به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، اسماعیل امینی در شب شعر با کاروان نیزه که در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد درباره «تعهد و شعر قیصر، من شخصی یا من اجتماعی؟» سخنانی ایراد کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
* قیصر را متهم میکنند که شعر شعار بوده است
اسماعیل امینی در شروع سخنان خود گفت: صحبتهای امروز من شاید برای جمع شما بدیهی باشد، ولی این مسئله غصه این روزهای من است، یکی دو تا پایان نامه درباره ی قیصر به دستم رسید خواندم و چند تا هم مقاله، به روزگاری رسیده ایم که نقطه ی قوتها و امتیازات ما متاسفانه شده نقطه ضعف ما، درباره ی قیصر مثلا : در این پایان نامه ها اصلا به طور قطع و یقین و به عنوان یک حرف علمی نو گفته می شود که قیصر سه دوره شعر داشته که دوره اولش دوره شعارزدگی است و در او هیچ نشانی از اندیشه نیست، به عبارتی از من شاعر در این دوره خبری نیست، شعارهای ایدئولوژیکی را تکرار می کند و دوره آخر شعری او اما دوره عاشقانه گفتن است و من شخصی دارد و یک چیزهایی را هم بدیهی می گیرند، مثلا فرض کنید این که اگر شاعر من شخصی داشت و از شخص خودش و به حساب دریافت های شخصی خودش گفت لابد خوب است و اگر مثلا شاعری من اجتماعی داشت یا من انسانی داشت، باطل است.
وی در ادامه افزود: این را بدیهی می گیرند و در جلسات شعری و این ها باب است و این شاعرها و بچه ها را سوق می دهند به این طرف که از احساسات و خواسته ها و تمایلات شخصی خودشان بگویند. من اجتماعی و من انسانی شاعر می شود شعار، در حالی که اتفاقا نه فقط در این مملکت ما که حالا به هر حال ما در واقع پایبند دین هستیم و پایبند فرهنگ خاصی هستیم و پایبند ارزشهای اسلامی هستیم، اصلا در مباحث نظری شعر، در مباحث نظری در نقد کتاب های مرجع علمی، این تقسیم بندی شده است که شعرها گاهی شخصی است، از من شخصی شاعر حکایت می کند و گاهی شاعر من اجتماعی دارد. و من اجتماعی شاعر بر همه گونه های دیگر ترجیح دارد. و ماندگارترین نوع شعری است.
* با «نسل سوم» میخواهند نسل اول شعر انقلاب را متهم کنند
مولف کتاب «لطفا کاری به کار شعر نداشته باشید!» ادامه داد: دوستان همین کتاب دکتر شفیعی را اگر نگاه کنند، می بینند که این یک بحث نظری مربوط به نقد ادبی است، حرفی نیست که مربوط به دوره انقلاب باشد، عرض من این است که این برادران سیاستمدار ما که روزگاری این ماجرای نسل سوم را راه انداختند، نسل سوم نسل سوم، آنقدر گفتند که رقیبانشان هم با این ادبیات حرف می زنند. در واقع اصلاح طلبان این را راه انداختند و رقیبانشان در بنیادگران اصول گرا، من از این اسم هایی که سیاستمداران می گویند خیلی سر در نمی آورم. نمی دانم به هر حال رقیبانشان طیف مثلا روزنامه کیهان و رسالت و این ها. آن ها هم صفحه نسل سوم گذاشتند این قدر آن روضه را قوی خواندند که این ها هم گریه شان گرفت، این ماجرا خیلی جالب است. من این را پی گیری میکردم چون اصلا خیلی من به سیاست کاری ندارم. به لحاظ فرهنگی بالاخره ماجرای نسل سوم چیست؟
امینی در ادامه خاطرنشان کرد: اصل حرفی که دارند و بارها هم تکرار می شود و حالا من در دانشگاه هم با دوستان سر و کار دارم و مواجه هستم. اصل دعوا سر این است که نسل سوم با نسل قبلی فرق دارد. بعد نسل ما که به حساب نسل اول بودهایم، الان متهمیم و مجرمیم در واقع تعبیری که آقایان طرح کردند، برای اینکه می خواستند بعدا استفاده هایشان را کنند.که اصلا چرا شما ایدئولوژیک بودید؟ چرا تفاوت داشتید؟ چرا شعار می دادید؟ چرا دنبال آرمان بودید؟ چرا اصلا آرمان گرا بودید و الان باید یا از آرمان گراییمان یا از اعتقاداتمان اعلام برائت کنیم. حتی در نشریات این طرف هم صفحه نسل سوم گذاشتند و می گویند نسل سوم اصلا فرق دارد. در حالی که این یک چیز بدیهی است که هر نسلی با نسل گذشته فرق دارد، مگر ما با پدرانمان فرق نداشتیم. پدرانمان اصلا یک جور دیگر بودند و ما یک جور دیگر، پدران ما هم با پدرانشان فرق داشتند، امام علی «ع» می فرماید: الناس اشبه بزمانهم من آبائهم. مردم شبیه زمانشان هستند اما خوب می خواستند از این آن حرف را در بیاورند که متاسفانه کاملا موفق شدند.
