به گزارش نما ، در ابتدا مطلبی را از حسین شریعتمداری چاپ شده در ستون یادداشت اول روزنامه کیهان میخوانید که با عنوان«کدام کوتاهی زبان او را دراز کرده است؟!»به چاپ رسید:
بانکیمون نیز مانند برخی دیگر از دبیران کل سابق و اسبق سازمان ملل متحد نشان داده است در اظهارنظر پیرامون مسائل بینالمللی، از خود اختیاری ندارد و بدون اجازه آمریکا نه سخنی بر زبان میراند و نه قلمی بر کاغذ میچرخاند. از این زاویه، ادعای دیروز وی درباره نقض حقوقبشر در ایران، ادعای تازهای نیست. این ادعای بیپایه و اساس بارها از سوی دولتمردان آمریکایی و همتایان قبلی دبیرکل سازمان ملل متحد تکرار شده است. اما اظهارات اخیر بانکیمون حاوی نکتهای است که آن را از ادعاهای مشابه قبلی متمایز میکند. دبیرکل سازمان ملل متحد میگوید «رئیسجمهور ایران نتوانسته است به وعدههای انتخاباتی خود عمل کند»! بانکیمون در این اظهارنظر به گونهای سخن میگوید که انگار دکترروحانی در وعدهها و تبلیغات انتخاباتی خود به آمریکا و متحدانش تعهدی سپرده است که از عهده انجام آن برنیامده! و اکنون دبیرکل سازمان ملل با یادآوری آن «وعده»ها، آقای دکتر روحانی را مورد بازخواست قرار داده و به محاکمه کشیده است که چرا به وعدهها و تعهدات خود عمل نکرده است؟!
این بخش از اظهارنظر اخیر بانکیمون فقط زباندرازی نسبت به مسائل داخلی جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه رئیسجمهور محترم کشورمان را به قول و قرار قبلی! و سپردن تعهد به آمریکا در جریان انتخابات ریاستجمهوری متهم میکند! این دروغ بزرگ بانکیمون و تهمت ناروای دبیر کل بیسروپای سازمان ملل متحد به رئیسجمهور و ملت شریف ایران نابخشودنیتر از آن است که با محکوم کردن لفظی، این یا آن مسئول نظام برابری کرده و قابل جبران باشد. پاسخهایی نظیر: «دخالت بیجای بانکیمون در امور داخلی کشورمان را محکوم میکنیم»! «دبیرکل سازمانملل به جای اعتراض بیاساس خود به نقض حقوق بشر در ایران، بایستی به نقض آشکار حقوق بشر در آمریکا اعتراض کند»! «بانکیمون چرا در مقابل جنایات آمریکا در زندانهای گوانتانامو و ابوغریب سکوت کرده است»! و... اگرچه برخاسته از غیرت دینی و ملی مسئولان محترم کشورمان است و از این روی، لازم و ضروری است ولی نه فقط کافی نیست بلکه دور شدن از صورت مسئله و نادیده گرفتن موضوع اصلی است.
ادعای بانکیمون در محدوده بیپایه و اساس نقضحقوقبشر در ایران خلاصه نمیشود که پاسخ آن، تاکید بر رعایت حقوقبشر در کشورمان و اشاره به سکوت وی نسبت به نقض حقوقبشر در آمریکا و اروپا باشد، بلکه دبیرکل دستنشانده و بیشخصیت سازمانمللمتحد، رئیسجمهور محترم کشورمان را به تعهدات قبلی! و دادن وعده و وعیدهای پیش از انتخابات به آمریکا و متحدانش متهم کرده است و این تهمت نابخشودنی را نمیتوان با لفاظی و تنها در قالب کلمات پاسخ داده و جبران کرد! واکنش در قبال تجاوز دشمن به حقوق ملت و تهمت ناروا به نظام اسلامی و رئیسجمهور و مردم آن بایستی از تناسب لازم با اقدام دشمن برخوردار باشد. در کلامخدا نیز تاکید شده است که اگر کسانی به شما تعدی کردند، آنان را به همانگونه مورد تعدی قرار دهید. یعنی پاسخ تعدی باید متناسب با آن باشد. نه اینکه، دبیر کل سازمان ملل برخلاف وظیفه تعریف شده و قانونی خود، هویت اسلامی و انقلابی و سلامت انتخابات و شخصیت رئیسجمهور کشورمان را مخدوش اعلام کند و مسئولان ما تنها به ادای چند جمله در محکومیت وی بسنده کنند!... دراینباره اشاره به دو نکته ضروری است؛
1- با توجه به تهمت بزرگ و بیسابقه بانکیمون به رئیسجمهور و مردم شریف کشورمان، عذرخواهی رسمی وی از جمهوری اسلامی ایران کمترین و حداقل انتظاری است که باید از دبیرکل بیسروپای سازمان مللمتحد مطالبه کرد.حضرت امام(ره) «رمزی کلارک» فرستاده ویژه جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا را با بیاعتنایی تحقیرکننده از آسمان ترکیه بازگرداندند و به توصیههای برخی از لیبرالمآبها که این اقدام را بیرون از عرف شناخته شده دیپلماتیک ارزیابی میکردند، وقعی ننهادند. در جریان میکونوس نیز سفرای کشورهای اروپایی به نشانه اعتراض خاک کشورمان را ترک کرده بودند و هنگامی که برای بازگشت به ایران اعلام آمادگی کردند، حضرت آقا با اقتداری مثالزدنی به سفیر آلمان که ترغیبکننده اصلی سفرای اروپایی برای خروج از ایران بود، اجازه بازگشت همزمان ندادند و این اقدام ایشان اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل را به دنبال داشت.
و اکنون، باید گفت؛ اهانت بانکیمون به نظام و ملت ایران به اندازهای سنگین و غیرقابل توجیه است که اگر حاضر به عذرخواهی رسمی نباشد، جمهوری اسلامی ایران میتواند و حق دارد، حضور وی در جایگاه دبیر کلی سازمان ملل متحد را به رسمیت نشناسد. گفتنی است چندماه قبل و در پی اهانت وقیحانه وندی شرمن به مردم ایران پیشنهاد کرده بودیم که تیم محترم مذاکرهکننده هستهای کشورمان حضور وی را در مذاکرات ایران با کشورهای 5+1 نپذیرد. اگر این پیشنهاد که حق طبیعی و قانونی ایران بود به مرحله اجرا رسیده بود، بیتردید امروز شاهد اهانتهای اخیر نبودیم.
