در هالیوود فرق بین ایرانی و عرب را نمی‌دانند/ پیمان معادی از بازی در سریال آمریكایی «شبِ» می‌گوید

عکس خبري -در هاليوود فرق بين ايراني و عرب را نمي‌دانند/ پيمان معادي از بازي در سريال آمريکايي «شبِ» مي‌گويد

به گزارش نما - شرق نوشت: پیمان معادی سرگرم نگارش فیلم‌نامه‌هایش بود که اصغر فرهادی، کارگردان نام‌آشنای ایرانی، از او خواست برای اولین‌بار در فیلم «درباره الی» (٢٠٠٩) جلو دوربین برود؛ اتفاقی که به‌نوعی مسیر زندگی معادی ٤٦ ساله را تغییر داد و او را به یکی از شناخته‌شده‌ترین بازیگران سینمای ایران بدل کرد؛ به‌ویژه وقتی بعد از دو سال در تجربه‌ای دیگر با فرهادی، نقش اول «جدایی نادر از سیمین» را برعهده گرفت؛ فیلمی که برای فرهادی، اسکار بهترین فیلم خارجی ٢٠١٢ و برای معادی، خرس نقره‌ای بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین را به ارمغان آورد.

نقش معادی در «جدایی...» توجه فیلمسازان آمریکایی را جلب کرد و این‌گونه بود که پیشنهادها به او شروع شد؛ پیشنهادهایی که به گفته معادی، اکثرشان برای فیلم‌های احمقانه و درپیتی بود ولی اولین نقشی که به نظر واقعا علاقه او را برانگیخته، بازی در مجموعه «شبِ» بوده است (که ساخت آن با حضور جیمز گاندولفیتی به‌عنوان نقش اول در سال ٢٠١٣ شروع شد، اما به دلیل فوت او به تعویق افتاد). در این سریال شبکه HBO، او نقش سلیم‌خان، راننده‌تاکسی پاکستانی را ایفا می‌کند که شغلش را به خاطر پسرش نصیر (با بازی ریزاحمد) از دست می‌دهد. نصیر در شبی که تاکسی پدر را برای گردش برمی‌دارد، به قتل متهم می‌شود. معادی در گفت‌وگو با «وولچر»، از علت پذیرش این نقش، نپذیرفتن نقش‌های کلیشه‌ای و گذشتن از سد سانسور در ایران می‌گوید:

چطور برای بازی در نقش «سلیم‌خان» انتخاب شدید؟

مجموعه «شبِ» درواقع اولین پروژه‌ای بود که بعد از فیلم «جدایی» به من پیشنهاد شد. البته قبل از پخش این مجموعه، در سه، چهار فیلم آمریکایی دیگر، ازجمله «کمپ ایکس-‌ری» بازی کردم. درواقع وقفه زیادی در ساخت این مجموعه ایجاد شد؛ چیزی حدود دو سال. استیون زالیان، خالق این مجموعه، به من گفت بازی من در فیلم «جدایی...» نظرش را جلب کرده و بعد از پیداکردن مدیربرنامه‌هایم، به او می‌گوید مرا برای یکی از نقش‌های اصلی این مجموعه انتخاب کرده.

من از داستان پدر و مادری که در این مجموعه حضور دارند، خیلی خوشم می‌آید و ‌ای‌ کاش می‌شد بیشتر به آنها پرداخته شود چون به نظرم، داستان‌شان خیلی جالب است....

وقتی فیلمنامه را خواندم خیلی از داستان خوشم آمد. این یکی از آن داستان‌هایی است که دوست داشتم با ایرانی‌ها در میان بگذارم. اولین‌باری بود که در فیلمی آمریکایی نقش یک پدر را بازی می‌کردم. من ایرانی‌ام و این داستان یک خانواده پاکستانی در نیویورک بود. به‌همین‌دلیل باید کلی مطالعه می‌کردم. من و ریزاحمد کلی سفر کردیم؛ به کلی فروشگاه و مغازه سر زدیم و با راننده‌های تاکسی دم‌خور شدیم.

