نسخه چاپی

مبارزه تهاجمي و تدافعي استاد

قدردانی امام از بزرگواری كه در هفتمین روز، چهلمین روز و سالگردش پیام داد

عکس خبري -قدرداني امام از اين برگوار، در هفتمين روز، چهلمين روز و سالگرد اين وي پيام مي‌دهند

با اینكه جریان آناه مبارزه و معارض با شاه بودند امام مطلقا آنها را تایید نكرد. شهید آیت الله مطهری كه تفكر امام را می‌شناخت، با دو شیوه در همین دو دهه وارد صحنه شد: یكی شیوه تهاجمی و دوم شیوه تدافعی

به گزارش نمانیوز ، مرحوم استاد شهید مطهری با صراحت، ایدئولوژی اسلامی متکی به متون اسلامی، بدون هیچ گرایشی به چپ و راست را مطرح می‌نمود. مقام معظم رهبری در باره این ویژگی برجسته ایشان می‌فرمایند: مرحوم شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت و آن وقت که همه با تفکرات التقاطی برخوردهای سطحی داشتند او با کمال سختگیری روی جابه جایی این تفکر می‌ایستاد و آن را مردود می‌شمرد که در این زمینه نمونه‌های بی شماری از ایشان به یاد دارم. رهبر معظم انقلاب در ادامه از قول علامه مطهری نقل می‌فرمایند که ایشان فرمودند: هر اندیشه‌ای، فصلی از فصول جهان‌بینی که اندک گرایشی به زمینه‌های تفکر الحادی داشته باشد، جزو جهان‌بینی اسلامی نیست. برای بررسی ابعاد شخصیتی استاد مطهری به ویژه در باره شیوه مبارزاتی ایشان با جریان التقاطی به سراغ آیت الله سید احمد خاتمی، از اساتید برجسته سطوح عالی حوزه علمیه قم، امام جمعه موقت تهران و عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری رفتیم. ایشان به رغم مشغله‌های فراوان، ما را در منزل خود به حضور پذیرفتند و نوشتار حاضر ماحاصل گفت و گوی یک ساعته ما با این عضو شورای عالی حوزه علمیه قم و عضو محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اولین سئوال بفرمایید رمز موفقیت شهید مطهری در ابعاد علمی و معنوی چیست؟ به طور خاص اگر در خصوص شیوه مبارزاتی ایشان در برخورد با افکار التقاطی و الحادی نیز برای خوانندگان ما تحلیل بفرمایید، ممنون می‌شویم.
به عنوان مقدمه باید عرض کنم که حضرت امام(ره) از بزرگانی که در انقلاب سهیم بودند، تجلیل کردند و به جرات می‌توان گفت که تجلیل ایشان و مقام معظم رهبری از دقیق‌ترین تجلیل‌هاست؛ یعنی آنکه تجلیل‌های آنها نه کم هست و نه زیاد. چنان که مولای متقیان حضرت علی(ع) در حکمت 347 نهج البلاغه می‌فرمایند: «الثنائ باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الا ستحقاق عی او حسد؛ مداح و ستودن بیش از حد شایستگی، تملق و چاپلوسی است و کمتر از آن درماندگی یا حسادت است. این هنر این بزرگواران است که اعتدال در تجلیل‌ها را در کلامشان داشته‌اند. تجلیلی که امام راحل از شهید مطهری دارند، از هیچ یک از شهدای بعد از انقلاب ندارند. به گونه‌ای که در شهادت استاد مطهری پیام می‌دهند،در هفتمین روز، چهلمین روز و سالگرد ایشان پیام می‌دهند. حتی در دومین سالگرد شهادت ایشان هم پیامی می‌دهند و دو روز نیز برای شهید مطهری به عزا می‌نشینند و در خصوص ایشان می‌فرمایند: خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بدون استثناء همه آثارش خوب است و من کسی دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: بدون استثناء آثارش خوب است. ایشان بی استثناء آثارش خوب است، انسان‌ساز است، برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان، خدمت‌های بزرگ کرده است این مرد عالیقدر.