صرفنظر از گروه اندک و کمشمار اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که ننگ پاک نشدنی وطنفروشی و خیانت به ملت را بر پیشانی خود دارند، تودههای عظیم و چند ده میلیونی مردم ایران علیرغم سلیقههای سیاسی متفاوت و گاه متضادی که دارند، در مقابل تعدی و تجاوز بیگانگان به ایران اسلامی و یاوهسرایی آنان علیه تمامیت نظام و مسئولان و شخصیتهای آن، یکپارچه و غیرقابل نفوذ هستند و بدیهی است چه آنانی که به دکتر روحانی رأی دادهاند و چه کسانی که نامزدهای دیگری را ترجیح داده بودند، آقای روحانی را رئیسجمهور ایران اسلامی میدانند و بیحرمتی دبیرکل سازمان ملل متحد که زبان آمریکا را به کام گرفته است برنمیتابند.
2- و اما، گلایهای جدی و البته دوستانه از آقای دکتر روحانی و برخی از مدعیان حمایت از وی و شماری از دولتمردان نیز در میان است و آن خوشبینی غیرقابل توجیه آنان نسبت به آمریکا و مقامات آمریکایی است. یعنی خوشبینی نسبت به دشمن کینهتوزی که آشکارا اعلام میکند براندازی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک هدف استراتژیک در دستور کار خود دارد و از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، حتی یک مقطع کوتاه زمانی را نمیتوان آدرس داد که از همه توان خود برای مقابله با ایران اسلامی و مردم این مرز و بوم استفاده نکرده و به صراحت بر این کینهتوزی تاکید نورزیده باشد، از اظهارنظر واین برگر وزیردفاع - بخوانید جنگ - آمریکا که بعد از حمله به هواپیمای مسافربری ایران در آسمان خلیجفارس و اهدای نشان لیاقت و شجاعت به فرمانده ناو وینسنس، گفته بود ایران به عنوان یک ملت باید از میان برداشته شود! تا جدیدترین و تازهترین نمونههای این خصومت نهادینه که همگان در جریان مذاکرات ایران با کشورهای 5+1 شاهد بودهاند، از جمله اهانت وندی شرمن که «فریبکاری» را بخشی از DNA مردم ایران دانسته بود! و رجزخوانیهای دونکیشوتمآبانه اوباما درباره گزینه نظامی روی میز! و ادامه تحریمها تا تغییر رفتار و سپس تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران، و... که حتی فهرست آن نیز به درازا میکشد و مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود.
اظهارات وقیحانه و تهمت بزرگ بانکیمون به رئیسجمهور کشورمان که به آن اشاره شد، نباید برای جناب روحانی و دولتمردان ایشان کمترین تردیدی باقی گذاشته باشد که روی دیوار آمریکا و متحدانش نمیتوان یادگاری نوشت، این واقعیت بدیهیتر از آن است که در پشت لبخندهای سالوسانه مقامات آمریکایی پنهان شدنی باشد. جناب روحانی سالها در جایگاه و مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی حضور داشته و بعید است از این فرمول شناخته شده در سیاست خارجی بیخبر باشند که در دنیای امروز، سهم هر کس را به میزان قدرتی که دارد و اقتداری که به عرصه میآورد، میدهند و نه متناسب با چانهزنیهای به غلط تعریف شده در پشت میز مذاکرات.
و بالاخره باید از رئیسجمهور محترم پرسید؛ انتظار دارید دشمن با چه زبانی صریحتر از اتهامات اخیر دبیرکل سازمان ملل و یا اظهارات کینهتوزانه و پیدرپی مقامات آمریکایی اعلام کند که دشمنی و خصومت با اسلام و انقلاب و نظام اسلامی ایران را در ماهیت خود نهادینه کرده است؟ تا حضرتعالی و برخی از دولتمردان محترم کابینه شما به این فرمول غیرقابل خدشه و بارها در عرصه عمل به اثبات رسیده امامراحل(ره) و خلف حاضر ایشان باز گردید که «آمریکا شیطان بزرگ است» و«هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید».
کورش شجاعی مطلبی را با عنوان«بازنشستگان را فراموش نکنيم»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
۱ - باور کنيم بازنشستگي پايان راه و حتي پايان کار نيست. مطمئن باشيم هر کسي بازنشستگي را آخر راه و آخر کار بداند راه بر طريق صواب نپيموده زيرا پر واضح است که اولاً تلاش براي رسيدن به سعادت و کمال و تعميق خودسازي و هر روز انسان تر و متخلق تر شدن حتي يک دقيقه هم پايان و بازنشستگي ندارد ثانياً تلاش براي پيشرفت در عرصه هاي گوناگون از جمله دانش افزايي، تأثيرگذاري، کمک به ديگران و حتي تلاش قابل قبول براي وسعت رزق و روزي حلال در حد توان و نياز نمي تواند پاياني داشته باشد. بر اين اساس طي کردن يک بازه ۲۰ يا ۳۰ ساله زماني در هر شغل و مسند و حرفه اي و گذر از سنين جواني و ميانسالي و رسيدن به بازنشستگي شغلي نه تنها پايان راه و کار نيست بلکه خود آغازي است براي طي کردن آگاهانه تر و پخته تر مسيرهاي متعدد فرارو براي يک انسان پخته و باتجربه و متخصص در عرصه هاي گوناگون.
بنابراين اگر مجموعه حاکميت با استفاده از تجربه هاي موفق جهاني و پيشنهادها و راهکارهاي علمي و اثربخش، سيستم مناسبي براي استفاده بهينه از تجربه و پختگي و تخصص و توان بازنشستگان کشور طراحي کند نه تنها اين سرمايه گرانسنگِ تجربه و تخصص مورد استفاده مناسب قرار مي گيرد و صاحبان اين تجربه ها و تخصص ها اميدوارتر و مصمم تر مي شوند بلکه جلوي بسياري از آزمون و خطاها در برنامه ريزي ها، تصميم سازي ها و تصميم گيري ها و امور اجرايي گرفته مي شود. آيا اين مسئله کاملاً واضح و روشن نيست که مي توان و بايد از تخصص و تجربه گرانسنگ صاحبان تخصص و تجربه هر چند به سن بازنشستگي شغلي رسيده اند استفاده حداکثري کرد؟ آيا نبايد از تجربه ۳۰ ساله يک معلم موثر و موفق (به فرموده امام معلمي شغل انبياست) به بهترين شکل و با انتقال به معلمان جوان براي آموزش و تربيت نسل هاي آينده کشور بهره برد؟ آيا نبايد به بهترين و اثرگذارترين شکل از تجربه و تخصص دانشمندان و عالمان، مديران، مسئولان، متخصصان رشته هاي مختلف مهندسي، جراحان، پزشکان، سياسيون، استاد کاران، کارمندان و کارگران ماهر و... که بازنشسته شده اند اما يک دنيا پختگي و تجربه و تخصص دارند براي اداره هر چه موفق تر کشور در عرصه هاي گوناگون به بهترين شکل استفاده شود؟ آيا برنامه و سيستمي در کشور ما براي استفاده از اين تخصص ها و تجربه هاي گرانسنگ وجود دارد؟ صد البته که استفاده از اين اقيانوس بيکرانِ تجربه و تخصصِ پيشکسوتان و پختگان در عرصه هاي گوناگون به معناي استخدام مجدد و به کارگيري اين عزيزان همچون شرايط گذشته کاري ايشان نيست بلکه تأکيد بر برنامه ريزي براي استفاده از اين تجربه ها و تخصص هاست به گونه اي که هم از اين سرمايه هاي ارزشمند استفاده بهينه شود هم فضا براي نيروهاي مستعد و جوان باز شود و هم آن تجربه ها و تخصص ها به عنوان پشتوانه اي ارزشمند براي کشور و نيروهاي جديد مورد استفاده قرار گيرد.
