نسخه چاپی

تف سربالای اردوغان!

اكنون حزب عدالت و توسعه در تصمیم برای پیوستن به حمله نظامی علیه سوریه كاملا تنهاست. هیچ یك از احزاب مخالف طرفدار مداخله نظامی نیستند؛ حتی حزب حركت ملی كه سال گذشته به لایحه دولت برای پاسخ نظامی به سوریه در صورت ضرورت رأی مثبت داده بود.

به گزارش نما، مواضع خصمانه دولت ترکیه در قبال همسایه و هم پیمان قدیمی اش (سوریه) و همچنین برخورد چکشی با موج نارضایتی در داخل کشور، حزب حاکم و نخست وزیر اردوغان را با چالش های جدی مواجه کرده است.

وب سایت بی بی سی فارسی (BBCPersian) در همین زمینه گزارش مبسوطی را منتشر کرده که مطالعه آن خالی از لطف نیست.

مشروح گزارش یادشده را در پایین بخوانید:

««در حالی که "باراک اوباما" رئیس جمهور امریکا، دیشب -جمعه 8 شهریور- گفت که عملیات نظامی احتمالی در مورد سوریه، محدود خواهد بود، "رجب طیب اردوغان" نخست وزیر ترکیه، اعلام کرد که مداخله محدود او را راضی نمی کند، بلکه عملیات نظامی علیه سوریه باید مثل «کوزوو» باشد.

آقای اردوغان که در مراسم نود و یکمین سالگرد یکی از پیروزی های مهم نظامی ترکیه، موسوم به جشن ظفر، به پرسش های خبرنگاران پاسخ می داد گفت: «مداخله چیز یکی دو روزه و بزن و در رو نیست. باید رژیم را به مرحله کنار کشیدن برساند.»









اما بر خلاف توقع آقای اردوغان، امریکا تا کنون صحبت از حمله ای ضربتی و کوتاه مدت کرده که هدفش نه سرنگون کردن نظام بشاراسد، بلکه تنبیه اوست.

جنگ کوزوو هم که نخست وزیر ترکیه الگوی مناسبی برای حمله احتمالی به سوریه می داند، بمباران مداوم و فلج کننده یوگسلاوی سابق را در بر داشت که به خروج ارتش این کشور از کوزوو و تجزیه کشور انجامید؛ چیزی که زمین تا آسمان با برنامه فعلی امریکا فرق دارد.



البته میل ترکیه برای مداخله نظامی در سوریه، چیز تازه ای نیست و آنکارا در دو سال گذشته بارها این خواسته را مطرح کرده و در روزهای اخیر هم که این گزینه قوت گرفته، مقامات ترکیه تلاش زیادی کرده اند تا هرطور شده مداخله نظامی در سوریه اتفاق بیفتد و سعی دارند تردیدها را درباره درستی این مداخله از ذهن جبهه غرب پاک کنند.

مثل دیروز که "احمد داووداوغلو" وزیر خارجه ترکیه، در مصاحبه مطبوعاتی اش گفت که بر اساس یافته های سرویس امنیتی ترکیه (میت) دیگر شکی نمانده که اسد از سلاح شیمیایی استفاده کرده است.



دلیل این بی صبری ترکیه برای مداخله در سوریه چیست؟



این روزها حزب "عدالت و توسعه" سخت ترین و پرفشارترین روزهای خود را از زمان به قدرت رسیدن در ترکیه سپری می کند؛ چه در عرصه داخلی و چه در صحنه بین المللی.

اتفاقاتی که در پارک "گزی" استانبول با اعتراض ها به قطع چند درخت شروع و به آشوب و درگیری ها میان معترضان به عملکرد حکومت با پلیس کشیده شد، باعث ترک برداشتن وجهه و اقتداری شد که آقای اردوغان و حزبش در این سال ها در درون و بیرون ترکیه ساخته بودند.

گرچه نظرسنجی های مستقل اخیر بعد از آن غوغاها نشان می دهد که عدالت و توسعه همچنان با حدود پنجاه و یک درصد آرا پیشتاز است و تغییر محسوسی در آرای احتمالی مردم به این حزب رخ نداده، اما اینکه دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست، نه از نگاه دولت پنهان است و نه مخالفان و نه حتی رأی دهندگان به حزب آقای اردوغان.