* میخواستند بنیانهای فرهنگی تربیتی و اعتقادی ما از بین برود
صاحب کتاب «برخی شعرها فقط خارند» در ادامه افزود: می خواستند که آن چیزهای که بنیان های فرهنگی تربیتی و اعتقادی ما است از بین برود مثلا، فرض کنید وفای به عهد مثلا، شجاعت و آمادگی و فداکاری در راه اعتقادات. می گوید این ها ارزشهای نسل قبل بوده و ارزشهای مثلا دهه شصت و این ها بوده، در این نسل دنبال ارزشهای شخصی خودش است، این نسل دنبال چاقی و لاغری خودش باید باشد. دیدید چقدر نشریه در می آید درباره ی چاقی و لاغری و رنگ پوست و شکل بینی و قد و قامت و... ، این نسل باید مثلا نگران لباسش باشد و آنها شعار بوده، وفای به عهد، اعتقاد داشتن، حتی فرض کنید وفاداری نسبت به خانواده، این ها الان جرائم نسل گذشته است و نسل نوین با ارزشهای نوین که می بینید در رمان، در داستان و در فیلم، در شعر، در موسیقی و ترانه در برنامه های تلویزیون، این را رواج می دهند که اینجور پیمان داشتن و وفا داشتن حتی در حد مسائل عاطفی و خانوادگی و شخصی جرم است.
* شعر برای عاشورا را شعار میدانستند
امینی ادامه داد: مذهب مختار همین است که آدم نگران وجاهت ظاهری چاقی لاغری اش باشد و دنبال مشتهیات نفسانی خودش باشد و از جمله مثلا در همین مسئله از شعر عاشورایی و این ها را به صراحت در بعضی از این داوری ها از آقایان شنیدیم که می گویند این ها شعرهای شعاری است. این ها شعر نیست، برای عاشورا گفتن شعر نیست، شعر یعنی شعر شخصی، حرف شخصی خودت را بزنی، به هر حال برای این جمعی که جمع فرهیخته ای است و اهل ادب و اهل شعر است به نظرم اومد که که این یاد آوری بد نباشد که گاهی در شعرها و نقدها هم می بینیم که مثلا عرض می کنم درباره ی قیصر که به کرات این را نوشتند،
* * «قیصر امینپور» سردار شعر انقلاب است
وی در پایان سخنان خود گفت: به هر حال قیصر یکی از نقاط قوت و اتکاء شعر ما است، سردار شعر انقلاب است، یکی از آقایان به حساب طیف روشنفکری در جلسه ای که خانه کتاب برگزار کرده بود که نقد کنند شعر انقلاب را، بعد به خاطر اینکه جلسه یکطرفه نباشد گفته بودند اقای امین پور هم بیاید که خیال می کردند ایشان دیگر طبع ملایم تری دارد . مثلا آن ستیهندگی یوسفعلی میرشکاک یا سیدحسن دیگر در قیصر نیست. قیصر را ملایم تر می دانستند. وقتی حرفهایشان را زدند. واقعا این را که عرض می کنم! من به عنوان اغراق نمی گویم. واقعا این گونه بود که آن آقایان حرفهایشان را زدند، دقیقا آن صحنه ای برای من تداعی شد که ساحران دربار فرعون آن عصاها و طناب ها را انداختند و قیصر واقعا این گونه بود که عصای موسوی انداخت و همه آن ها را در واقع سحرشان را باطل کرد. به نحوی که خبرنگارها و این هایی که آمده بودند ، اصلا حیرت زده برای اینکه خیلی متین و منطقی و علمی، باطل بودن این حرفها را نشان داد. عرضی که دارم حالا که دوستان دارند اینجا زحمت می کشند و شعر می گویند و کار تعلیمی می کنند و نقد و اینها. اینجور نباشد که ما در محفل خودمان باشیم و برای خودمان کار کنیم در واقع در پی پاسخی هم برای این القائات اینجوری باشیم.
قیصر امینپور چگونه منتقدان بیانصاف شعر انقلاب را مات كرد؟
روشنفكران میخواستند شعر انقلاب را نقد كنند، دقیقا آن صحنهای برای من تداعی شد كه ساحران فرعون، عصاها و طنابها را انداختند و قیصر عصای موسوی انداخت و سحرشان را باطل كرد.خیلی متین و منطقی و علمی، باطل بودن حرفهایشان را نشان داد.
۱۳۹۱/۲/۱