نسخه چاپی

تلفن و اینترنت واقعا دلیل ناهنجاری است؟

به موازاتی كه امكانات بشر در هر حوزه‌ای افزایش پیدا می‌كند، توان و قدرت او نیز بیشتر می‌شود و به موازات این افزایش قدرت، باید مسئولیت‌پذیری او نیز بیشتر شود. این مسئولیت‌پذیری گاه وجهی اخلاقی پیدا می‌كند و گاه مشمول قاعده قانونی می‌شود.

به گزارش نما, شهروند نوشت: به موازاتي كه امكانات بشر در هر حوزه‌اي افزايش پيدا مي‌كند، توان و قدرت او نيز بيشتر مي‌شود و به موازات اين افزايش قدرت، بايد مسئوليت‌پذيري او نيز بيشتر شود. اين مسئوليت‌پذيري گاه وجهي اخلاقي پيدا مي‌كند و گاه مشمول قاعده قانوني مي‌شود.

براي نمونه دوربين‌هايي كه به بشر قدرت مي‌دهند تا چند كيلومتر دورتر را ببيند يا وسايلي كه به او امكان مي‌دهند كه صداها را از فاصله دور بشنود و تمييز دهند، اينها موجب افزايش قدرت بشر مي‌شوند ولي اين قدرت بايد همراه با مسئوليت‌پذيري باشد و از اين وسايل و امكانات در هر زمينه‌اي استفاده نشود، مثلا نمي‌توان دوربين را در دست گرفت و داخل خانه‌هاي مردم را تماشا كرد؛ اين كار خلاف قانون و اخلاق است و اگر رعايت نكنيم، اين امكان جديد به جاي آنكه جامعه ما را قوي‌تر كند، تضعيف خواهد كرد. اين قاعده‌اي جهاني است و البته در كشورهاي پيشرفته مي‌كوشند كه ميان قدرت جديد و مسئوليت اخلاقي و قانوني که ملازمه آن است، توازني برقرار كنند تا مردم از امكانات جديد لذت ببرند و بهره‌مند شوند؛ ولي اين فرآيند در آن‌جا نيز زمانبر است.

حمله چند روز پيش يك تروريست داعشي با خودروي ون به مردم در خيابان توريستي شهر بارسلون اسپانيا، وضعيت وخيمي را ايجاد كرد؛ وجود تلفن‌هاي هوشمند و اينترنت موجب شد كه تصاوير اين وضعيت تأثرآور به‌سرعت و حتي به صورت زنده در جهان منتشر شود. تصاوير افرادي كه مصدوم و يا كشته شده بودند و بعضا لباس نيز بر تن نداشتند، ناراحت‌کننده بود. انتشار اين تصاوير نه فقط به لحاظ اخلاقي و از منظر افراد مجروح و مصدوم و يا فوت‌شده قابل انتقاد است، بلكه به لحاظ اجتماعي و امنيتي نيز مي‌تواند مورد اعتراض واقع شود. به همين دليل، پليس اسپانيا به‌سرعت به مردم پيام داد كه «برای رعایت حال خانواده‌های قربانیان از انتشار تصاویر کشته‌ها و زخمی‌های حمله تروریستی بارسلون در شبکه‌های اجتماعی خودداری کنید.»

اين ماجراي آن سوي دنيا و در جامعه توسعه‌يافته اسپانيا است ولي اين سوي جهان نيز حادثه به گونه ديگري رخ داد. هفته گذشته سيل ويرانگري در استان گلستان راه افتاد و تعدادي از هموطنان را قرباني و خسارات سنگيني وارد كرد. در اين ميان خبرنگاري براي تهيه گزارش به منطقه مي‌رود و وارد يك گورستان مي‌شود كه مردي بالاي دو گور سياه‌پوش نشسته است؛ دو گوري كه يكي از آنها خواهرش و ديگري فرزند خواهرش است كه در اثر سيل كشته شده‌اند. اين بخش گزارش را با هم مرور می‌كنيم:

حال برادر خوب نیست. حال هیچ‌کدام از افراد خانواده‌شان خوب نیست. صوت قرآن از گوشی تلفن همراه پسر سیاه‌پوش که آن را بالای قبر گذاشته، پخش می‌شود. دو تا خواهر داشت، الهه دومی بود؛ حالا نیست. قربانی سیل از شنیدن نام خبرنگار خوشش نمی‌آید. داغ دلش تازه تازه است. «عکسی از پیکر خواهرم گرفته بودند که در تلگرام پخش شده بود. به خاطرش خیلی اذیت شدیم. (آیا) نمی‌گویند خانواده طرف عکس را می‌بیند و تا ابد آن صحنه در ذهنش می‌ماند؟ ما راضی نبودیم عکس خواهرمان پخش شود. پیگیر این هستیم ببینیم چه کسی عکس را گرفته و منتشر کرده. عکس در گوشی خودم است. همه آن را دیده‌اند. خیلی از این مسأله ناراحتیم.» پسر مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: «اگر می‌خواهید کاری برای ما بکنید، اینها را بگویید.» پسر حتی دوست ندارد عکاس از مزار خواهر و خواهرزاده‌اش عکس بگیرد، می‌گوید: «نمی‌دانم چه کسی از جسد خواهرم عکس گرفته اما آدم‌های زیادی سر آن صحنه نبودند و می‌شود پیدایش کرد.»

امكان و قدرت ثبت تصاوير و حوادث و نيز قدرت انتشار آن در دستان ماست؛ ولي آيا هيچ فكر كرده‌ايم كه آيا به لحاظ اخلاقي يا قانوني حق تصوير يا فيلمبرداري و از آن مهمتر انتشار آن را داريم؟ به احتمال زياد منتشركننده در لحظه‌اي كه اين كار را انجام داده چندان توجهي به اين پرسش نداشته است. شايد هم توجه داشته و ايرادي در آن نمي‌ديده؛ ولي مي‌توانست يك لحظه فكر كند كه اگر اين تصوير يكي از نزديكان خودش بود، آيا دوست داشت كه در فضاي مجازي منتشر شود؟ به‌طور قطع پاسخ منفي است.

هم از حيث اثرات رواني منفي كه روي نزديكان مي‌گذارد و هم از جهت اينكه ممكن است تصوير در وضع ناخوشايندي گرفته شده باشد. در هر حال هم به لحاظ حقوقي و هم اخلاقي اين كار ناپسند و مذموم است.

اين بيماري كه گمان مي‌كنيم يك دوربين داريم، پس حق داريم از هر كس و در هر شرايطي تصويربرداري كنيم يا صدايش را ضبط كنيم و سپس آن را در فضاي مجازي منتشر كنيم، نشان‌دهنده پس‌افتادگي فرهنگي ما نسبت به پيشرفت‌هاي فناوري است. يكي از علل مخالفت برخي از مردم با مظاهر تمدن و فناوري مشاهده همين رفتارهاي ناهنجار است. در حالي كه اين رفتارها را مي‌توان كنترل كرد.

وظيفه حكومت است كه آموزش‌هاي مناسب را در اين زمينه چه به لحاظ اخلاقي و چه به لحاظ حقوقي به مردم بدهد. سرعت پيشرفت فناوري در اين زمينه آن‌قدر است كه حتي كشورهاي توسعه‌يافته نيز درگير اين ماجرا هستند و لذا وجود آن در ايران چندان غيرطبيعي نيست ولي سكوت و بي‌توجهي ما مي‌تواند وضع را بدتر از اينكه هست، بكند. براي نمونه پليس فتا مي‌تواند همين مورد گلستان را پيگيري كند و به هر شكلي كه لازم است، تذكر داده شود يا حتي مجازات شود تا ساير مردم متوجه شوند كه اين كار نه به لحاظ اخلاقي و نه به لحاظ حقوقي مجاز نيست. بي‌توجهي به اين مسائل كه به ظاهر كوچك و محدود مي‌آيد، موجب مي‌شود كه به يك‌باره با رفتارهاي گسترده ناهنجار در اين زمينه مواجه شويم كه قدرت حل آن از دست ما خارج خواهد بود.

اين وضع ما مصداق ضرب‌المثل تيغ به كف زنگي مست‌دادن است. استفاده از فناوري‌هاي جديد بايد همراه با فرهنگ و آداب و قواعد آن باشد تا به ديگران و خودمان زياني وارد نكنيم.

۱۳۹۶/۵/۳۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...