چندی پیش رسانه های ترکیه گزارشی منتشر کردند که نشان می داد سرویس امنیتی ترکیه بعد از ماه رمضان "وضعیت قرمز" اعلام کرده و به دولت هشدار داده که ممکن است موج اعتراض ها بار دیگر با کوچکترین تلنگری از سر گرفته شود.

همان نظرسنجی ها هم که جایگاه حزب عدالت و توسعه را در صندوق امن نشان داده اند، فضای دوقطبی که بعد از این تظاهرات در جامعه ترکیه بیش از پیش عیان شده و روز به روز عمیقتر می شود را هم آشکار کرده اند.

این یعنی شاید در کوتاه مدت مشکل چندانی برای حزب حاکم -لااقل سر صندوق و در رقابت در انتخابات محلی آینده- پیش نیاید، اما در درازمدت همین فضا به فرسوده شدن عدالت و توسعه و به خصوص تزلزل آقای اردوغان در داخل و خارج از حزب خواهد انجامید.



از طرفی در این مقطع، حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) و مسأله کردها نیز که برای سالیان سال یکی از عوامل همبستگی یا سکوت از سر مصلحت مخالفان دولت های ترکیه در زمان های مختلف بوده، با آغاز روند مذاکرات صلح و روانه شدن اعضای مسلح پ.ک.ک از خاک این کشور به سوی کردستان عراق، این حزب را از صف بزرگترین مشکلات و دشمنان ترک ها خارج کرده است.









پس توسل به مسأله کردها هم برای از میان برداشتن تنش میان دولت و مردم مثل گذشته ممکن نیست و چیز دیگری باید به یاری حزب عدالت و توسعه برای معطوف کردن افکار عمومی بیاید.

چه چیزی بهتر از دشمن و تهدید خارجی یا دغدغه شبانه روزی جنگی که از دید مردم ترکیه به محض شروع شدن -چه محدود باشد و چه وسیع- دامنگیر این کشور خواهد شد؟



موضوع پناهندگان سوری که هرروز بر تعدادشان در ترکیه اضافه می شود هم یکی از مهمترین دلایلی است که باعث شده دولت این کشور برای چنین مداخله ای از مدت ها پیش دست به دعا بردارد.

روزی که اولین پناهجویان سوری با پای برهنه و بقچه به دست، دوان دوان به سوی روستاها و شهرستان های مرزی گوچچی وآلتین اوزو و... آمدند، مقامات ترکیه که می گفتند در کشورشان تا آخر به روی آن ها باز است، تصور نمی کردند بحران سوریه تا اینجا طول بکشد.



به نظر می رسد دولتمردان ترک به دام خطای محاسباتی افتادند و گمان کردند ناآرامی های همسایه هم مانند مصر و تونس زود به نتیجه می رسد و دیری نمی کشد که اسد از قدرت کنار می رود؛ اما چنین نشد و ترکیه ماند و بیش از پانصدهزار پناهجوی سوری که بسیاری شان خارج از اردوگاه هایی هستند که دولت ترکیه برای آن ها برپا کرده بود و این نگرانی را به وجود آورده که خیلی هایشان در این کشور ماندگار شوند.









همین تصویر سبب شد که ترکیه از زمستان سال قبل مدام از لزوم مداخله نظامی به قصد حفاظت از مردم عادی صحبت کند تا شاید با این کار جلوی سرازیر شدن تعداد بیشتری از سوری ها به این کشور گرفته شود.



و اما در خارج، رؤیای روابط بدون مشکل با همسایگان -که احمد داووداوغلو نظریه پردازش بود- در همان اولین ماه های بحران در سوریه به طور جدی معنایش را از دست داد.

با دشمن و خونخوار خوانده شدن بشاراسد و کشورهای حامی او، ترکیه یکباره خود را در برابر همسایگانی دید که دیگر ادعای دوستی داشتن با آن ها دشوار بود. از همه مهمتر، ایران و به تبع آن دولت عراق، هردو در آن طرف جبهه قرار گرفتند و تعارف های اولیه وزیر خارجه ترکیه درباره اینکه سوریه هرگز باعث کدورت این کشور با دیگر همسایگان نخواهد شد، همان در حد حرف ماند.