البته نبايد اين واقعيت را از نظر دور داشت که هر انساني در مسير پيشرفت و تکامل و سعادت بايد براي همه سال ها، ماه ها، روزها و حتي ساعت هاي زندگي خود طراحي و برنامه داشته باشد بنابراين وظيفه هر يک از ما اين است که براي دوران بازنشستگي شغلي، گذر از سال هاي جواني و ميانسالي و رسيدن به دوران سالمندي متناسب با اقتضائات و محدوديت هاي خاص آن برنامه ريزي و طراحي داشته باشيم و شايد مهم ترين و ضروري ترين برنامه ريزي براي دوران بازنشستگي و سالمندي، درست جواني کردن و درست ميانسالي کردن و ورزش و رژيم غذايي متناسب براي سالم سالمند شدن باشد و پس از آن برنامه ريزي براي فراغت حاصل از دوران فشرده کاري و طراحي برنامه مناسب براي سال هاي پس از بازنشستگي است.
۲ - رعايت شأن و کرامت بازنشستگان توسط مجموعه حاکميت، همکاران، مردم، فاميل و بستگان و حتي خانواده از جمله مسائل مهمي است که بايد مورد نظر همگان قرار گيرد. حال که روشن است که بازنشستگي شغلي نه تنها پايان نيست بلکه آغازي است براي آنچه ذکر شد پس نوع نگاه به اين سرمايه هاي گرانقدر بايد درست و دقيق و ظريف و مطابق با شأن و جايگاه اين عزيزان باشد.
۳ - اما در کنار اين مسائل اساسي به نظر مي رسد علاوه بر برنامه ريزي براي تورهاي زيارتي، تفريحي و ورزشي بايد کارهاي مهم ، موثر و ضروري ديگري نيز براي بازنشستگان انجام شود از آنجا که حقوق بازنشستگي بسياري از اين عزيزان کفاف زندگي شان را نمي دهد خصوصاً در اين شرايط که تحريم ها و تورم ، فشارهاي اقتصادي و مشکلات معيشتي را زياد کرده است مي بايست چاره اي اساسي اما متناسب با امکانات و منابع کشور براي حمايت اقتصادي اين عزيزان انديشيده شود. ناگفته پيداست به خاطر فرهنگ ارزشمند ايراني اسلامي کشور عزيزمان ما ايرانيان بر خلاف همه و شايد اکثر کشورهاي غربي که پس از به سن بلوغ رسيدن فرزندانشان تقريباً ديگر وظيفه اي براي خود متصور نيستند هميشه و در همه مراحل حامي و پشتيبان فرزندان خود بوده، هستيم و خواهيم بود و نه تنها هر چه در توان داريم براي تحصيل و تربيت و پيشرفت و سعادتشان صرف مي کنيم بلکه فرزندان خود را حتي آنگاه که پدر يا مادر مي شوند همانند دوره هاي قبلي زندگي شان در همه زمينه ها پشتيباني مي کنيم.
با اين وصف مسلم است که خانواده هاي بازنشسته به خاطر آمد و رفت فرزندان و نوه ها مي بايست در حدي از تأمين معيشت قرار داشته باشند که خداي ناکرده غرور پدري و بزرگتري شان خدشه دار نشود. دراين مسير حمايت هاي اقتصادي، پرداخت وام هاي قرض الحسنه و تسهيلات با سود حداقلي و ويژه، ارائه خدمات درماني بهداشتي تحت پوشش بيمه کامل و حتي تأمين و ساخت مسکن ارزان قيمت براي آن دسته از بازنشستگان عزيزي که پس از سال ها کار و خدمت متأسفانه هنوز اجاره نشين هستند و... از جمله اقداماتي است که مي بايد براي بازنشستگان البته به تناسب و با در نظر گرفتن منابع و امکانات انجام داد اما آنچه مسلم است، همت ويژه مجموعه حاکميت در اين عرصه لازم و ضروري است.
در اين راستا فرزندان خانواده هاي بازنشسته نيز بايد با ظرافت هر چه تمام تر به وظايف خود در مقابل پيشکسوتان و بازنشستگان عمل کنند که در درجه اول رعايت شأن و حرمت تجربه و ريش سفيدي آنان است و فرزندان خانواده هاي بازنشسته اي که درآمدهاي قابل قبولي ندارند بايد با ظرافت هر چه تمام تر رعايت حال پدران و مادران خود را هم در توقعات از ايشان و هم در کمک هاي کاملاً بي منت و موثر بکنند و حتي به گونه اي مي توان عمل کرد که براي پدر و مادر حس کمک کردن فرزندان به آنان پيش نيايد و بي گمان فرزنداني که با زحمات فراوان پدران و مادرانشان به خانه بخت رفته اند امروز مي توانند با احساس وظيفه و در نهايت ظرافت و حفظ شأن و حرمت پدران و مادران خود در همه جهات کمک حالشان باشند که اين وظيفه شرعي، عقلي، وجداني و انساني هر فرزندي است. چه نيکو است که علاوه بر ميهمان ساده پدر و مادر شدن از آنان با خواهش و تمنا و با افتخار تمام بخواهيم که در هفته چند روز ميهمان خانه هاي ما باشند تا خانه هايمان به خاطر حضور پدر و مادرانمان که همه وجودشان را به پاي ما ريختند پر از برکت و نور و حضور فرشتگان شود و اين سنت نيکو و گرانمقدار را به فرزندان خود و نسل هاي آينده منتقل کنيم. و ختم کلام اين که پدران و مادران خود، پيشکسوتان و ريش سفيدان، پختگان و صاحبان تجربه و تخصص و بازنشستگان را فراموش نکنيم.