با این راننده‌ها راجع به چه چیزهایی صحبت می‌کردید؟

بیشتر اوقات به کافه‌هایی می‌رفتیم که راننده‌های تاکسی می‌رفتند. با هم درباره خیلی چیزها صحبت می‌کردیم. وقتی با آنها صحبت می‌کنی، کم‌کم لهجه‌یشان را یاد می‌گیری و این‌طوری باعث می‌شود تا وقتی نقش را بازی می‌کنی، خنده‌دار به نظر نیایی. من، ریزاحمد و پورنا جاگاناتان که نقش همسر من در این مجموعه را بازی می‌کند، با هم خیلی صمیمی شدیم و هنوز هم هستیم. این‌قدر با هم صمیمی شده بودیم که انگار یک خانواده بودیم و این خیلی به ما کمک کرد.

قبل از این مجموعه، آیا نقش‌های دیگری هم به شما پیشنهاد شده بود؟

نه پیشنهاد قطعی ولی، چند تا فیلم‌نامه به من پیشنهاد شده بود که باید تست می‌دادم. ولی این از آن نقش‌هایی بود که به تست نیاز نداشت؛ درواقع یک پیشنهاد قطعی بود. کافی بود آن را قبول کنم. قبل از این، چند تا فیلم‌نامه دیگر هم به دستم رسیده بود که نظرم را جلب نکرد.

چرا خوشتان نیامد؟ از آن تیپ نقش‌های کلیشه‌ای درباره شرقی‌ها بود؟

من موقع خواندن یک فیلم‌نامه دو جور تردید دارم؛ یکی اینکه مثل خیلی از بازیگرهای دیگر، باید از نقش و فیلم‌نامه خوشم بیاید و اینکه بخواهم بخشی از آن پروژه باشم و یک‌وقت‌هایی هم هست که بحث فیلم‌های سیاسی مطرح می‌شود؛ فیلم‌هایی که من تماشاکردن‌شان را هم دوست ندارم، چه برسد به اینکه بخواهم در ساختن‌شان نقش داشته باشم. فیلم‌هایی سیاسی که به کشورهای مشخص می‌پردازند، فیلم‌های احمقانه‌ای‌ هستند. البته یک‌وقت‌هایی هم پیش می‌آید من از فیلم‌نامه و نقش خوشم می‌آید ولی از آنجا که در ایران زندگی می‌کنم، مجبور می‌شوم ردشان کنم.



پس اگر فیلم‌نامه نظرتان را جلب کند ولی موقعیتت در ایران را به خطر بیندازد، قبولش نمی‌کنی؟

درکل کم پیش می‌آید این فیلم‌های دردسرساز، نظرم را جلب کنند پس به دلیل ترس و این حرف‌ها نیست. اصلا. ولی خطوط قرمزی هست که خیلی بازیگرهای دیگر این خطوط قرمز را ندارند.

آیا تا حالا در ایران به خاطر نقش‌هایی که در فیلم‌های آمریکایی بازی کرده‌اید، با مشکلی مواجه شده‌اید؟

نه به هیچ‌وجه.

جایی خواندم در فیلم‌های هالیوودی، نقش ایرانی‌ها را بازی نمی‌کنید مگر اینکه شخصیت خوبی باشد. درست است؟

دقیقا. معمولا در هالیوود کلی فیلم ساخته می‌شود که آدم‌های اهل خاورمیانه، نقش منفی‌اند. بعضی وقت‌ها، چینی‌ها آدم بد هستند، بعضی وقت‌ها روس‌ها و بعضی وقت‌ها هم عرب‌ها. برای همین دوست ندارم نقش یک عرب تروریست بدجنس یا یک ایرانی خراب‌کار را بازی کنم. ولی اگر یک شخصیت ایرانی جذاب به من پیشنهاد شود، چراکه نه؟ دوست دارم چنین نقشی را بازی کنم ولی به شرطی که در این نقش توهینی به ایرانی‌ها یا مسلمانان در جهان وجود نداشته باشد.