نه تنها همسایگان کدورت پیدا کردند، بلکه ترکیه به تدریج محبوبیتش را میان مردمان عرب و کشورهایی که به قولی بهارعربی را تجربه کرده بودند و تا این اواخر این کشور الگو و مایه حسرتشان بود، از دست داد.

تا چندی پیش،‌ سریال های ترکی پربیننده ترین برنامه های تلویزیون های عربی بودند؛ سریال هایی که سوریه دوبله کرد و به جهان عرب شناساند. اما اکنون برای نمونه در مصر، نهضت تحریم سریال های ترکی راه افتاده و شبکه های مصری پخش این سریال ها را متوقف کرده اند.



در همین مصر، إخوانی های حاکم و طرفدارانش، رجب طیب اردوغان را به روی چشم می گذاشتند، اما ورق برگشت و با کودتا و سقوط دولت إخوان المسلمین، ترکیه به خاطر جانبداری از مرسی نه فقط از چشم خیلی ها افتاد که وقتی آقای اردوغان، ژنرال سیسی، رئیس ستاد ارتش مصر را به بشاراسد تشبیه کرد، آخرین بندها میان ترکیه و مصر را هم گسست تا جایی که حالا رسانه هایی که زمانی در مدح او می نوشتند، اکنون کاریکاتورهایش را می کشند و به رفتار ضد و نقیض ترکیه درباره دموکراسی در داخل و خارج طعنه می زنند.









همین پریروز هم مجری مصری شبکه دولتی عرب زبان ترکیه (تی.آر.تی/TRT) یکباره در پخش زنده شروع به انتقاد از سیاست های ترکیه کرد و پس از آنکه دو و نیم دقیقه علیه رجب طیب اردوغان حرف زد، استعفایش را از این شبکه تلویزیونی اعلام کرد.



خانواده های عرب نام شخصیت های سریال های ترک را روی فرزندان نورسیده شان می گذاشتند.

"پولاد علمدار" نقش اول سریال «دره گرگ ها» که در ترجمه عربی نامش به "مراد" تغییر داده شده بود، قهرمان جوانان عرب بود، اما اکنون در لبنان دو خلبان ترک که هردو مراد نام دارند، گروگان یک گروه مسلح لبنانی اند که ترکیه را مسؤول سرنوشت خویشاوندان گروگان گرفته شده شان در سوریه می دانند؛ ترکیه ای که زمانی با نفوذش در سوریه، گروگان های ایرانی را نجات داده بود، اینک نه هنوز خود توانسته گروگان هایش را خلاص کند و نه منجی برای آن ها بیابد.



در رابطه با غرب هم اوضاع چندان درخشان تر از این نیست؛ به خصوص بعد از قضایای پارک گزی و کودتای مصر.

دوستان غربی حزب عدالت و توسعه که بعد از سرکوب شدید تظاهرکنندگان در آشوب های اخیر آن را به باد انتقاد گرفتند، با جواب های تند آقای اردوغان مواجه شدند؛ تا جایی که نخست وزیر ترکیه آن ها را به دست داشتن در این اعتراض ها متهم کرد.









بعد از آن هم بر سر مصر با آن ها رودررو شد و غرب را در سخنرانی های مختلف درباره دموکراسی، "دو رو" ، "بی هویت" و حتی "بی شرافت" خطاب کرد و سبب شد زمزمه های ناخشنودی رفقای غربی ترکیه بیشتر از گذشته شنیده شود.



با این تابلوی پیش روی مقامات ترکیه، مداخله نظامی در سوریه برای گشایش حوزه نفوذ جدید ضروری است و شاید بتوان گفت فعلاً بعد از کردستان عراق، تنها جای نسبتاً ممکن در همسایگی ترک ها برای گشایش حوزه نفوذ و همچنین احیای رابطه و نزدیکی با غرب است؛ تا آنجا که ترکیه بدش نمی آید مستقیم و به طور فیزیکی در این جنگ احتمالی شرکت کند تا هم به غربی ها نشان دهد همیشه مخالفشان نیست و هم با دخیل شدن در این نبرد، توانایی هایش را به کشورهای اطراف نشان دهد و با تأکید بر فداکاری برای مردم سوریه، دل مردمان جهان عرب را مثل گذشته به دست آورد.