مطلبی که روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود و با عنوان«هشدار به دستگاه ديپلماسي کشور»نوشته شده توسط سید مسعود علوی به چاپ رساند به شرح زیر است:
دبير کل سازمان ملل خواستار آزادي فوري موسوي و کروبي شد. او گفته است دولت روحاني نتوانسته به وعده هايش در رعايت حقوق بشر عمل کند. او با آنکه اعتراف دارد شمار زيادي از کساني که در ايران اعدام شده اند قاچاقچي مواد مخدر بوده اند، به اعدام ها در ايران اعتراض کرده است. او حتي اعدام کساني را که متجاوز به نواميس مردم بوده و مرتکب قتل نفس و قتل هاي زنجيره اي شده اند، برنتابيده است. او مدعي است؛ در ايران کساني به خاطر آزادي بيان در زندان مي باشند. معلوم مي شود دوهفته پيش که يکي از روزنامه هاي داخلي، حکم قصاص را غير انساني خوانده بود، براي چه کسي در خارج، کد درست مي کرد تا ايران به نقض حقوق بشر و نقض آزادي بيان، متهم شود!
هفته گذشته هم که چند وزير خارجه اروپايي به تهران آمدند، همين ادعاها را تکرار کردند. ظاهراً فشارهاي داخلي براي آزادي سران فتنه و فتنه گراني که استقلال و شرف ملت ايران را به حراج گذاشتند، مؤثر نبوده است، لذا آنها مجبور شدند از بيرون کشور، فشار وارد آورند. رونمايي جديد از برخورد غرب با ملت ايران در قاب حقوق بشر، خيلي جالب است. آنها بي آنکه خودشان متوجه باشند، دارند سند مي دهند که فتنه 88 منشأ خارجي دارد و غرب در اين مورد، لاپوشاني ندارد. خوب، اين نکته مهمي است؛ آنها نمي دانند با اين کار، داغ ننگ اجنبي پرستي را بر پيشاني فتنه گران مي زنند و آنان را رسوا مي کنند. البته فتنه گران هم با رضايت به اين امر ننگين، حاضر به اين رسوايي مي شوند. در سايت هاي مربوط به اهل فتنه، از حمايت بانکي مون، کاترين اشتون و نمايندگان پارلمان اتحاديه اروپا از محکومين فتنه 88 با افتخار، ياد مي شود و آنها بي محابا مي گويند تعهدي نسبت به استقلال کشور ندارند.
همان طور که پيش بيني مي شد، غربي ها اگر در مذاکرات 1+ 5 کم بياورند، مي روند سراغ حقوق بشر. اگر در آنجا هم کم بياورند، مي روند روي برد موشک ها و توان نظامي ايران که به صورت فزاينده به صورت کابوسي براي آنها درآمده است. اکنون 1+ 5 در حالي که به بخشي از تعهدات خود در زمينه توافق، عمل نکرده، چنين رويکردي را انتخاب کرده است. ايران صادقانه به تعهدات خود عمل کرده و منتظر اقدامات و اجراي تعهدات آنهاست. در اين ميان، هوا کردن فيل حقوق بشر، خيلي جالب است. حوادث اوکراين، يک شکاف روي اجماع جهاني عليه ايران در 1+ 5 به وجود آورده است و آنها به اين نياز دارند که پيازداغ مقابله با ايران را با موضوع حقوق بشر، زياد کنند.
در اين شرايط، دولت و دستگاه ديپلماسي کشور بايد مراقب باشند که بهانه به دست دشمن ندهند. برخي در داخل، علامت هايي به دشمن مي دهند و مراقب رسوايي هاي آن هم نيستند. مردم ايران نسبت به مسئله استقلال ملي حساس هستند. ديروز در مجلس، واکنش هايي از سوي نمايندگان صورت گرفت. اين واکنش ها در دانشگاه ها و حوزه هاي علميه نيز در ميان نخبگان ادامه دارد. دولت نمي تواند در خصوص مداخله اجانب در امور داخلي ايران به ويژه در مورد حوزه قضائي کشور که نوعي تحميل کاپيتولاسيون با تعاريف حقوقي جديد است، سکوت کند.
اگر از اين پس احکام قضائي در ايران بايد به تأييد اتحاديه اروپا و شخص دبير کل سازمان ملل برسد، ديگر چه استقلالي براي دستگاه قضائي، و چه حريمي براي استقلال کشورمان باقي مي ماند؟رئيس مجلس، ديروز در جلسه علني صريحاً گفت: «ديدار دزدانه اشتون، دون شأن اروپايي هاست.» ما از موضع گيري صريح رئيس مجلس در باره اين پديده زشت، تشکر مي کنيم. از دولت نيز سئوال مي کنيم؛ شما «ديپلمات» به کشور دعوت مي کنيد يا «دزد»؟ اين گونه مسائل را قبل از دعوت، ارزيابي کنيد تا رسوايي به بار نيايد.
سید عابدین نورالدینی در مطلبی که با عنوان«حقوق بشر علیه روحانی!»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند در رابطه با سیاست خارجی دولت یازدهم و و همینطور رویکرد وزارت امور خارجه اینگونه نوشت:
خب! قرار نیست و اکنون زمان آن نیست که بخواهیم تحقق پیشبینیها درباره تبعات گارد باز دولت در مناسبات خارجی را گوشزد کنیم ولی به هر حال به نظر میرسد لایههای مختلف جامعه نسبت به رویکرد وزارت امور خارجه در حوزههای خارجی نگاهی مردد دارند. به هر حال ما در حال آزمون الگوی یک جریان سیاسی مشخص در حوزه سیاست خارجی هستیم که البته اگر مبدعان، حامیان و متصدیان آن قائل به صداقت باشند بزودی نتایج آن برای عموم واضح و ملموس خواهد شد. در مقابل این الگو، یک الگوی دیگر همواره در جمهوری اسلامی ایران بویژه در حوزه سیاست خارجی مطرح بوده و آن الگوی مقاومت است. به هر حال به نظر میرسید جامعه نیاز به یک دوره آزمون الگوی فعلی - ولو کوتاهمدت- در سیاست خارجی داشت تا در حوزه بیرونی، نظام و مردم به یک جمعبندی نهایی و انسجام برسند. اکنون به مرور بستر و پایههای این انسجام در حال شکلگیری است. در کنار این موضوع اما به نظر میرسد نمای بیرونی این تصمیم و جهتگیری نظام چندان مناسب و مساعد نبوده است.
به عبارتی پیام این اقدام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها آنگونه که باید دریافت نشد بلکه برداشت متفاوتی از آن صورت گرفت. البته رفتار برخی مقامات دولت و برخی اظهارنظرهای نادرست هم در شکلگیری این ذهنیت بیرونی تاثیرگذار بود. کاملا مشخص است و برای این استدلال میتوان گزارههای شهودی و اثباتی متعددی آورد که ایالات متحده به عنوان محور 1+5 و عامل اصلی مقابله و مخالفت با ایران، برآورد خطرناک و نادرستی از نتیجه انتخابات 24 خرداد 92 و جهتگیری نظام برای دور جدید گفتوگوهای هستهای دارد.این جمله گزاف باراک اوباما که «روحانی محصول تحریمهاست» را باید همواره مورد توجه قرار داد؛ رئیسجمهور آمریکا اکنون معتقد است تشدید تحریمها، یعنی سازوکار او در قبال ایران جواب داده و تا سطح انتخاب رئیسجمهور اثرگذار بوده است. البته در ایجاد این ذهنیت، خود دولتیها نیز نقش داشتهاند.
