نسخه چاپی

دوقطبی «شیدایی» و «افسردگی» در میان ایرانیان

از خلقیات ما ایرانیان، یكی هم اینكه دوره‌های متوالی «شیدایی» و «افسردگی» داریم. كم پیش نمی‌آید كه یك رخداد به‌نسبت كوچك، چنان بر سر ذوق و شوق می‌آوردمان كه در شوری همگانی، احساس می‌كنیم باید سر بر بلندای عرش بساییم و دست در دست یكدیگر، پرشتاب در «راه‌های افتخار» بتازیم.

به گزارش نما؛ مازيار خسروي در شرق نوشت: از خلقيات ما ايرانيان، يكي هم اينكه دوره‌هاي متوالي «شيدايي» و «افسردگي» داريم. كم پيش نمي‌آيد كه يك رخداد به‌نسبت كوچك، چنان بر سر ذوق و شوق مي‌آوردمان كه در شوري همگاني، احساس مي‌كنيم بايد سر بر بلنداي عرش بساييم و دست در دست يكديگر، پرشتاب در «راه‌هاي افتخار» بتازيم. وقتي دچار اين حالت رواني هستيم، ما، مركز جهانيم. عصاره افتخار تاريخ بشريم. مبدأ و منشأ همه دانش‌ها هستيم و طبيعتا «هنر نزد ايرانيان است و بس».

اين ماجرا البته سر ديگري هم دارد. هنوز زمان زيادي از اين شور همگاني نگذشته كه يك رخداد حاشيه‌اي ديگر، كاخ آرزو‌هايمان را چنان ويران مي‌كند كه گويي جهان و مافيها به پايان رسيده است. اين‌طور وقت‌ها، هريك به رستمي شكست‌خورده مي‌مانيم كه از سر ناداني و بي‌خبري، خود به دست خويشتن سهراب را پهلو دريده‌ايم و جز شرمساري، متاعي براي عرضه نداريم. روان‌ جمعي ما گويي به اين باور مي‌رسد كه همگي لاجرم، مقهور پنجه تقديريم.

اين حالت معمولا با شنيدن يك خبر يا ديدن يك تصوير ناخوشايند به ما دست مي‌دهد و بي‌آنكه ابعاد ماجرا را به سنجش متر و معيار مناسب بسپاريم، در اندوه و شرمساري همگاني غرقه مي‌شويم و جهان پیش چشم‌مان تیره مي‌شود. اينجاست كه در نظرمان، همه «راه‌هاي افتخار»
كور است و تنها سدهاي بي‌شمارند كه پيش‌روي‌مان سر بر مي‌آورند.

به گمان من، ماجراي عكس‌هاي يادگاري برخي نمايندگان مجلس با خانم فدريكا موگريني واجد چنين مختصاتي است. من نيز البته چون بسياراني ديگر، چنين رفتاري را نمي‌پسندم. با اين وجود براي همراهي با موج شرمساري همگاني، دليلي نمي‌بينم. حتي مي‌خواهم گامي فراتر بگذارم.

مي‌خواهم بپرسم تكليف آنها كه به دنبال دوختن كلاهي سياسي از اين نمد براي خود بوده و هستند روشن، ديگراني كه ماييم چرا بايد آتش‌بيار معركه «هشتگ حقارت» شويم؟ آن كس كه تمثال پر‌ابهت كلنل لياخوف روسي را در سالگرد انقلاب مشروطه به اشتراك مي‌گذارد و از روح پرفتوح آن مرحوم براي التيام اين زخم، مرهم و مدد مي‌طلبد، نبايد شرم كند؟ و نيز بپرسم همه آنان كه «لايك» ارزاني چنين شوخي بي‌مايه‌‌اي كردند، نيازمند اندكي درنگ و نهيب به خويشتن نيستند؟

آيا نديديد و نديديم آن رند سياست‌سوز خوشمزگي را به اوج رساند و هرچه در دل داشت را بر ويدئوي «تكرار» حماسه مونتاژ كرد؟

هنوز دير زماني نگذشته از آنكه رئيس‌جمهوري آمريكا دسته‌گلي تازه به آب داد. «خانم پری من به‌عنوان یک زن آمریکایی از شما عذرخواهی می‌کنم. رفتار رئیس‌جمهور ما عجیب و نامناسب است». اين يكي از نظراتي است كه پاي ويدئوي جنجال‌برانگيز مواجهه خارج از عرف دونالد ترامپ با يك خبرنگار خانم ايرلندي درج شد.

یکی دیگر نوشت «متأسفم که رئیس‌جمهور ما این‌گونه رفتار کرده است». با اين همه در هيچ منبع معتبري نشاني از شرمساري ملي و حقارت همگاني ديده نشد. ما چرا بايد به خاطر رفتار خارج از عرف يك يا چند نماينده مجلس، از پس‌گرفتن وكالت سخن بگوييم و از آنكه انگشت در جوهر رأي گذاشته‌ايم، شرمنده باشيم؟ شايد بد نباشد همگي، تعريف علمي «اختلال دوقطبي» را مرور كنيم: «...افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق می‌شوند... .

با فروکش‌کردن علائم، به‌خصوص در اوایل سیر بیماری، معمولا فرد به وضعیت قبل از بیماری خود برمی‌گردد و به همین دلیل بسیاری از بیماران یا خانواده‌های آنان تصور می‌کنند بیماری کاملا ریشه‌کن شده و دیگر نیازی به ادامه درمان وجود ندارد؛ بنابراین درمان خود را قطع می‌کنند. اما قطع زودهنگام درمان خطر برگشت بیماری را بسیار افزایش می‌دهد... . بیماران مبتلا ممکن است ناگهان از اوج شادی و خوشحالی به اوج غم و اندوه فرو روند و ارتباطی بین خُلق بیمار و آنچه واقعا در زندگی بیمار رخ می‌دهد، وجود ندارد...».

۱۳۹۶/۵/۱۷

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...