از همه مهمتر با این راه، اندکی از شکست های پی در پی سیاست خارجی اش بکاهد. دست آخر هم با توجه به اینکه بیشتر مخالفان مسلح و غیرمسلح سوری به قولی سر سفره ترکیه نشسته اند، همان بهره ای را از جنگ در سوریه ببرد که ایران در نبرد امریکا با صدام برد.



با این حال فعلا به نظر نمی رسد با روندی که در پیش است، خواسته های ترکیه به آسانی قابل دسترسی باشد. امریکا تأکید کرده اگر حمله ای هم در کار باشد، به قصد سرنگونی اسد و تغییر رژیم نخواهد بود و با آنکه ترکیه پیشاپیش اعلام کرده در هر ائتلافی برای مداخله نظامی علیه سوریه جای می گیرد، در این مقطع در برنامه نظامی امریکا نیازی برای ارتش این کشور دیده نمی شود.

حتی احتمال استفاده از پایگاه های ناتو در ترکیه هم خیلی بعید به نظر می رسد، مگر به حکم ضرورت در حمله ای گسترده.









اما مداخله نظامی در سوریه با یا بی حضور ترکیه چه عواقبی برای این کشور می تواند داشته باشد؟



از همان لحظه که عبارت حمله نظامی از دهان مقامات امریکایی بیرون آمد، بسیاری از آن ها که همچنان در شهرهای مختلف سوریه و با وجود درگیری ها، ماندن را به رفتن ترجیح داده بودند، از ترس اینکه مبادا در چنین حمله ای جانشان را از دست بدهند، بار و بنه بسته و راهی مرزهای کشورهای همسایه از جمله ترکیه شده اند.



از سوی دیگر، این نگرانی که سوریه به این مداخله پاسخ بدهد، نفس خیلی ها را در ترکیه -به خصوص در شهرهای مرزی- بند آورد.

نگاهی به شبکه های اجتماعی ترکیه این دغدغه را کاملا آشکار می کند. به طور مثال جستجوی "SURIYEYEMUDAHILE" یعنی «مداخله در سوریه» یا مشابه آن در توییتر برای درک جنبه های مختلف این نگرانی ها کافی است.



بسیاری از کاربران در شهرهای مرزی ترکیه که در یکی دو سال گذشته از راکت های مخالفان یا آتش توپخانه ارتش سوریه بی نصیب نمانده اند، نوشته اند که اکنون در هراس از موشکباران به سر می برند.



اما یکی از برجسته ترین ترس هایی که در شبکه های اجتماعی مطرح می شود، ترس از رودررو شدن با ایران است. بسیاری به دولت ترکیه هشدار می دهند که با وارد شدن به این میدان، تهران هم آرام نخواهد نشست و حتی اگر مستقیم موشک هایش را به سوی ترکیه نشانه نرود، یا در داخل این کشور به تحریک و تجهیز گروه های مختلف جهادی خواهد پرداخت یا شاید با کارت پ.ک.ک به نوعی بازی خواهد کرد.



"علی بولاچ" نویسنده روزنامه «زمان» به همین موضوع اشاره کرده و نوشته: «حتی اگر همه اینها هم اتفاق نیفتد، ترکیه در درازمدت با "هلال شیعی" نیرومندی مواجه خواهد شد که از ایران و حزب الله لبنان و عراق تشکیل شده و در همه این کشورها بازنده خواهد شد.»









تصویری هم که حتی بعد از موفقیت احتمالی این مداخله در صورت تشکیل منطقه پرواز ممنوع پیش روست، چندان روشن نیست.

در حال حاضر حزب اتحاد دموکراتیک -مهمترین حزب کردهای سوریه- کنترل بسیاری از نواحی مرزی ترکیه را به عهده دارد و البته چندی است که خود با جبهه النصره که با القاعده بیعت کرده، درگیر شده و پیش بینی اینکه ترکیه با یکی از این دو باید همسایه شود خیلی سخت نیست.



همجواری با گروهی نزدیک به القاعده که احتمالا فضای بیشتری هم برای عرض اندام پیدا خواهد کرد، می تواند کابوسی تمام عیار برای ترکیه باشد و بسیاری از ناظران از همین حالا به آنکارا هشدار می دهند که در صورت تحقق این وضعیت، بلای جان تازه ای پیدا خواهد کرد و به مرور خودش هم از گزند چنین گروهی در امان نخواهد ماند.