باید دید که راز این همه تجلیل چیست. من بر این باورم که امام دراین تجلیل چیزی فراتر از تکریم از یک شخصیت را مدنظر داشتند. ایشان بر آن بودند که فضای ناخالصی تفکر و اندیشه اوایل انقلاب را با مطرح کردن ایدئولوگ تفکر اسلامی به سمت خلوص ببرند. توضیح سخن آنکه در فضای اول انقلاب، کسانی به عنوان ایدئولوگ تفکر اسلامی مطرح بودند که تفکرشان علی‌التحقیق التقاطی بود و امام که رسالت مبارزه با این تفکرها را جزو وظایف خود می‌دانستند به جای اینکه بطور مستقیم خود را درگیر این مباحث کنند، با مطرح کردن تفکر شهید مطهری، عملا به ایفای این نقش پرداختند از حدود دو دهه قبل از پیروزی انقلاب، دو تفکر در معرفی اسلام مطرح بود: اول، تفکر التقاطی که این خود به دو بخش تقسیم می‌شد که ریشه در یک موضوع داشت. یک، تفکر التقاطی متمایل به غرب با بزرگ دیدن ارزش‌های غربی و دو، تفکر متمایل به شرق که این هر دو ریشه در عدم تعبد در برابر اسلام داشت. دانایی سردمداران این تفکر از اسلام بسیار کم، سطحی و شعاری بود و به خیال خودشان، برای مطرح کردن اسلام، ارزش‌های غربی و شرقی را مطرح می‌کردند تا هواداران بیشتری را برای اسلام پیدا کنند. بر این اساس می‌خواهم منصفانه بگویم که سرسلسله جنبانان برخی از این تفکرات التقاطی الزاما معاند نبودند؛ چه بسا دوستدار اسلام بودند، اما جاهل به هر حال کسانی که فضای این دو دهه را دیده باشند، به خوبی بر حضور این جریان فکری با دو شاخه‌اش در طول این دو دهه به خصوص در طیف عظیمی از روشنفکران به ویژه جوانان واقف بودند.
تفکر دوم، خالص اسلام فقاهتی بود که حوزه علمیه، رهبری آن جریان را بر عهده داشت و امام، سردمدار آن بود. این افتخار برجسته امام است که در این دو دهه که زمامداری فکری طیف علاقه‌مندان به اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام را داشت، سرسوزنی تمایل به آن تفکرات (غیرخالص) نشان نداد و در فضایی که بسیاری از بزرگان، تجلیل از صاحبان آن گونه طرز تفکر کردند، ایشان موضع گرفتند. برای نمونه، جریان منافقین که آن روز، نامش جریان مجاهدین خلق بود، مصرانه با وساطت برخی از بزرگان به دنبال آن بودند که به نحوی تاییدی از حضرت امام(ره) بگیرند؛ با اینکه جریان آناه مبارزه و معارض با شاه بودند امام مطلقا آنها را تایید نکرد. شهید آیت الله مطهری که تفکر امام را می‌شناخت، با دو شیوه در همین دو دهه وارد صحنه شد: یکی شیوه تهاجمی و دوم شیوه تدافعی.
انسان وقتی کتابهای استاد شهید مطهری را ملاحظه می‌کند، در نظر یک پژوهشگر، شهید مطهری، سردار یک جبهه فرهنگی است که باید بگوییم عمرش را در این جبهه صرف کرد و سرانجام به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که متن آن از استاد بزرگوار ایشان، علامه طباطبایی است و پاورقی‌های عالمانه آن از ایشان است و کتابهای دیگر – تا آخرین کتابهای شهید مطهری مانند مجموعه شش جلدی جهان‌بینی توحیدی – در این راستاست و نیز مبارزه با تفکر التقاطی. مشخصا تفکر گروهک فرقان که نشات گرفته از تفکر مجاهدین خلق بود، در عرصه مبارزه تدافعی شهید مطهری قرار می‌گیرد. یعنی شهید مطهری به تفسیر التقاطی فرقانی‌ها پاسخ گفت، به انحراف التقاطی آنها پاسخ گفت که این را در آخرین چاپ کتاب علل گرایش به مادی‌گری به وضوح می‌بینیم. این تفکر یعنی تفکر اسلام اصیل، اسلام منطق و استدلال برگرفته از قرآن و سنت، همراه با تعبد، این در بیان شهید آیت الله مطهری ملموس بود. با توجه به آنچه گفته شد، روشن شد راز تجلیل فوق‌العاده امام از شهید مطهری چه بود. در واقع تجلیل امام از ایشان، تجلیل از یک شخص نبود، تجلیل از یک تفکر و در حقیقت، جایگزینی تفکر غلطی که نزد برخی از روشنفکران آن روز وجود داشت، با تفکر سالم و خالصی است که شهید مطهری نماینده اش بود.