جهتگیری آقای روحانی در انتخابات 92 و چینش شعارها و ادبیات تبلیغاتی وی پیام اثرگذاری تحریمها را مخابره میکرد. آقای رئیسجمهور حتی پس از انتخاب نیز این رویه را ادامه داد. وقتی گفته میشود خزانه خالی است در واقع وجه دیگری از گزاره اثرگذاری تحریمها برای آمریکاییها نمودار میشود. به هر حال اکنون هیات حاکمه آمریکا به اثرگذاری تحریمها در ایران معتقدند و فقط سادهلوحان میتوانند باور کنند آنان از تحریمها چشمپوشی میکنند.شاید مهمترین سوالی که اکنون مطرح است، این باشد که آقای روحانی آیا از عواقب چنین اظهارنظرهایی بیخبر است؟ و از بیان آن دنبال چیست؟به مرور شاید جواب این سوالات آشکار شود اما به هر حال میتوان با قطعیت گفت آقای روحانی اشتباه میکند! آمریکاییها غیرقابل اعتمادند. شاید در دیدارهایی که مقامات این دولت با مقامات همسایه ترکمان برگزار کردهاند، این واقعیت بارها از سوی نخستوزیر یا وزیر خارجه ترکیه اذعان شده باشد. آنچه لااقل طی چند سال اخیر در منطقه رخ داد، میتواند یک کلاس آموزش بویژه در حوزه نحوه تعامل با آمریکا باشد. پیام اصلی انقلابهای اخیر منطقه «بیاعتمادی به آمریکا» است.
از سوی دیگر چه دلیلی وجود دارد که تصور شود آمریکا حضور جریان فکری فعلی بر مسند قدرت را در ایران ترجیح دهد؟ وقتی آمریکاییها به این باور میرسند که تحریمها در ایران رئیسجمهور عوض میکند، آیا نسبت به منتخب متعهد میشوند یا به ابزار تغییر؟ آمریکاییها توافق ژنو را محصول اثرگذاری تحریمها میدانند. این را هزاران بار تاکنون گفتهاند از رئیسجمهور تا دیگر سطوح. آنها گفتهاند «تحریمها ایران را پای میز مذاکره آورده است.» بنابراین آنها بیشتر از آنکه به شخص متکی باشند به عوامل تغییر وابستهاند. البته تاکید میشود این معادله برآورد آمریکاییهاست. در معادله آمریکاییها تحریمها باید بماند. آنها حتی برچیدهشدن همه برنامه هستهای ایران را بهای کمی در مقابل رفعتحریمها میدانند.
اکنون که به غلط این آدرس به آمریکاییها داده شده که تحریمها اثرگذار است، آنها تحریمها را ستونفقرات برنامههای فشار خود علیه ایران میدانند. شاهد دیگری برای اینکه نشان داده شود رویکرد آنان نه تعامل بلکه دشمنی است، برجستهکردن سایر بهانهها برای فشار بر ایران است. اکنون که توافق ژنو برطرفکننده نگرانیهای هستهای آمریکاست، پس دلیل دیگر اظهارنظرها و فشارها به ایران چیست؟ چرا همزمان موضوع حقوق بشر مطرح است. چرا وزارت خارجه جان کری بهرغم مذاکرات هستهای، فشار به بهانه حقوقبشر را علیه ایران کلید میزند؟ چرا اشتون با مهره اصلی غرب در ایران در موضوع حقوقبشر دیدار میکند؟ جواب همه اینها یکی است؛ حقوق بشر بخشی از پازلی است که آمریکا برای ایران چیده است.
پازلی که اظهارات دیروز بانکیمون و انتقادات حقوقبشری او از رئیسجمهور نشان داد؛ آقای روحانی باید بیشتر از قبل حواس خود را جمع کند. اکنون بهانههای آمریکا علیه خود آقای روحانی نیز استفاده میشود. آمریکا برای پیگیری اهداف بلندمدت خود نه آقای روحانی - که وابستگی او به جمهوری اسلامی قابل تشکیک نیست- بلکه دوستان نزدیک خود را نیز به چشم ابزار مینگرد. ابزاری که زمینهساز اهداف بلندتر و اصلی خواهند شد. آمریکا هیچ قراری با کسی ندارد! پس وقتی اشتون مهرههای آمریکا در ایران را کوک میکند، آقای رئیسجمهور باید بیشتر از دیگران نگران شود.
اینکه تحریمها اثرگذار است یا نه قابل بحث نیست. اما این موضوع که انقضای تحریمها چه زمانی است، مهمترین و اصلیترین بحث در این حوزه است. این جمله جان کری را بخوانید و قضاوت با شما. او پس از توافق ژنو به کنگره رفت تا درباره توافق توضیح دهد. او گفت: «تحریمها ایران را وادار به تسلیم نمیکند و ادامه این وضعیت موجب تفرقه بین آمریکا و شرکای اروپایی خواهد شد».
«تحلیل سیاسی هقته»این هفته ی روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله اش و در غالب مطلبی به چاپ رسید:
سال 92 با همه دامنه و گسترهاش به هفته پاياني خود رسيد. سالي ديگر با فراز و نشيبها و تلخيها و خوشيهايش به خط پايان نزديك شد و ما مسافران زمان را نيز يك ايستگاه ديگر به مقصد نهايي نزديكتر كرد. قطعاً بهترين اعمال در اين روزها، محاسبه نفس و غبارروبي دلها، زدودن كدورتها و ايجاد آمادگي براي ورود به سالي جديد با طهارت نفس و پاكيزگي روح است. پس بيائيم براي ايجاد همدلي و احياي مكارم اخلاق كه پيامبر عظيمالشان اسلام منادي آن بودند، درخت كينه و نفرت را از دلها بركنيم و نهال دوستي را به جاي آن بنشانيم و در اوج اين محبت، همچون حضرت سجاد عليهالسلام از خالق بيهمتا درخواست كنيم "ربنا اغرس في افئد تنا اشجار محبتك" پروردگارا! در قلوب ما (و به هنگام شكوفايي طبيعت و آغاز سال) نهال محبت و دوستي خودت را بارور بفرما."
از هفته پاياني سال همچنين بوي غربت و ماتم نيز به مشام ميرسد زيرا با فرا رسيدن ايام شهادت دخت گرامي نبوت، همسر امامت و مادر ولايت، حضرت صديقه طاهره سلامالله عليها كه خلقت از روز اول وامدار اوست، همه كائنات سوگوار ميشوند؛ بانويي بهشتي كه جهان تاب تحملش را نداشت و در عنفوان جواني رخت از اين دنيا بربست. قطعاً پيروان نبي مكرم اسلام در اين سرزمين اسلامي به پاس گراميداشت اهل بيت عصمت و طهارت، ايام پيش رو را حرمت خواهند گذاشت و مقام شامخ امابيها را پاس ميدارند.