به نظر می‌رسد در انتخاب نقش‌ها خیلی دقت به خرج می‌دهید. ولی تا حالا بازی در چنین نقش‌هایی به شما پیشنهاد شده؟

بله، خیلی زیاد. کلی فیلم به من پیشنهاد شده که نقش شخصیت‌های ایرانی یا عرب را بازی کنم با شخصیت‌پردازی‌های افتضاح. وقتی بعد از یک سال این فیلم‌ها را می‌دیدم به نظرم احمقانه‌ترین فیلم‌هایی بودند که تا آن موقع دیده بودم. من چون عاشق هنر بودم، وارد عالم سینما شدم. هنوز هم عاشق هنرم. دنیای با هنر، دنیای بهتری می‌شود. وقتی فیلمی مثل «جدایی...» را می‌سازی و با این فیلم به سراسر جهان سفر می‌کنی، درواقع با مردم ارتباط برقرار می‌کنی. این درست مثل وقتی است که یک فیلم خوب چینی یا اروپایی می‌بینم؛ احساس می‌کنم به آن آدم‌ها نزدیک شدم و برای من این یعنی یک دنیای بهتر. این چیزی است که من دوست دارم. پس چرا خودم را درگیر فیلم‌هایی کنم که خوشم نمی‌آید.

در ایران در فیلم‌هایی بازی کردید مثل «جدایی» و «درباره الی» که خیلی داستان‌های زیبا و انسانی‌ای دارند. در هالیوود هم نقش‌هایی را انتخاب کردید که به‌نوعی داستان انسان‌ها را روایت می‌کنند؛ مثل فیلم «کمپ ایکس-ری». در آن فیلم، شما نقش یک زندانی گوانتانامو را بازی می‌کردید که وارد یک رابطه عاشقانه با زندانبانش با بازی کریستین استورات می‌شود. ولی این فیلم هم‌زمان یک فیلم سیاسی هم هست. به نظر شما، وقتی یک فیلم سیاسی باعث تغییر نگاه آمریکایی‌ها شود، ارزش بازی‌کردن را دارد؟

بله، وقتی فیلم‌نامه «کمپ ایکس-ری» را خواندم، عاشق داستانش شدم. همان‌طور که گفتید، این فیلم نمونه یک فیلم سیاسی خوب است. خیلی شخصیت‌پردازی خوب و قدرتمندی داشت و من می‌توانستم به آن بُعد دهم و به‌اصطلاح بپرورانمش. این فیلم همگی درباره روابط انسانی است؛ درباره مکالمه بین دو آدم که به دنیاهای کاملا متفاوتی تعلق دارند؛ آدم‌هایی که می‌دانید شاید دیگر هیچ‌وقت فرصت گفت‌وگو و مکالمه با هم را پیدا نخواهند کرد.

در نقش‌هایی مثل این، چه سیاسی چه غیرسیاسی، آیا صحنه‌هایی بوده که با آنها راحت نباشید؟

بعضی‌وقت‌ها در هنگام بازی سوءتفاهم‌هایی پیش می‌آید مثل وقتی که کارگردان‌ها به تفاوت میان ایرانی‌ها و اعراب آگاه نیستند و وقتی به آنها می‌گویی که ایرانی‌ها عرب نیستند، از تو می‌پرسند یعنی «شما مسلمان نیستید؟». شما در جواب می‌گویی «چرا. ولی این به آن ربطی ندارد». بعضی‌وقت‌ها کارگردان از من می‌خواهد یک جمله را به عربی بگویم و وقتی می‌گویم «من عربی صحبت نمی‌کنم»، آنها می‌پرسند «ولی تو مسلمانی، مگر نه؟». بعضی‌وقت‌ها فقط می‌گویم: «باشد پنج دقیقه به من فرصت دهید». بعد از آن، یک عرب را در صحنه پیدا می‌کنم و با او جمله را تمرین می‌کنم به جای اینکه بخواهم آنها را قانع کنم که عرب نیستم.

