نسخه چاپی

مهم ترین وزارتخانه روحانی

به گزارش نما، «مهم ترین وزارتخانه روحانی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مرتضی نظری است که در آن می خوانید؛شما چه حدس می زنید؟ کدام وزارتخانه «مهم ترین» است؛ وزارت اطلاعات؟ نفت؟ اقتصاد و دارایی؟ امور خارجه؟ یا ...

اجازه بدهید به مواردی اشاره کنیم که نشانی این «مهم ترین» را می دهد:
یک نهاد عالی نظارتی در گزارشی اعلام کرد که یک مدیر ارشد اقتصادی، بیش از 15 نفر از اقوام نزدیک خود در مجموعه تحت مدیریتی اش را خود استخدام کرده است. کار این فرد قطعاً در نظر هر شهروندی ناشایست است چون«منافع خانوادگی و قبیله ای را بر منافع کشورش ترجیح داده است. »

حالا به این مورد توجه کنید:
احتمالاً بارها برای شما اتفاق افتاده که با خانواده به یک منطقه خوش آب و هوا برای تفریح رفته اید و مشاهده می کنید کسانی قبل از شما ساعاتی در آنجا خوش گذرانده و از آن محیط استفاده کرده اند، زباله های خود را در آن طبیعت زیبا به جا گذاشته و رفته اند. این صحنه برای شما ناخوشایند است، چون هموطنان شما اهمیتی برای محیط زیست قائل نبوده و این احتمال را هم نداده اند که نفر بعدی یکی مثل خودشان است که دوست دارد از زیبایی و تمیزی آن محیط بهره ببرد. مسائلی همچون کم کاری کارمندان دولت، بزن دررویی کار کردن، پارتی بازی، دور زدن قانون و ... مواردی است که روزانه شاهد آن هستیم و متأسفانه به نظر می رسد که عادت رایج میان ما ایرانیان تبدیل شده و همچون تارهایی دور ما تنیده شده و از سرعت رشد و توسعه ما می کاهد. با ذکر این مثال هامی خواهم به این نتیجه برسم که ایراد و اشکال کار در جایی است که این گونه شکل گرفته ایم.

از نادیده گرفتن حقوق دیگران و عدم تحمل منتقدان خویش گرفته تا بی تفاوتی به محیط زیست و منابع ملی و مسابقه برای بهره برداری بیشتر از مزایا و فرصت های دولتی به نفع خویشان، همگی به سازوکارهای آموزشی و تربیتی برمی گردد که شخصیت مردمان طی آن شکل گرفته و باعث می شود به استمرار این عادت های غلط و به تعبیر مرحوم جمالزاده «خلقیات ما ایرانیان» کمک کند. اغلب روشنفکران و اقتصاددانان در ریشه یابی علل و عوامل تأخیر در توسعه یافتگی ایران، وابستگی به نفت را متهم ردیف اول می شناسند و همچنین مدیران و کارکنان هر سازمان و ارگانی نقش سازمان یا دستگاه متبوع خود را در توسعه، زیربنایی و کلیدی معرفی می کنند. مثلاً وزارت راه و شهرسازی می گوید: «راه، زیربنای توسعه» یا دستگاه دیگری «ارتباطات» را محور توسعه تلقی می داند و جالب این که در همایش افتتاح یک کارخانه سیمان و در بنرهای تبلیغاتی «سیمان، اساس توسعه»! ذکر شده بود.

اگر چه این تعبیرات از منظری خاص درست است اما بنا به اظهار و تایید تمامی صاحب نظران، جامعه شناسان و برنامه ریزان امور اجتماعی و فرهنگی و تجربه تمام کشورهای توسعه یافته، به گواه تحقیقات و مطالعات مراکز علمی و پژوهشی در مقیاس ملی، منطقه ای و جهانی، مهم ترین و بنیادی ترین نهاد برای توسعه و تسریع در رسیدن به اهداف ملی هر کشور تعلیم و تربیت است. تعلیم و تربیت هم مسیر و فرآیند توسعه است و هم هدف آن. بی شک همه اهداف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در چارچوب تربیت نیروی انسانی متناسب قابل تصور است. بر این مبنا، بدون توجه به آموزش و پرورش ابعاد گوناگون توسعه اخلاقی و اجتماعی اتفاق نخواهد افتاد.

بستر آموزش و پرورش کانون پیشرفت علمی و فناوری، پرورش ابعاد زیست محیطی، توجه به بهداشت فردی و عمومی، تعمیق شناخت دینی و عبادی و تربیت سیاسی و اجتماعی است. کم توجهی به تعلیم و تربیت، به معنای نادیده گرفتن سرمایه های بیکران انسانی و اقیانوس استعدادهای آینده سازان است. آموزش و پرورش، دستگاه سازنده امروز و فردای کشور است و بی شک در آینه آموزش و پرورش امروز می توان آینده کشور را مشاهده کرد. بدیهی است که مهم ترین نهاد و دستگاه برای هر نظام و دولتی و از جمله دولت یازدهم «آموزش و پرورش» باشد. مطمئناً «مهم تر» دانستن یک وزارتخانه به معنی فرو کاستن از اهمیت و وزن سایر وزارتخانه ها نیست، اما بحث اینجاست که ریشه بسیاری از گرفتاری های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی امروز به نظام آموزشی ما بر می گردد.