در هفته جاري سفر كاترين اشتون فرستاده ويژه اتحاديه اروپا به تهران به منظور گفتگو با مقامات كشورمان پيرامون موضوعات مورد بحث در مذاكرات ايران و 1+5 و نيز توسعه روابط اروپا با جمهوري اسلامي ايران خبرساز بود. اين سفر كه در پايان از سوي طرفين موفقيتآميز توصيف شد البته مخالفيني را در داخل و خارج از كشور داشت. نتانياهو نخستوزير رژيم صهيونيستي در يك معركهگيري جديد از بيتفاوتي غرب بويژه اروپا نسبت به نگرانيهاي اسرائيل استفاده كرد و گفت: "كشورهاي غربي نبايد از ايران درباره حل و فصل ديپلماتيك مساله هستهاي فريب بخورند. ايران با اين مساله قصد دارد همچنان اهداف هستهاي خود را دنبال كند و در عوض ما شاهد لبخند و سفر هياتهاي غربي به تهران هستيم".
در اين هفته در پي ابلاغ سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي از سوي رهبر معظم انقلاب به روساي قوا كه اواخر ماه گذشته صورت گرفت، روز سهشنبه جلسه تبيين سياستهاي اقتصاد مقاومتي براي مسئولان دستگاههاي اجرايي، تقنيني و قضايي و همچنين مسئولان مراكز و نهادهاي ديني، نظارتي، اقتصادي و علمي كشور در حضور حضرت آيتالله خامنهاي برگزار شد. در اين نشست ايشان با تبيين مولفههاي سياستهاي اقتصاد مقاومتي و عوامل و انگيزههاي تدوين اين سياستها، بر الزامات و انتظاراتي كه در اين زمينه از مسئولين وجود دارد تاكيد كرده و فرمودند: "عزم جدي مسئولان، تبديل سياستها به برنامههاي زمانبندي شده اجرايي، نظارت دقيق، رفع موانع حضور فعالان و مردم در عرصه اقتصادي و گفتمانسازي، اين امكان را فراهم ميكند كه ثمرات شيرين و ملموس اين الگوي بومي و علمي در مدت مناسب در زندگي مردم جلوهگر شود".
حضرت آيتالله خامنهاي خاطر نشان كردند: "سياستهاي اقتصاد مقاومتي، فقط براي شرايط كنوني نيست بلكه يك تدبير بلند مدت براي اقتصاد كشور و رسيدن به اهداف بلند اقتصادي نظام اسلامي است". ايشان با اشاره به پويايي سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي گفتند: "اين سياستها قابل تكميل و انطباق با شرايط گوناگون است و عملاً اقتصاد كشور را به حالتانعطافپذيري ميرساند و شكنندگي اقتصاد در شرايط مختلف را برطرف ميكند".رهبر انقلاب اسلامي سپس ويژگيها و مولفههاي اقتصاد مقاومتي را در ايجاد تحرك و پويايي در اقتصاد كشور و بهبود شاخصهاي كلان اقتصادي،توانايي مقاومت در برابر عوامل تهديدزا،تكيه بر ظرفيتهاي داخلي، رويكرد جهادي، استفاده از ظرفيتها و امكانات مردمي در اقتصاد كشور، خودكفايي تامين امنيت اقلام راهبردي و اساسي بويژه غذا و دارو، اصلاح الگوي مصرف و پرهيز از ريخت و پاش،مبارزه با فساد و دانش محوري در اقتصاد برشمرده و خواستار تحقق اين امور و از بين بردن موانع موجود شدند.
در مسائل خارجي، بحران اوكراين، همچنان مهمترين خبر رسانهها بود. با نزديك شدن زمان همهپرسي درباره سرنوشت منطقه "كريمه"، كه مجلس خودمختار اين منطقه، تاريخ برگزاري آنرا 25 اسفند اعلام كرده بر حساسيت اوضاع افزوده شده است. قرار است روز يكشنبه آينده مردم اين منطقه درباره اين پرسش كه آيا با استقلال كريمه موافقند؟ پاسخ بدهند. سؤال ديگر نيز كه رأيدهندگان بايد به آن پاسخ بدهند اين است كه "آيا حاضرند به روسيه بپيوندند؟"از آنجائي كه دست كم بيش از پنجاه درصد ساكنان اين منطقه را روس تبارها تشكيل ميدهند اين احتمال قوي است كه رأي دهندگان به جدايي كريمه از اوكراين رأي دهند. روسيه نيز كه در تحولات اخير اوكراين، رئيسجمهور و دولت طرفدارش را از دست داده درصدد است با تصاحب كريمه، از باخت در جنگ قدرت با غرب بگريزد و در واقع به غرب "پاتك" بزند.
غربيها به شدت به تكاپو افتادهاند تا مانع اين موضوع شوند ولي به نظر ميرسد در بازداشتن روسيه، توان و امكان لازم را در اختيار ندارند چنانكه رابرت گيتس وزير دفاع سابق آمريكا اخيراً اذعان كرده است، "ديگر نميتوان كريمه را از چنگ روسيه در آورد" و غرب خود را براي از دست رفتن كريمه و شرايط جديد آماده ميكند.اين هفته، اختلاف ميان كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس كه از مدتها قبل بروز كرده بود اوج گرفت و در يك رويداد كم سابقه عربستان، امارات و بحرين سفراي خود را از قطر احضار كردند. قطر كه سعي كرده است در سالهاي اخير نقش تعيين كنندهاي در منطقه براي خود ايجاد كند و به طور نامحسوس از حمايتهاي كويت و عمان نيز برخوردار است در جبهه مقابل قرار دارد.
در تازهترين تحول، عربستان، اخوان المسلمين را تروريست خواند كه بلافاصله با تاييد امارات و بحرين مواجه شد و البته اين موضع گيري رياض پيامي بود به قطر كه در سالهاي اخير به حامي اصلي اخوان المسلمين در منطقه تبديل شده است. امارات و بحرين در پيام تمجيدآميز خود از موضع گيري عربستان عليه اخوان المسلمين، سياستهاي قطر را براي كشورهاي عربي خطرناك عنوان نمودند.در مقابل، عمان و كويت، از مواضع قطر حمايت كرده و درخواست احضار سفراي خود از دوحه را نپذيرفتند. مدتها بود كه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس تلاش ميكردند اختلافات فيمابين را كتمان كنند تا از فروپاشي اين تشكيلات جلوگيري كنند ولي با جديتر شدن اين اختلافات، اكنون موجوديت شوراي همكاري خليج فارس بيش از هر زمان ديگري در معرض تهديد قرار گرفته است. در اين باره مسئولان قطري اعلام كردهاند كه دست از سياستهاي خود نميكشند و تسليم فشارهاي عربستان نخواهند شد.
