می‏‎توان از راه این صنعت، سود بیشتری به جیب همان بومیانی سرازیر کرد که تنها راه کسب درآمد را در کشتن یک میلیون پرنده مسافر می بینند!

وی سپس با اشاره به مجله ای که در دست دارد، می گوید: من داستان کوتاه شما درباره جغد را در مجله خواندم، هنگامی که هنوز نگاه انسانی ما به پرندگان توامانی از خرافات است و نتوانسته ایم به کودکان خود این فرهنگ را ببخشیم که نگاه ما انسان ها جغد را بدشگون کرده است، وگرنه خود پرنده، بی گناه است، سبب شده است دائم اخباری به گوش برسد که کسانی ـ از آن جایی که می ترسند جغد را بکشند ـ آشیانه اش را ویران کرده ‎اند تا جوجه ها بدون مادر بمانند و بمیرند. از این رو گاه مردم پرنده دوست، جوجه جغدهایی بی مادر را به اداره های محیط زیست می برند، که پس از نگهداری و بزرگ شدن، در زیستگاه اصلی شان پر داده شوند.

* صنعت پرنده نگری و درس پرنده دوستی

به گفته معصومه حجتی، یک راه درست آگاه سازیِ مردم، امدادخواهی از انجمن های مردم نهاد در این مورد است.

در کشور ما دوست داشته نمی شوند کسانی که به انجمن های محیط‎زیستی بگروند؛ در حالی که در کشورهای پیشرفته، دولت‎ها از این کار استقبال می کنند، زیرا هر فرد با کنشگری در آن سازمان ها بر دور ـ و ـ بری ها و حلقه دوستان و خانواده و در نتیجه جامعه تاثیر می گذارد و صف گروه رهبانان محیط زیست، مستحکم‏‎تر می‎شود و آموزش و آگاه سازی مردم، طیف گسترده تری به خود می گیرد. در آن جا جوامع کوچک محلی به مراتب نقش بهتری از سازمان های رسمی و دولتی بازی می‎کنند و فرهنگ پرنده دوستی را رواج می دهند. در آن کشورها فرهنگ پرنده نگری وارد کتاب های درسی شده است و یک دانش آموز ابتدایی نام همه پرندگان بومی کشور خود را مانند اعداد ریاضی می داند.

می پرسم: آیا برخورداری آن جامعه ها در پرنده دوستی آنان تاثیر ندارد؟

پاسخ می دهد: بی گمان نابرخورداری و بیکاری و وضعیت بد اقتصادی در کنار نبود فرهنگ محیط دوستی و جانوردوستی و پرنده دوستی، نقش مهمی دارد.

اما میرکاظم نوبر بر این باور است که ایجاد زیرساخت های گردشگری، توسعه پایدار، رونق صنایع دستی محلی، به حساب آوردن و مورد مشورت قرار دادن بومیان در تصمیم گیری های محلی و سرازیرکردن بخش کوچکی از درآمدهای گردشگری به جیب آنان، به حفاظت زیستگاه ها و زیست بوم ها خواهد انجامید.

نوبر با این سخن که همان گونه که گربه، محض رضای خدا موش نمی گیرد، کسی نیز محض تفریح، پیه شکار را به تن نمی مالد و خود را با محیط بانان اسلحه به دست، درگیر نمی کند، می افزاید: شکارچیان بومی می گویند که بدون شکار، برای گذران زندگی، دچار مشکل هستند.

از این رو برای کار و اشتغال جوانان بیکار باید برنامه داشت. این گونه نیست که دستور دهیم شکار نکنید و همه بگویند چشم و تفنگ هایشان را به انبار بیندازند! به هر رو حفظ 100 سایت زیستگاهی ایران(زیستگاه ها و تالاب ها)برای گذران پرندگان مهاجر، نقش ویژه ای در حفاظت از آن ها دارد. ‏

۱۳۹۳/۱۱/۲۷

نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...