با توجه به اهمیت افکار واندیشه‌ها و آثار استاد مطهری که به فرموده حضرت امام(ره) بلا استثنا مفید است، آیا برای ترویج افکار و آثار ایشان در جامعه و به خصوص در حوزه اقداماتی انجام شده است؟
بنده اطلاع دارم که در برخی مراکز با محور قرار دادن کتابهای شهید مطهری و سپر موضوعی کتابهای ایشان، این طرح در دست اجراست، لکن مساله طرح جامع آموزشی حوزه در دستور کار شورای عالی حوزه و یک بخش‌هایی از آن در دست اجراست. طرح سطح اول حوزه در شورای عالی حوزه مطرح و تصویب شد. در سطح اول یقینا کتابهای شهید مطهری به عنوان کتابهای برگزیده منبع درسی قرار گرفته، اما اینکه کتاب یا کتابهایی به عنوان سیر مطالعاتی کتابهای شهید مطهری به عنوان درس و بحث قرار گرفته باشد، بنده مطلع نیستم.

به نظر حضرتعالی چه راهکارهایی برای تبیین افکار واندیشه‌های استاد در جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به سئوال شما باید عرض کنم که الزامی به این نیست که حتما متنی که ایشان نوشتهف متن درسی باشد بنده معتقدم باید جمعی بنشینند و چارچوب فکری و شالوده فکری ایشان را برای تبیین اسلام از کتابهای ایشان استخراج کنند و یک متنی را بر اساس آن اصولی که شهید عزیز در باره مکتب ناب اسلام تبیین کرده به عنوان کتاب درسی تدوین کنند. توضیح این مطلب آنکه مرحوم شهید مطهری غیر از کتاب مجموعه شش جلدی جهان‌بینی توحیدی که به نظر می‌رسد آن را به عنوان متن درسی دیده، کتابهای دیگرشان با این انگیزه تالیف نشده است؛ چه آن کتابهایی که به قلم مبارکشان نوشتند؛ مثل عدل الهی، سیری در نهج البلاغه، خدمات متقابل اسلام و ایران و چه کتابهایی که حاصل سخنرانی های ایشان است. اینها متن درسی نبوده است. تاکید می‌کنم متن درسی، ویژگی‌های خاص خود را دارد. باید پخته، مجوز و جامع نوشته شده ودر آغاز به عنوان متن آزمایشی تدریس شود. چند دوره توسط اساتید فن مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا بتوانند متن درسی شود. همان الگویی که مرحوم علامه طباطبایی در تدوین کتابهای بدایه و نهایه داشت. این دو کتاب قبل از آنکه چاپ شود، چند دوره توسط آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی تدریس شد. نقاط مورد نقد به رویت علامه طباطبایی رسید. ایشان هم در هر دوره‌ای تجدید نظرها و اصلاحات خود را داشت تا سرانجام تبدیل به دو کتاب درسی متین گردید. بنده بر این باورم که در تدوین تمام کتابهای درسی از جمله متون اعتقادی این دو روش می‌بایست مورد توجه قرار گرفته و دنبال شود.