اين هفته، انفجار مشكوكي كه در غرب منامه پايتخت بحرين رخ داد و بر اثر آن سه پليس كشته شدند بهانهاي شد تا رژيم آل خليفه سياستهاي سركوبگرانه خود را تشديد كند. مخالفين دولت بحرين خبر دادهاند كه نيروهاي امنيتي بحرين منطقه مذكور را به يك پادگان نظامي تبديل كرده و شمار زيادي از جوانان را بازداشت كردهاند. مخالفين رژيم ديكتاتوري منامه كه مدت سه سال است عليه ظلم، بيعدالتي و تبعيض رژيم آل خليفه دست به قيام زدهاند تلاش شديد داشتهاند تا اعتراضات خود را به صورت مسالمتآميز برگزار كنند و اساساً، نفي خشونت، مشخصه انقلاب ملت بحرين ميباشد.با در نظر گرفتن اين واقعيت، اتفاقاتي از قبيل آنچه اخيراً در غرب منامه افتاد ميتواند صحنه سازي رژيم بحرين باشد كه بهانه براي امنيتيتر كردن فضاي كشور داشته باشند و براي قلع و قمع وحشيانه معترضان توجيه داشته باشند. رژيم بحرين كه به همه ابزارها براي سركوب كردن قيام حق طلبانه ملت بحرين متوسل شده و نتيجهاي نگرفته است قطعاً از ترفند تازه خود نيز سودي نخواهد برد.
ناپديد شدن يك فروند هواپيماي مسافري مالزي با 239 مسافر، ديگر رويداد مهم خبري هفته بود. تازهترين گزارشها حاكي است كه پس از گذشتن پنج روز هنوز هيچ اثري از لاشه هواپيما و يا نشانهاي از مسافران آن به دست نيامده است. مقامات مالزي با رد تمام شايعات درباره پيدا شدن نشانههايي از هواپيمايي مذكور اعلام كردهاند به احتمال زياد اين هواپيما در دريا سقوط كرده است و از اينرو، از بستگان مسافران خواستهاند خود را براي اين واقعيت كه همه مسافران كشته شدهاند، آماده سازند.در اين ميان، اعلام اينكه دو پاسپورت متعلق به مسافران هواپيماي مذكور جعلي بوده و منتسب كردن اين گذرنامهها به دو شهروند ايراني، بهانهاي شد تا رسانههاي مغرض و فرصت طلب، آنرا سوژه تبليغاتي جديد بر ضد ايران قرار دهند و با اين دستاويز، احتمال تروريستي بودن حادثه سقوط هواپيما پيش كشيده شد. البته تازهترين اظهارات مقامات مالزي كه تاكيد كردهاند براساس تحقيقات، اين دو فرد هيچ ارتباطي با تروريسم نداشتهاند، اين توطئه تبليغاتي ضدايراني را خنثي كرد.
روزنامه تهران امروز ستون یادداشت اول خود را به مطلبی با عنوان«اقتصاد مقاومتی لازمه استقلال سیاسی»نوشته شده توسط محمد رضا جمالی اختصاص داد:
تاكيد دوباره رهبر معظم انقلاب بر اقتصاد مقاومتي و تشريح جزييات راهكارهاي رسيدن به اقتصاد مقاومتي بيش از هر چيز اين سوال را مطرح مي كند كه چرا رهبر معظم انقلاب بر اقتصاد مقاومتي تاكيد دارند و آيا مقاوم سازي اقتصاد يكي از شرطهاي اصلي حفظ استقلال كشور در همه شئون نيست؟ آنچه مسلم است استقلال مفهومي چند جانبه است كه يكي از وجوه آن در بخش اقتصادي تبلور پيدا مي كند. رهبر معظم انقلاب پيشتر براي ملت و مسئولان تصريح كردند كه موضوع استقلال همچنان مفهوم خود را از دست نداده و بر خلاف برخي تبليغات غربيها مبني بر اينكه در دنياي جديد استقلال معنا ندارد، نهتنها اينگونه نيست كه از قضا اين تبليغات حربه اي براي متزلزل كردن استقلال كشورها و وابسته كردن ديگران به غرب در قالب جملات و كلماتي به ظاهر متمدنانه است. در حالي كه مستقل نبودن هر كشوري از نظر اقتصادي مي تواند هزينه هاي زيادي را به بار آورد.
اين موضوع براي ايران داراي اهميت بيشتري است چراكه ايران اسلامي در خط مقدم مبارزه با استكبار است و مصون سازي و مقاوم سازي كشور در هر حوزهاي از جمله اقتصاد براي ما اهميت حياتي دارد. از اينرو رهبر معظم انقلاب به كرات موضوع استقلال اقتصادي را به شيوههاي گوناگون مطرح كرده و چندين سال است كه به تبيين مفهوم استقلال اقتصادي و مقاوم سازي اقتصاد مي پردازند. مفهوم اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری مطرح کرده اند در ادامه بيانات ايشان در گذشته است و شیوه ای در اقتصاد است که در صورت استفاده عملی از آن ،کشور ما می تواند به افقهای مطلوب در نظام اقتصادی خود برسد.اقتصاد مقاومتی یک بحث کاملا استراتژیک است که در کشورهایی که دارای اهداف بلند مدت هستند و روحیه استقلال در بطن سیاست داخلی و خارجی آنها جاری است مطرح شده است.