و در حالت دوم که از نگاه بسیاری بهترین حالت در بدترین شرایط برای ترکیه محسوب می شود، این کشور بار دیگر ناچار به همکاری با حزبی خواهد بود که به نوعی با نزدیکی به پ.ک.ک شناخته می شود و این ممکن است دست ترکیه را در چانه زنی های روند صلح با کردها ضعیف تر کند.



نکته دیگر، برداشت های داخلی از این پیشقدمی دولت ترکیه است. با اینکه افکار عمومی تا حد زیادی ضد بشاراسد است، سیاست های دولت ترکیه -به ویژه در ماه های اخیر- درباره سوریه چندان مقبول عموم نبوده است.









کم نیستند کسانی که معتقدند از زمانی که دولت ترکیه آشکار و نهان از گروه های مسلح مخالف سوری حمایت کرد، خود دستش به خون در سوریه آغشته شد و جا گرفتن یا حمایت آنکارا در مداخله نظامی را باعث بحرانی تر شدن وضعیت کشور همسایه می دانند.



اکنون حزب عدالت و توسعه در تصمیم برای پیوستن به حمله نظامی علیه سوریه کاملا تنهاست. هیچ یک از احزاب مخالف طرفدار مداخله نظامی نیستند؛ حتی حزب حرکت ملی که سال گذشته به لایحه دولت برای پاسخ نظامی به سوریه در صورت ضرورت رأی مثبت داده بود.



علاوه بر این، برخی هم به تأثیر چنین اقدامی بر جامعه علوی ترکیه اشاره می کنند. مانند "نورای مرد" نویسنده و روزنامه نگار، که می گوید با اینکه علوی های ترکیه می دانند با علوی های سوریه فرق دارند، به شدت نسبت به آن ها حساسند و احساس می کنند دولت ترکیه در جبهه (سنی علیه علوی) جای گرفته و به این شکاف فرقه ای دامن هم می زند.

چنین وضعیتی هم راه را بر هرنوع تلاش حزب حاکم برای حل اختلاف و مشکلاتش با این بخش از جامعه خواهد بست.



انتقاد از تناقض در سیاست خارجی دولت ترکیه و ضعیف، احساساتی و عجولانه بودن آن -چه در قبال سوریه و چه در برابر بقیه مسایل- هم این روزها بیشتر از همیشه در داخل و خارج از این کشور به گوش می رسد؛ حتی در رسانه هایی که تا حد زیادی به نزدیک بودن با حزب حاکم شناخته می شوند.

مثل مقاله "احسان داغی" در روزنامه زمان؛ او به جمله هایی اشاره کرده که آقای اردوغان از سر عصبانیت از سکوت غرب در برابر کودتای مصر در یک سخنرانی گفته بود: «آن ها که کودتا را کودتا نمی دانند، همان هایی اند که در منطقه خون و نفت می نوشند».



احسان داغی در مقاله اش از نخست وزیر ترکیه پرسیده: «آن ها که خون و نفت می نوشند باز دارند به منطقه می آیند. گویا قرار است بیایند و اسد را سرنگون کنند. بیایند؟ آیا دعوتشان می کنید؟ یا به آن ها پیشنهاد شراکت می دهید؟ اگر اینطور است حاضرید هرآنچه را در این هفته ها علیه غرب گفته اید، فراموش کنید؟ آن وقت آن سیاست خارجی که می گفتید بر اساس اصول و اخلاق است چه خواهد شد؟»

به هر صورت، وضعیت برای دولت ترکیه -چه این مداخله رخ بدهد یا نه و چه ترکیه در آن نقشی داشته باشد یا نداشته باشد- چندان دلپذیر به نظر نمی رسد و از هر طرف ممکن است با هزینه های بیشتری مواجه شود.

شاید بهترین جمله را برای توصیف شرایط آقای اردوغان و حزبش درباره سوریه، "چنگیز چاندار" تحلیلگر مسایل منطقه در روزنامه رادیکال، نوشته که تأکید کرده در وضعیت فعلی سوریه، اردوغان نه راه پیش دارد نه راه پس؛ چه با غرب باشد و چه نباشد، امکان باختش بالاست و این ضرب المثل را برای وصف آن برگزیده: "پایین تف کند ریشش است؛ بالا تف کند سبیلش"»»

۱۳۹۲/۶/۹

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...