کنجکاوم بدانم چطور وارد عرصه فیلم‌سازی و بازیگری شدید. می‌دانم در دانشگاه مهندسی متالورژی خوانده‌اید ولی بعد از آن چطور پایتان به صنعت سینما باز شد؟

مثل بقیه آدم‌های جهان، اگر بخواهی کاری را درست انجام دهی، باید سختی بکشی. باید خیلی صبور باشی. ایران کشور خیلی بزرگی است و استعدادهای زیادی دارد. در سال حدود صد فیلم در ایران ساخته می‌شود. فیلم‌سازهای ایرانی همه جوایز معتبر و مهم دنیا را برده‌اند؛ کن، ونیز، برلین و اسکار. ایران در عرصه سینما کشور مهمی است. هرچند مسائل و مشکلات زیادی داریم، ولی این مشکلات همیشه باعث می‌شود خلاقانه‌تر عمل کنیم. این مشکلات باعث می‌شود تا من سخت‌تر کار کنم، انگیزه بیشتری داشته باشم و مصمم‌تر بشوم.

فضای کنونی فیلم‌سازی در ایران را چطور توصیف می‌کنید؟ از لحاظ سانسور و فیلم‌هایی که ممکن است بخواهید در آنها بازی کنید. به نظر دولت هم از اینکه ایران وضعیت خوبی در فیلم‌سازی داشته باشد، راضی است. یک جور برایشان مایه غرور است.

بله همین‌طور است. بعد از اینکه ١٤، ١٥ سال به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس در این حوزه فعالیت کردم، می‌دانم چطوری فیلم‌نامه‌هایم را بنویسم که با سیستم به مشکل نخورم. فیلم‌نامه سفارشی قبول نمی‌کنم و دیگر برای خوشایند کسی فیلم‌نامه نمی‌نویسم. بعضی‌وقت‌ها باید بجنگم. در ایران شما باید طوری بنویسید که به دولت یا جايي ديگر برنخورد. شاید نتوانید مثل فیلم‌های غربی برخی صحنه‌ها را به تصویر بکشید، ولی درعوض می‌توانید به شکل زیباتری این کار را انجام بدهید و این باعث می‌شود کار هنری‌تر از آب دربیاید.

البته اصلا منظورم این نیست که سانسور خوب است ولی سانسور به آن اندازه قوی نیست که اجازه ندهد هنرمند حرفش را بزند. ما بعضی‌وقت‌ها از سانسور به‌عنوان یک ابزار استفاده می‌کنیم. من با هنرمندان مختلفی در سراسر جهان صحبت کردم که نسبت به ایران، با مشکلات جدی‌تری مواجه هستند. فیلم‌سازی در هر نقطه‌ای از دنیا مشکلات خاص خودش را دارد. برای ما، سانسور یک مشکل نیست و می‌شود گفت یک‌جورایی با آن کنار آمده‌ایم. ما عباس کیارستمی را داشتیم، اصغر فرهادی را داریم و کلی فیلم‌ساز خوب در ایران حضور دارند که در همین وضعیت فیلم‌هایشان را می‌سازند.

آیا دوباره با اصغر فرهادی همکاری می‌کنید؟ به نظر رابطه خیلی خوبی با هم دارید؟

البته در آینده باز هم با هم کار خواهیم کرد. ما دوستان نزدیکی هستیم و از کارکردن با هم خیلی راضی هستیم.

به عباس کیارستمی اشاره کردید که ماه گذشته چشم از جهان فروبست و در سراسر جهان یاد و خاطره‌اش را گرامی داشتند. واکنش مردم ایران به مرگ او چطور بود؟

مرگ کیارستمی بیشتر از آن چیزی که فکر می‌کردم، مرا تحت‌تأثیر قرار داد چون خیلی به او نزدیک بودم و خیلی دوستش داشتم. وقتی در بیمارستان بود، مرتب به او سر می‌زدم ولی خبر مرگش، من را هم شوکه کرد. کیارستمی ذهن درخشانی داشت و خیلی زود از بین ما رفت و این شوک بزرگی بود. غم ‌ازدست‌دادنش واقعا سنگین بود. خیلی‌ها باورشان نشده و هنوز برای خود من هم حرف‌زدن درباره این مسئله سخت است.

۱۳۹۵/۶/۱۸

اخبار مرتبط