یکی از مباحث اساسی وجدی که مورد بحث‌های مختلف نیز قرار گرفته، بحث توجه استاد مطهری به فلسفه و بهخصوص پیشبرد فلسفه صدایی در آثار و نوشته‌های ایشان است. ارزیابی شما به عنوان استادی که دروس مختلف حوزه را به خصوص در سطح عالی تدریس کرده‌اید، چیست؟
بنده معتقدم باید فلسفه را تعریفکرد. در پاسخ به این سئوال که فلسفه چیست؟ باید عرض کنم که فلسفه را به علم به حقایقی که موجود است تفسیر می‌کنند. کلمه فلسفه، کلمه یونانی است. فیلسوف به معنای دوستدار دانش است. بر این محتوا در طول تاریخ ادواری گذشته است که الان درصدد بیان آن ادوار نیستیم، اما بانشاط‌ترین فلسفه، آن است که برگرفته از متون قرآن و سنت باشد.
مرحوم ملاصدرا در کتابهای خود این مطلب را دارد که مرگ بر فلسفه‌ای که بخواهد در مقابل قال‌الصادق(ع) بایستند. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف شیفته قرآن و سنت به صحنه آمده، مرحوم علامه طباطبایی به عنوان یکی از مروجان فلسفه صدرایی در حوزه علمیه نقش ایفا کرده و شهید مطهری نیز شاگرد این مکتب است لکن بنده بر این باورم که در عرصه فلسفه نباید افراط و تفریط داشت. افراط آن است که هر چه فلاسفه گفتند، آن را وحی منزل ببینیم. به نظر می‌رسد این زیاده روی است. فلسفه هم همانند علوم دیگر چه بسا مطالب مورد نقد داشته باشد. در مقدمات خطا شده باشد یا در نتایج خطا شده باشد.
بینش دوم، بینش تفریطی است و آن کفر دیدن فلسفه است. بنده معتقدم که امام، علامه طباطبایی و شهید مطهری جزو عالمان معتدل در عرصه فلسفه‌اند و اینکه گفته شود تفکر صدرایی، آفریننده انقلاب بود من این سخن را نمی‌گویم. معتقدم تفکر خالص قرآنی و فقاهتی، آفریننده این انقلاب بود والبته بخشی از تفکرات انقلابی و قرآنی، فلسفه است که به تبیین واقع‌بینانه آن می‌پردازد.

در یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری ایشان فرموده بودند که نباید در مطهری توقف کرد. با توجه به اینکه تفسیرهای متفاوتی از این فرمایش رهبر معظم انقلاب شده است نظر حضرتعالی در خصوص این فرمایش معظم له چیست؟
برداشت من از این فرمایش مقام معظم رهبری این است که مطهری عالم به زمان بود. او در سال 1358 به شهادت رسیده و الان 33 سال از شهادت ایشان می‌گذرد. در عرصه‌های مختلف شبهات جدیدی مطرح شده که باید مطهری گونه به آن شبهات پاسخ داد. معنای عدم توقف این است که عالمانی که توشه بایسته را از فقاهت، تفسیر، تفسیر حدیث، تاریخ و دیگر گنجینه‌های علوم اسلامی دارند و متعبد در برابر کلام خداوند و کلام معصومین علیهم السلام هستند با همان سبک در روش شهید مطهری به صحنه بیایند به تبیین اسلام بپردازند و به شبهات پاسخ دهند.

اگر در خاتمه، حرف ناگفته یا نگته باقیمانده ای دارید بفرمائید؟
در آخر آنچه به نظرم می‌رسد، اینکه درست است که تجلیل و تکریم‌ها بایداز شهید مطهری وجود داشته باشد و انجام شودف لکن مساله مهم این است که باید این تجلیل‌ها از حدود شعاری خارج شده و به تجلیل محتوایی پرداخته شود.


منبع: هفته نامه مثلث

۱۳۹۱/۲/۱۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...