فرض کنید تنها اگر سه موضوع ِ« مسئولیت شناسی، نظم و احترام به حقوق دیگران» را طی یک برنامه 10 ساله در مدارس کشور مبنای تربیت بچه ها قرار دهیم، آیا شهروندان آینده این جامعه روزهای بهتری را در کنار هم تجربه نخواهند کرد؟ آیا نمی توان نتیجه گرفت که «قانونگراییِ» یک مدیر دولتی در برابر غریبه و آشنا، تحت تأثیر مربیان و معلمان دوران کودکی و نوجوانی او بوده است؟ برخی صاحب نظران بر این باورند که اغلب ما ایرانیان به کارهای زودبازده عادت داریم و این امر را یکی از ویژگی های اخلاق عمومی و فرهنگی ما می دانند و در بیان علت وجودی این خصیصه به دلایل تاریخی و بی ثباتی دولت ها و کم بودن فرصت ها و نبود زمینه ها اشاره می کنند و می گویند چون در اغلب موارد تاریخی، خود را در شرایط حساس و اضطراری و در حال گذر دیده ایم، عادت نکرده ایم تا با تأمل و صبر و حوصله، قواعد اجتماعی و فرهنگی را نهادینه سازی کنیم و اخلاقیات و اصول زندگی فردی و اجتماعی را در نظام های پایدار و نهادهای اساسی اجتماعی مانند آموزش و پرورش به نسل های فعلی و آینده بیاموزیم و اغلب با مسائل مهم و اساسی زندگی سطحی و گذرا برخورد کرده ایم.

زندگی در جامعه امروز و فردا به قواعدی نیاز دارد تا بشود در کنار یکدیگر زندگی توأم با آرامش و همراه با مفاهمه را تجربه کرد. این قواعد و اصول از سنخ تربیت و آموختن است. با کمال تعجب، امروز حتی در کلانشهرها و در بین جمعیت به ظاهر تحصیلکرده گاهی بدیهی ترین آداب اجتماعی و اصول همزیستی نیز زیر پا گذاشته می شود. بی شک در آسیب شناسی این آشفتگی و آنومی اجتماعی و وجود عادات و خلقیات ناپسند فرهنگی باید به تعلیم و تربیت پرداخت . لیکن باید دانست که اصلاح این اوضاع و رفتار از جنس پروژه های عمرانی یا واردات و صادرات کالا و برنامه های کوتاه مدت نیست. درمان این بیماری از مسیر برنامه ریزی فرهنگی و تربیتی می گذرد، فرهنگ با آموزش و آموختن سر و کار دارد و این مهم بر مدار آموزش و پرورش استوار است.

شرایط امروز کشور و فاصله ای که با همسایگان و کشورهایی داریم که روزی یا عقب تر از ایران بودند یا برابر با ما، ایجاب می کند که به دور از شعار به سرمایه گذاری در آموزش و تربیت بپردازیم. نهادینه شدن و تحقق شعار تدبیر و امید و اعتدال در اخلاق فرهنگی ایرانیان و جلوه آن در خلقیات عمومی ما در چارچوب آموزش و پرورش و فضای مدارس امکان پذیرخواهد بود. دولتمردان و نخبگان سیاسی ما از ضرورت ایجاد سرمایه اجتماعی و ارتقای مشارکت اجتماعی مردم در سرنوشت خویش سخن می گویند و ما می گوییم این ها بدون سرمایه گذاری در آموزش و پرورش امکان پذیر نیست. نسل نوپایی داریم که بسیار باهوش و مستعد است.

اکنون که قرار است « تدبیر» مبنای تمشیت امور باشد و امیدوارانه به اداره امور پرداخت، باید روی شخصیت این نسل نوپا نیز کارکرد. کارنامه کشورهای برتر و توسعه یافته دنیا همین نشانی را به ما می دهد که آموزش و پرورش را همیشه و در تمام ابعاد از انتخاب برترین چهره به عنوان وزیر گرفته تا حمایت گسترده مالی و فراهم آوردن بهترین شرایط برای معلمان و البته سخت گیری در استخدام معلم و تبدیل نکردن آموزش و پرورش به عنوان بنگاه کاریابی، در اولویت قرارداده اند.

آموزش و پرورش را به معنای واقعی کلمه باید متمایزترین وزارتخانه دانست چرا که کیفیت شهروندان آینده در مشاغل و سطوح مختلف بسته به کیفیت آموزش و پرورش دارد و باید آموزش و پرورش را متفاوت دانست، چرا که از یک منظر بیشترین کارکنان دولت یعنی نزدیک به 60 درصد کل کارکنان قوه مجریه را در اختیار دارد و دانش آموزان ارزشمندترین سرمایه ها و موضوعات آن هستند و معلمان و خانواده ها که نقشی بی بدیل در فرهنگ سازی و تربیت دارند از مهم ترین و همراهان آن تلقی می شوند. اگر می خواهیم مدیران آینده کشور، بدون نظارت دستگاه های امنیتی و قضایی، قانونگرا بمانند، اگر می خواهیم شهروندانی آگاه، با اخلاق و علاقه مند به میهن و سرنوشت کشور داشته باشیم، باید به آموزش و پرورش بپردازیم.

به راستی کدام وزارتخانه تا این حد در ساخت آینده تعیین کننده است؟ درست گفته اند که نشانی آینده هر کشوری را باید از مدرسه هایش پرسید. برپا کردن آموزش و پرورشی برای جبران عقب ماندگی تاریخی ما در فرآیند توسعه یک مطالبه ملی است نه خواستی صنفی و گروهی. دغدغه مندان آینده ایران و مشتاقان ساخت کشوری برازنده نام ایران باور دارند که؛ مهم ترین وزارتخانه دولت روحانی، آموزش و پرورش است.

۱۳۹۲/۴/۱۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...