برای رسیدن به این منظور اقتصاد مقاومتی در مقوله اقتصادی و نوع نگاهی که به معیشت مردم دارد بایستی متکی به توان داخلی باشد.در واقع استقلال سیاسی به دست نمی آید مگر اینکه قبل از آن استقلال اقتصادی ایجاد شود. به همین دلیل کشور ما که در خط مبارزه با استکبار و ظلم قرار دارد، استکبار امروز از اقتصاد بهعنوان اهرمی برای مقابله با کشورهای مستقل و مترقی و پیشرو استفاده می کند.به این دلیل اقتصاد مقاومتی یک نسخه درمانی برای دردهایی است که کشورهای زورگو و مستکبر بر کشورهای مستقل به عمل می آورند.یعنی اقتصاد مقاومتی نوعی ایستادگی و عزت طلبی و آرمان خواهی و تکیه بر توان داخلی برای تولید بهتر است. اما اقتصاد ریاضتی که در کشورهای غربی و برخی کشورهای اتحادیه اروپا مورد استفاده قرار گرفته است نوعی وادادگی اقتصادی است برای اینکه بر جنبشهای اجتماعی آن کشورها غلبه کنند
علی تتماج در مطلبی با عنوان«نگاهي به نشست بغداد»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه حمایت اینطور نوشت:
عراق ديروز ميزبان نشست بين المللي مبارزه با تروريسم بود. نشستي كه در آن مقاماتي از 56 كشور و سازمان جهاني حضور داشتند تا گامهاي عملي براي مقابله با تروريسم برداشته شود. تروريسمي كه اكنون منطقه را فرا گرفته و چنانكه مالكي، نخست وزير عراق در اين اجلاس هشدار داد دامنه آن در آينده گريبان آمريكا و اروپا را كه اين روزها خود بزرگترين حامي تروريسم هستند خواهد گرفت. در مباحث مطرح در اين نشست، برگزاري اجلاس مذكور داراي نكات و ابعاد قابل توجهي است. نخست آنكه برگزاري اين نشست با حضور مقامات 56 كشور نشانگر تواناييها و ظرفيتهاي دولت عراق براي ميزباني چنين نشستهايي است كه براي ارتقاي جايگاه منطقهاي و جهاني عراق موضوعی مهم است. تامين امنيت حاضران در اين نشست و توانايي برگزاري اجلاسي در اين سطح نمودي از توانايي عراق در سطوح مختلف بدون كمك خارجي است كه ابطال كننده ادعاهاي آمريكا است كه همواره ادعا دارد عراق بدون حضور خارجي توان اداره خود را ندارد.
عراق با اين اجلاس اثبات ميكند كه نه تنها بدون نياز به خارجي ها توان اداره كشور را دارد بلكه ميتواند ميزبان نشستهاي بين المللي براي رفع مسایل مهم منطقه و جهان از جمله در حوزه تروريسم باشد. دوم آنكه عراق با استفاده از ظرفيتها و طرحهاي ارایه شده از سوي حاضران در اين نشست ميتواند به تقويت عملكردهاي خود در مبارزه با تروريسم و برقراري امنيت دست يابد. چنانكه بسياري از حاضران در اجلاس تاكيد كردند اجماع جهاني براي مبارزه با تروريسم در سوريه و عراق امري ضروري است زیرا در صورت پيروزي تروريستها در اين كشورها، پيامدهاي قوت يابي تروريستها به سراسر جهان خواهد رسيد بنابراین جهانيان براي امنيت خود هم كه شده بايد در كنار عراق و سوريه قرار گيرند و هزينههاي مبارزه اين كشورها با تروريسم را بپردازند.
سوم آنكه نشست عراق و حضور گسترده كشورها در آن دو اصل را آشكار مي سازد. نخست آنكه راه عراق با ساير كشورهاي بزرگ عربي نظير قطر و عربستان متفاوت است چنانكه اين كشورها به دنبال حمايت از تروريسم و بحران سازي در منطقه هستند حال آنكه نگاه عراق به مبارزه با تروريسم است. دوم اینکه حضور كشورها در اجلاس و حمايت از طرحهاي عراق نشانگر رويكرد جهاني به همگرايي با اين كشور و مخالفت آنان با تحركات كشورهايي مانند قطر و عربستان است. كشورهايي كه در سه سال اخير فعاليتي جز بحران سازي در منطقه نداشتهاند.
در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنیم که به مطلبی با عنوان«سفر اشتون موفقيتي براي دولت يازدهم»و نوشته شده توسط حمید قزوینی اختصاص یافت:
در هشت سال گذشته دولت نهم و دهم تلاش بسياري كرد تا نماينده اتحاديه اروپا را به ايران بياورد اماغرب به دليل اينكه روند مذاكرات هستهاي را در آن دوره مثبت ارزيابي نميكرد، هيچ علاقهاي براي حضور در ايران نداشت اما اكنون كاترين اشتون در پيگيري روند پرونده هستهاي به ايران سفر كرد.در واقع اين سفر نشان دهنده اين است كه روند مذاكرات رو به پيشرفت است وچشمانداز مثبتي از اين روند وجود دارد.به نظر من سفر اشتون در گام اول يك موفقيت بزرگ براي تيم وزارتخارجه و رييسجمهور است.
در اين سفر اشتون با تمام شخصيتهاي مهم سياسي كشور از جمله رييسجمهور، وزير امور خارجه،مشاور مقام معظمرهبري، دبير شوراي عالي امنيت ملي و نماينده رهبري در اين شورا ديدار و گفت وگو كرد.در واقع هدف اشتون از اين ديدارها اين بوده است كه با مجموعه نظام ارتباط برقرار كند و دراين بين هم مواضع اتحاديه اروپا را بيان كند و هم مواضع مقامات ايراني را جويا شود. ميتوان گفت كه اين ديدارها بسيار مثبت و سازنده بود و كمك كرد تا اشتون مواضع مقامات جمهوري اسلامي ايران را به خوبي متوجه شود.
برخلاف دوره دولتهاي احمدينژاد، در مدتي كه دولت يازدهم آغاز به كار كرده است شاهد حضور مقامات مختلف اروپايي به كشورمان بودهايم. در هشت سال گذشته ادبيات مسوولان دولتي كشورمان مبتني برتعامل و گفتوگو با دنيا نبود. مسوولان ما منطق مونولوگ را دنبال ميكردند. البته آنها ادعا ميكردند كه خواهان گفتوگو با دنيا هستنداما فقط حرف خود را ميزدند و حاضر نبودند حرف و مواضع طرف مقابل را بشنوند.در اين هشت سال عدهاي تلاش مي كردند با ايجاد جنجال و سرو صدا پايگاهي در داخل كشور براي خود فراهم كنند.بايد اين واقعيت را پذيرفت كه نميتوان به سازمان ملل حمله كرد و سپس از ظرفيتهاي اين سازمان استفاده كرد.در سالهاي گذشته همين مسوولان با پيگيري سياستهاي اشتباه بسياري از مشكلات را براي كشور ايجاد كردند.
اما دولت تدبير و اميد در تلاش است كه از منطق موجود در دنيا استفاده كند و با زباني ديپلماتيك مطالبات مردم ايران را در نظام بينالملل پيگيري كند. غرب هم از سويي مواضع خود را نسبت به ايران تغيير داده است و براي ايجاد تعامل با ايران در تلاش است.به نظر من سفر مقامات اروپايي به ايران حتي براي جريانهاي منتقد دولت هم مفيد است زيرا موجب ميشود كه دنيا مواضع آنها را نيز متوجه شود. اما در اين بين عدهاي به دنبال ايجاد حاشيه براي چنين سفرهايي هستند. اين عده در كل عصباني هستند و عصبانيت آنها از 24 خرداد به بعد نيز بيشتر شده است. اين تندروها يك جريان متعصب و بدور از منطق هستند و به دنبال اين هستند كه از هر اتفاقي سوء استفاده كنند.آنهامنافع خود را در تضاد با منافع مردم ميدانند پس در پي ايجاد جار و جنجال هستند.